فیلم ربکا Rebecca اثر آلفرد هیچکاک؛ عشق تنهاست و از پنجره به بیابانهای بی مجنون مینگرد!
فیلم ربکا Rebecca از آثار موفق و پر جایزهی آلفرد هیچکاک Alfred Hitchcock فیلمی کلاسیک و گوتیک است که مانند دیگر آثار وی فضائی مخوف، مرموز و دلهره آور دارد. فیلم ربکا که با نریشن شخصیت زن فیلم خانم دووینتر آغاز میشود از عمارتی اشرافی به نام مندرلی میگوید که منشأ کابوسها و پریشانیهای زن و حوادث غریب زندگیاش در گذشته است. در ادامه با تحلیل و بررسی فیلم ربکا Rebecca اثر آلفرد هیچکاک با نت نوشت همراه باشید.
فیلم ربکا Rebecca اثر آلفرد هیچکاک
آغاز فیلم به وضوح به سینمای نوآر میپیوندد. روایت فیلمهای نوآر اغلب به شکل صدای خارج از متن و روی تصاویر فلاش بک گفته میشود و حاکی از جهانی مقدر و اسارت آفرین است که در آن هر کنشی از قبل تعیین شده است. شهر که اغلب در فیلمهای نوآر خاصیتی شوم و تهدید کننده دارد، این بار در فیلم ربکا در عمارت مندرلی مجسم میشود که قصری اشرافی اما تاریک است با چیدمانی اکسپرسیونیستی و نورپردازیهای سیاه قلمی که از ترکیب بندیهای هندسی بهره میبرد و حاکی از اسارت در چنگال بخت شوم است.
بیشتر بخوانید: فیلم سرگیجه Vertigo کاری از آلفرد هیچکاک؛ ارتفاع زنانه
قصری مخوف که خود دارای هویت و شخصیتی مستقل است و با روح زن زیبا و تمام عیاری که قبلاً بانوی عمارت بوده است؛ ربکا عجین شده و نفس میکشد. در فیلم ربکا همچون اکثر فیلمهای هیچکاک و بخصوص روانی آثار و نشانههای حضور روح بر سرنوشت آدمهای قصه و محل زندگیشان سایه میافکند و مثل افراد زندهی خانواده با آنها زندگی میکند. در فیلم روانی نیز روح مادر، توسط نورمن بیتس از تابوتی که مأمن کالبد مادر است ربوده میشود و روح سرگردان مادر بر هتل بیتس، خانه و سرنوشت آدمهای قصه از جمله نورمن و ماریون سایهای سنگین دارد.
در فیلم ربکا Rebecca که اقتباسی وفادار به رمان ربکا اثر دافنه دوموریه Daphne du Maurier است، به نظر میرسد ماکسیم دووینتر با بازی سر لارنس اولیویه عمارت مندرلی را بیشتر از هر چیز و هر کس دیگر دوست دارد؛ موضوعی که در رمان بیشتر رویش تأکید میشود. ماکسیم میتواند هر آسیب و توهینی به خودش را تحمل کند اما به مندرلی را نمیتواند.
در آغاز داستان، مندرلی که از زبان خانم دووینتر روایت میشود به جواهری گرانبها تشبیه میشود که حیات و وجودی انسانی دارد. اهمیت آن زمانی آشکار میشود که فیلم ربکا با همین عنصر آغاز و با آن به پایان میرسد. آنچه که در رمان به آن پرداخت شده است، هویت مستقل عمارت مندرلی است و آن چه که به درستی در فیلم ربکا میبینیم محصور شدن عمارت در چنگال روحی شیطانی است که بعد از مرگ به قصد انتقام در خانه پرسه میزند و حتا در جسم خدمتکار ارشد خانه خانم دانورس نیز حلول میکند.
در پایان با به آتش کشیده شدن عمارت مندرلی گوئی این خانم دووینتر جوان است که توانسته است بر روح شیطانی ربکا و مندرلی پیروز شود؛ اما کماکان مخاطب میتواند با زیبائی دست نیافتنی و از دست رفتهی مندرلی همدردی کند و همچنان عمارت نفرین شده را دوست بدارد. در فیلم ربکا باز هم با دیدگاه مارکسیستی هیچکاک به شیوهای متفاوت تر و غریب تر مواجهیم. خانم دووینتر که از اقشار فرودست جامعه است با ازدواج با ماکسیم دووینتر وارد محیطی اشرافی و بورژوائی میشود.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم شمال از شمال غربی اثر آلفرد هیچکاک North by Northwest
کارگردان با بی نام نشان دادن زن جوان خجالتی از طبقهی فرودست او را بیشتر به سمت طبقهی کارگری که هیچ چیز حتا هویت نیز ندارد، در مقابل طبقهی سرمایه داری سوق میدهد. طبقهی سرمایه داری در فیلم بیشتر از آنکه در شخصیت ماکسیم دووینتر متبادر شود در اقدامی ساختار شکنانه و متضاد در مستخدمین عمارت مندرلی و بخصوص خانم دانورس آشکار میشود. به یاد بیاورید صحنهی مواجههی خانم دوینتر و ماکسیم با جماعت خدمهی قصر در هنگام اولین مواجههی عروس جوان با قصر و آدم هایش را.
هیچکاک به درستی از پلانهای پیش از این مواجهه با عنصر کلیدی باران که در جهان نوآر فیلم به عاملی شوم و نحس مبدل میشود و کارکردی جز ویران کردن ظاهر عروس جوان و پریشان حال تر کردنش را ندارد در کنار ماکسیم که بر خود مسلط تر است، صحنه پردازی مارکسیستی خود را ترتیب داده است. حالا خانم دووینتر با آن سر و وضع که بی شباهت به خدمتکارانی دون پایه نیست، تنها و بی پناه به همراه ماکسیم که بازویش را گرفته و به سختی به پیش میراند، در مقابل لشکر خدمهای بورژوا ایستاده است که قدرت برترند و میتوانند خانم دووینتر را تحت تسلط و کنترل بی شائبهی خود در آورند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم سرگیجه ساختهی آلفرد هیچکاک؛ سرگیجه و سقوطی سوبژکتیو
جماعتی که دلهرهای غریب را به خانم دوینتر و فضای این سکانس تزریق میکنند و او را تحت فشاری خردکننده قرار میدهند. در صحنه هائی مثل متوجه شدن خانم دانورس از شکستن مجسمهی گران قیمت توسط خانم دووینتر دست پاچه، اتمسفر فیلم حتا به صحنهی توبیخ و سرنگونی شخصیت زن در دادگاه بدل میشود که سلطه و قدرت بورژوائی دانورس را تثبیت میکند. پس هم زمان و به طور متضاد قدرت بورژوائی در قشر فرودستی چون خدمه نمود پیدا میکند که ماهیت و ساختاری بکر در جهان مارکسیستی فیلم میآفریند.
در بحث شخصیت پردازی در فیلم ربکا Rebecca با یک شخصیت اصلی افسونگر شیطان صفت در قالب زنی مرده مواجهیم که سیمایش هرگز در طول فیلم رؤیت نمیشود. حتا صدایش نیز همچون خانم بیتس فیلم روانی شنیده نمیشود. همه میدانیم که سینما بسیار مرهون ادبیات است. ادبیات به کمک زبان ویژهی خود واقعیت را میآفریند و نسبت به سینما که معمولاً شمایل میسازد و واقعیت را مصور میکند، سرشت خلاقانه تر و هنرمندانه تری دارد و به کمک زبان، تصویرهای تصور شدنی و چند لایه میسازد.
بیشتر بخوانید: فیلم Rear Window ساختهی آلفرد هیچکاک؛ پدیدهی زن کشی و لذت چشم چرانی
در حالی که سینما اغلب تصویرهای ویژه و تک وجهی ارائه میدهد. داش آکل در داستان هدایت با یک نگاه دل بستهی مرجان میشود و این عشق زندگیاش را به نابودی میکشد. از دید هدایت، چشمان گیرنده و جادوئی مرجان سبب ساز این عشق ویرانگر میشود، اما در روایت مسعود کیمیائی، مرجان به قالب بازیگری در میآید که به قول استاد کاووسی با مژهی مصنوعی میخواهد دلبری کند و با آن که بازی بدی ندارد هرگز نمیتواند جانشین مناسبی برای دختری باشد که با یک نگاه قهرمان داستان را تسخیر میکند.
در فیلم ربکا Rebecca همه از زیبائی و جذابیت و کمال و خوش لباسی و آداب دانی و حسن سلیقهی ربکا سخن میگویند و از او تصویری مثالی از زنی آرمانی میسازند. در واقع مؤلفههای زبان (همچون ادبیات) جانشین نشانههای تصویری میشود تا هر مخاطبی در نقش خیال خود ربکای آرمانی را بافریند. اما اگر ربکا در قالب بازیگری خاص حتا در تمهید فلاش بک برای لحظاتی در فیلم ظاهر میشد، تمام آن تصویر آرمانی فرو میریخت.
به عاریت گرفتن تخیل تماشاگر از ادبیات در سینما کشف مهم هیچکاک و عامل موفقیت اوست. به این ترتیب ربکا بدون آنکه دیده شود، به محوری ترین شخصیت فیلم بدل میشود و این در کل تاریخ سینمای جهان اتفاقی تقریباً بی بدیل است. در ادامهی بحث شخصیت پردازی در فیلم ربکا، ماکسیم مردی آزاده که در اصل بنده و اسیر عمارت مندرلی و ربکا است تصویر میشود که به قدرت عشق ایمان دارد و با همان هم پیروز میشود. زنِ قربانی وحشت زده که از کلیشههای سینمای پر دلهره است نیز در شخصیت خانم دووینتر فیلم ربکا آشکار میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم روانی Psycho ساختهی آلفرد هیچکاک؛ مقاومت بی فایده است.
به طور کلی ابزار حالت تحریک سکسوئل و ترس هر دو در گوهر و اساسشان زنانه قلمداد و رمزبندی شده اند. به زبان کارول کلاور، ترس شدید واجد جنسیت مؤنث است. این مهم در فیزیک زن قربانی وحشت زده با شانه هائی خم شده و اندامی قوز کرده متبادر میشود که جوان فونتین به خوبی آن را در فیزیک خود نهادینه کرده است و همراه با عناصر یاد شده، زن بی اعتماد به نفس خجالتی و دست و پا چلفتی را هم در خود پرورش میدهد.
فیلمهای هیچکاک از نظر فرم بصری منحصر بفردند و معرف لحظهای هستند که وحشت از جائی در بیرون و در دوردست به جائی کم و بیش مأنوس در بطن وجود همه مان نقل مکان میکند، رسوب میکند و ته نشین میشود.
منابع: مقالهی ربکا: زن بی تصویر / نوشتهی بهزاد عشقی/ ماهنامهی فیلم/ شمارهی ۳۳۸، سال ۲۳
مقالهی آموختن جیغ/ نوشتهی لیندا ویلیامز/ شمارهی ۱۷۴، سال ۱۳