ادبیات جهان

مجموعه داستان موسیقی آب گرم نوشته‌ی چارلز بوکوفسکی

چارلز بوکوفسکی با نام کامل هاینریش چارلز بوکوفسکی، شاعر نویسنده ی مشهور آمریکایی است. بوکوفسکی در تاریخ ۱۶ آگوست ۱۹۲۰ به دنیا آمد و در تاریخ ۹ مارس ۱۹۹۴ در سن هفت و سه سالگی درگذشت. موسیقی آب گرم نام مجموعه داستان کوتاه اوست. این مجموعه شامل دوازده داستان کوتاه است. عنوان برخی از داستان هایش عبارت است از: مرگ پدرم، ۳۵۰ کیلو، حباب غم، شاعر بزرگ و … .داستان های این اثر از دو مجموعه داستان کوتاه او به نام های جنوبِ بی شمال (۱۹۷۱) و موسیقی آب گرم (۱۹۸۳) انتخاب شده اند.

مجموعه داستان موسیقی آب گرم نوشته‌ی چارلز بوکوفسکی ، تلاش نکنید، فقط انجامش بدید.

شخصیت اکثر داستان های مجموعه موسیقی آب گرم شاعری بزرگ و مشهور به نام هنری چیناسکی است. هنری چیناسکی شاعر روزش را با خوردن آبجو آغاز می کند و در اغلب موارد در تمام روز کاری جز این نمی کند. او فردی دائم الخمر، زن ستیز، بی پرده و خشن است. و نظریاتی کاملاً متفاوت، صریح و گاه بی رحمانه ای در مقایسه با سایر افراد اجتماع دارد. به عنوان مثال در داستان یک شب گرم، مردی در کافه ای سر صحبت را با او باز می کند و در مورد مسائل مختلف روزمره با او صحبت می کند و سرانجام جواب های بی پرده ی او، همه را از او می راند.

بیشتر بخوانید: مروری بر زندگی چارلز بوکوفسکی

– طرفدار کی هستی؟
– هیچ کس، از بیسبال خوشم نمی یاد.
– پس از چی خوشت میاد؟
– از مشت زنی، از گاو بازی
– گاو بازی خیلی بازی بی رحمانه ایه
– آره هر بازی که ببازی بی رحمانه است
– ولی گاو بیچاره هیچ شانس نداره
– ما هم نداریم.

بوکوفسکی با استفاده از شخصیت چیناسکی شاعر به انتقاد از شعر و شاعران و نویسندگان مدرن و بطور کلی ادبیات می پردازد. او ادبیات و زندگی را جدی نمی گیرد. و از زاویه ی طنز با پیچیدگی های زندگی رو به رو می شود. آثار او تماماً شهری و مدرن است. و بیشتر داستان های او در کشور آمریکا، لس آنجلس و هالیوود می گذرد. سوژه ها و درونمایه ی آثارش دغدغه ها و مسائل شهر نشینی، روابط و آدم های شهر نشین و خشونت رو به فزونی شهرها و به طور کلی این عصر است.

بیشتر بخوانید: لویی فردیناند سلین و سبکی عصبی و بد دهان به نام سلینی

با توجه به اینکه بوکوفسکی خود شاعر است به خوبی از پس پرداخت طنز موجود در شخصیت شاعر، محافل ادبی و آدم هایی که به این محفل ها رفت و آمد می کند برآمده است. لحن او در تمام داستان هایش صریح و بی پرده است. سوژه های داستان ها و روایت او گاه بسیار تلخ و گزنده است. آدم های داستان هایش آدم هایی هستند به شدت دارای مشکلات روحی و جسمی هستند. اکثر آن ها تنها و ترک شده هستند. ولی در بعضی از داستان هایش پایان خوشی در انتظار برخی از شخصیت هایش است. با اینکه در داستان های بوکوفسکی اتفاق خاصی رخ نمی دهد اما همین رخ ندادن هیچ اتفاقی و انتظار برای هیچ، سوژه ی داستان هایش محسوب می شود.

به نظر می رسد که شیوه ی داستان نویسی بوکوفسکی به غریزه و تجربیات شخصی او است. او در جواب کسی که در باب شیوه های نوشتن از او می پرسد، می گوید:
روزی کسی از من پرسید: « چطور می نویسی؟ چطور خلق می کنی؟» گفتم: « من خلق نمی کنم. من حتا سعی نیز نمی کنم. و مهم این است که سعی نکنید، چه برای خلق کردن، چه برای جاودانه شدن. شما انتظار می کشید و اگر اتفاقی نیفتد، باز هم انتظار می کشید. مثل کسی که سوسکی را بالای دیوار تماشا می کند. وقتی که سوسک به اندازه ی کافی به شما نزدیک شد، دست تان را دراز می کنید و له اش می کنید. و یا اگر از آن خوشتان آمد، نگه اش می دارید.»

بیشتر بخوانید: مرگ در ونیز اثر توماس مان ؛ سمفونی ای از نمادها و کنایه ها

از بوکوفسکی شش رمان، صدها داستان کوتاه و هزاران شعر به چاپ رسیده است. موسیقی آب گرم با ترجمه ی بهمن کیارستمی وارد بازار کتاب ایران شده است. از چالز بوکوفسکی چندین اثر دیگر به فارسی ترجمه شده است که گزیده ی اشعار او با عنوان سوختن در آب، غرق شدن در آتش و رمان عامه پسند از جمله معروف ترین آنهاست.

اديسه عسكری

اديسه عسكری هستم، رويايی دارم و كوشش مي كنم شايسته ی آن باشم. ادبيات می خوانم و می نويسم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا