سال دوم دانشکده من فیلمی از رسول صدر عاملی؛ پنج سال در دانشکده من
سال دوم دانشکده من ساخته رسول صدر عاملی درباره سفر دانشجویی چند دختر جوان است که در این سفر با مشکلاتی رو به رو میشوند و هر یک در انتهای این مسیر به شناخت تازهای از خویش میرسند. فیلمنامه این اثر بر عهده پرویز شهبازی و موسیقی متن آن از کریستف رضاعی میباشد. در ادامه با نقد فیلم سال دوم دانشکده من با نت نوشت همراه باشید.
سال دوم دانشکده من
پنج سال در دانشکده من
در نقد فیلم سال دوم دانشکده من باید گفت همان طور که از خلاصه برمی آید، این بار هم رسول صدر عاملی دوربینش را به سمت دختران جوان برده است. و اگر به کارنامهاش نگاه گذرایی بیندازیم میبینم که پیش تر هم فیلم هایی با چنین سوژهای ساخته است.
«دختری با کفشهای کتانی» در اوج داغ شدن موضوع دختران فراری ساخته شد، فیلم خوب «من ترانه ۱۵ سال دارم» درباره دختری بود که به بارداری زودرس مبتلا شده بود، «دیشب باباتو دیدم آیدا» داستان دختری است که به خیانت پدرش پی میبرد،
در فیلم سال دوم دانشکده من بازیگرانی چون سها نیاستی، فرشته ارسطویی، علی مصفا، پدرام شریفی، بابک حمیدیان، ویشکا آسایش، شقایق فراهانی، نیلوفر خوش خلق و … به نقش آفرینی میپردازند.
بیشتر بخوانید: فیلم غلامرضا تختی ؛ خاطرات بک خبرنگار از زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی
«زندگی با چشمان بسته» نیز تلاش دختری برای مبرا کردن خود از تهمت بدنامیاش را نمایش میداد. همان طور که میبینیم همگی این فیلمها به چالشهای پیش روی دختران جوان میپردازد. دختران آشنایی که بسیار در پیرامونمان دیده میشوند. دخترانی که مرحله گذار از معصومیت کلیشهای دخترانگی به بلوغ زنانه را در این مسیر طی میکنند.
در نقد فیلم سال دوم دانشکده من باید به موتیفهای تکرار شونده، غیر از سوژه یکسانشان توجه داشت. همان طور که پیداست، نکته دیگری که به چشم میخورد، طولانی بودن عنوان فیلم هاست که گویی به مشخصهای از سینمای رسول صدر عاملی مبدل گشته است. موتیف دیگر استفاده از نابازیگر برای نقش اول فیلمها میباشد.
«پگاه آهنگرانی» پیش از «دختری با کفشهای کتانی» چندان شناخته شده نبود. همان طور که اولین نقش آفرینی «ترانه علیدوستی»، در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» اتفاق افتاد. «سوفی کیانی» در «دیشب باباتو دیدم آیدا» نیز بازیگر شناخته شدهای نبود. بازیگران دختر «سال دوم دانشکده من» نیز پیشتر شناخته نشده بودند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم سونامی اثر میلاد صدرعاملی؛ بازگشت قهرمان
موتیف دیگری که در نقد فیلم «سال دوم دانشکده من» باید به آن اشاره داشت، این است که صدرعاملی انگشت اتهام را فقط متوجه جوانان نمیکند و به پدر و مادر آنها هم اشاره میکند. پدر و مادرانی بی خبر از وضعیت واقعی فرزندانشان.
درونگرا بودن علی مصفا (پدر آوا) و دید صرفا مذهبی نیلوفر خوش خلق (مادر آوا) و متفاوت بودن آوا از آنها، چه در ظاهر و چه در باطن، مسبب این بی خبری و فاجعههای بعدی است. سمعک داشتن مادر مهتاب (شقایق فراهانی) نیز به صورتی نمادین به این بی خبری اشاره دارد.
در نقد فیلم سال دوم دانشکده من باید اشاره کرد که نیروی محرکه داستان، اتفاق مهیبی است که برای آوا (فرشته ارسطویی) در اول این سفر دانشجویی رخ میدهد. اما بعد از مدت کوتاهی و با آمدن علی (پدرام کاشانی) به عنوان دوست پسر آوا و برخوردش با مهتاب (سها نیاستی)، دوست صمیمی آوا، همه چیز به کلی فرق میکند و انگار نه انگار که اتفاق دردناکی افتاده است.
هر دو خیلی عادی و بدون ناراحتی منطقی ای، با این موضوع برخورد میکنند که گویی هیچ اتفاقی رخ نداده است. وقتی افراد نزدیک آوا چنین رفتار بی تفاوتی، به ویژه در اوایل داستان، با وی دارند، چه انتظاری از مخاطب میرود که این مسئله را، که اتفاقا نیروی محرکه داستان هم هست را جدی بگیرد و در ادامه همراه فیلم شود؟!
بیشتر بخوانید: نقد فیلم بنفشه آفریقایی اثری از مونا زندی حقیقی و علیرضا شجاع نوری
نکته دیگری که در نقد فیلم سال دوم دانشکده من باید به آن توجه داشت، تحول شخصیت مهتاب پس از این فاجعه است. او که در برخورد با علی به شناخت دیگری از عشق رسیده است، بین حفظ رفاقتش با آوا و عشقش به علی باید انتخاب کند.
که اتفاقا خودش به تنهایی سوژه قوی و جالبی برای یک درام هست، اما آن طور که باید این موضوع درست شکل نمیگیرد و پخته نمیشود و به چندبار سینما رفتن و خنده و اقرارش به آوا و بی محلی به نامزدش منصور (بابک حمیدیان) تقلیل مییابد و در انتها که علی را بر بالین آوا پس از آن دویدنهای اغراق آمیز میبیند، به ناگاه تحول مییابد و همه چیز به روال عادی بر میگردد. فیلم درباره این شناخت و تحول است که متاسفانه در مراحل اولیهای و کلیشهای جا میماند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم قانون مورفی ساختهی رامبد جوان ؛ قانون خندوانه، بال پروانه بر بدن مگس
و اما نکته دیگری که در نقد فیلم سال دوم دانشکده من شایان ذکر است، وجود سکانسها و اکتهای تکراری است. مخاطب بارها شخصیتها را در موقعیت خرید نوشیدنی و یا نوشیدن آب و آب میوه میبیند. یا بارها با دکوپاژ یکسان، ملاقاتهای آوا و مهتاب را قاب میگیرد.
درب خانه، حیاط، سالنی پر از زنان دعا خوان، اتاق آوا و کلوزآپهای آوا و مهتاب با اکتهای تقریبا یکسان. تکرار چندین باره این مورد ها، ریتم فیلم را کند میکند و برای مخاطب خسته کننده است.
موردی که در نقد فیلم نباید از قلم انداخت، طراحی لباس آن است که آتوسا قلمفرسایی عهده دارش بوده است. که اگر هم نامش را در تیتراژ نبینیم، به خوبی میتوان از نوع پوشش زیر و رویی و سارافون و رنگهای خنثی چون قهوه ای، سرمه ای، خاکستری و فرم ساده و راسته لباسها و چیدمان و اسباب آنتیک خانه، پی به امضای همیشگی قلمفرسایی برد.