تحلیل نمایشنامه سالومه اثر جاویدان اسکار وایلد

نمایشنامه سالومه ، اثر اسکار وایلد در سال ۱۸۹۳ نوشته شد و چهار سال بعد در فرانسه اجرا شد. بعد از آن در انگلستان، روسیه، ایتالیا، آلمان، هلند و سوئد هم اجرا شد و جزو یکی از بهترین و شناخته شده ترین آثار وایلد قرار گرفت. سالومه، با نثر آهنگین و موزون، افسانهها و اسطورهها را با تاریخ درآمیخته است.
تحلیل نمایشنامه سالومه اثر جاویدان اسکار وایلد ؛ از درون قصر بانگ بالهای فرشته ی مرگ می شنوم!
اصل بنیادین نمایشنامه سالومه بر پایه ی روایت های عهد جدید است و از میان انجیل ها، روایت مرقس، روایت کامل تری است از این داستان. سالومه دختر هرودیاس (ملکه ی یهود) است که در عهد جدید، در انجیل مرقس، از او به عنوان زنی اغواگر یاد شده که باعث مرگ یحیی تعمید دهنده میشود.
بیشتر بخوانید: نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی اثر ماتئی ویسنی یک
داستان نمایشنامه سالومه از این قرار است که سالومه بر خلاف میل مادرش و به اصرار ناپدری اش، هرود (پادشاه)، تصمیم میگیرد رقصی اغواگرانه برای پادشاه انجام دهد و در ازای آن سر بریده ی یحیی تعمید دهنده روی یک سینی نقره ای را درخواست می کند.
نمایشنامه سالومه ، با توجه به بستر تاریخی و شکل گیری آن از موضوع تاریخی، پیرو نظریه بینامتنی(بینامتنیت) است. به طور کلی، در تعریف نظریه بینامتنی، می توانیم بگوییم؛ شکل گرفتن متنی جدید بر اساس متون از پیش نوشته شده است. در واقع متریال اصلی و یا روح اثر حفظ شده، و ما با ساختاری جدید رو به رو هستیم.
در نمایشنامه سالومه آنچه بیش از همه بر ذهن مخاطب تاثیر می گذارد فضا، موقعیت و مکانی است که نویسنده خلق کرده است. در این نمایشنامه، مثل آثار دیگر وایلد، مسئله عشق پیش کشیده میشود، عشقی عجیب و هولناک.
موضوع اصلی نمایش نامه که گفته شد، برگرفته شده از یک موضوع تاریخی است، حکایتی است از عشق های ممنوع، یک طرفه و نافرجام که نهایتن بدل می شود به انتقام، جنون و خونریزی.
بیشتر بخوانید: نقد نمایشنامه خیزاب اثر گونتر گراس، پراکنده گویی های ناتمام
بیابید نگاهی موتیف وار به امیال، عشق های ممنوع و بی سرانجام نمایشنامه سالومه داشته باشیم؛
- عشق هرودیاس (زن برادر سابق هرود و همسر فعلی شخص هرود) به هرودِ پادشاه.
- عشق جوان سوری (نگهبان دربار) به سالومه، دختر هرودیاس که سراسر عبث است.
- عشق هرود به دخترِ همسرش، سالومه که عشقی ممنوع است.
- عشق سالومه به یحیی پیغمبر که یک طرفه است و سرانجامش، مرگ یحیی و مرگ سالومه است.
متن سراسر از عشق و انتقام است.
در اکثر شخصیت ها، ماندن در عشق اجباری و مخفی کردن عشق راستین وجود دارد، عشق های راستینی که ممنوع است و به تبع آن حس انتقام را بوجود می آورد.
هرود، خود عامل خیانت زن برادرش به برادرش است و حالا نگاهش دنبال سالومه است. مدام حواسش به اوست. در واقع هرود عاشق سالومه است، حتی بیشتر از مادرش به او توجه می کند و متوجه تغییر رنگ رخسار او شده می شود. در واقع هرود فقط برای موقعیت با هرودیاس است و جالب است می داند زنش زناکار است و مدام منتظر انتقام شوم از طرف خدا است.
هرودیاس که از عشق هرود به دخترش آگاه است مدام او را سرزنش می کند و احساس خطر نسبت به رابطه اش می کند و مدام هشدار می دهد هرود را که به دخترش کاری نداشته باشد ولی هرود گوش شنوا ندارد و در انتها مادر و دختر را مقابل هم قرار می دهد و جلوی مادر، عشقش به سالومه را ادا می کند.
بیشتر بخوانید: نمایشنامه خاموشی دریا اثر ژان بروله، تناقضات ثانوی
سالومه تشنه ی عشق یحیی است، با دیدن یحیی رنگ می بازد و دگرگون می شود و فقط می خواهد با بوسیدن یحیی، عشقش را نشان دهد، و مدام درخواست می کند ولی یحیی مدام او را دور می کند و او را بدکاره می داند و مدام هشدارِ نازل شدن بلا را می دهد. سالومه وقتی می بینید خواسته اش بر آورده نمی شود، تقاضای انتقام می کند، تا بلکه اینگونه، با مرگ یحیی آرام شود و به این شکل از نافرمانی یحیی و دست رد به سینه زدن او انتقام بگیرد.
هرود شیفته ی سالومه است و حاضر است نیمی از فرمانروایی و حکومتش را به سالومه بدهد تا سالومه، فقط برای او برقصد. هرود حاضر است هرچه می خواهد به او بدهد، ولی وقتی سالومه سر یحیی را درخواست می کند، ممانعت می کند ولی سرانجام مجبور می شود به قولش عمل کند، و با اینکار سالومه کامل از چشمانش می افتد طوری که دستور کشتن سالومه را می دهد.
زبان نمایشنامه سالومه ، موزون، آهنگین و استعاری است، شخصیت ها مدام از استعاره استفاده می کنند، مخصوصا وقتی علایق و آرزوهایشان در رابطه با شخصیتی دیگر را می خواهند بیان کنند. برای نمونه جوان سوری و هرود حرف زدن با سالومه را با صحبت درباره ماه پیش می برند و سالومه را با ماه مقایسه می کنند.
بیشتر بخوانید: رمان تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد
به همین صورت، سالومه در صحبتهایش با یحیی هم در دیدارشان در آب انبار که یحیی در آن جا زندانی است، استعاری است و مدام او را تحسین می کند. حتی وقتی که سر بریده شده ی یحیی در دستانش است، با توصیفاتی لطیف و شاعرانه علاقه و احساسش را با او درمیان میگذارد. به توصیف جسمش میپردازد و او را با کلماتی مثل مار، مرجان، نقره و روشنایی ماه مقایسه می کند.
نکته ی جالب این است که حالت بیان سالومه در استفاده از استعارات تغییر می کند، وقتی که مهربان و آرام است موهای یحیی را به سدر لبنانی تشبیه می کند، ولی چند لحظه بعد وقتی که از ناسزاهای یحیی ناراحت میشود که او را دختر زن زناکار و خائن می خواند، عصبانی و خشمگین شده و این بار موی یحیی را به افعی های به هم تنیده تشبیه می کند.
مسئله اصلی در نمایشنامه سالومه ، عشق ممنوع و نا فرجام است که این نافرجامی انتقام را به همراه می آورد. نویسنده به خوبی و ظرافت و با زبانی آهنگین، شاعرانه و لطیف، سری عشق های عجیب و ترسناک را به تصویر کشیده که عاشقان و معشوقان، سراسر به ناکامی می رسند.