بوی خوش زن Scent of a Woman فیلمی از مارتین برست
بوی خوش زن Scent of a Woman ۱۹۹۲ فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مارتین برست Martin Brest و محصول ۱۹۹۲ سینمای آمریکا است. فیلمی که بالاخره باعث دیده شدن آل پاچینو در مقام برنده مجسمه اسکار شد. مجسمهای که امروزه برنده شدنش به نظر شکوه گذشته را ندارد! فیلمِ بازیگر محورِ مارتین برست، تمام ضعفهای فیلم نامهاش را بر دوش بازیگری میاندازد که استاد است. در ادامه با تحلیل کوتاهی بر بوی خوش زن Scent of a Woman با نت نوشت همراه باشید.
بوی خوش زن Scent of a Woman
آل پاچینو از همان نسلی است که خود سینما هستند. آری آل پاچینو وزن فیلم بوی خوش زن را به دوش میکشد. و چه هنرمندانه دیدگان را محصور میکند.
“سرهنگ اسلید: حالا من در زندگیم به یک دو راهی برخوردم
همیشه میدونستم که راه درست کدومه
بی هیچ استثنایی میدونستم کدومه
اما هرگز انتخابش نکردم.
میدونید چرا؟
چون خیلی سخت بود.”
بوی خوش زن Scent of a Woman فیلمی درام است که داستانِ جوانکی دبیرستانی به نام “چارلی سیمز” با نقش آفرینی کریس ا دنیل Chris O’Donnell را روایت میکند که با سختی مشغول تحصیل در دبیرستانی ممتاز است. چارلی که دانش آموزی با استعداد است، از نظر مالی سخت با مشکل رو به روست. و بدین منظور مجبور به قبول شغلهای پاره وقت به منظور کسب در آمد و پس انداز است.
در آخر هفتهای چالز آگهی مراقبت از سالمندی را مشاهده میکند که پول دریافتی از این کارِ آخرِ هفته کمک شایانی برای تهیه بلیط هواپیما برای روز کریسمس به وی میکند. اما شخص نیاز به مراقبت، سرهنگِ بازنشستهای به نام “فرانک اسلید” با بازی آل پاچینو Al Pacino است. شخصی پرخاش جو و مستبد. کسی که تحملش برای اطرافیان نیز دشوار است. در ضمن سرهنگ نابینا نیز هست و همین دلیل به تلخی بیش از حد وی افزوده است.
بیشتر بخوانید: فیلم The Terminal از استیون اسپیلبرگ ؛ “از همه جا مانده”
اما چارلی علاوه بر مشکل سرو کله زدن با سرهنگ، مشکل بزرگتری در مدرسه برایش ناخواسته رغم میخورد. شاهد ماجرایی میشود که شهادت دادن یا ندادنش دردسرهای خود را برایش همراه دارد. مدیر مدرسه آقای “ویلیس” که فیلیپ سیمور هافمن Philip Seymour Hoffman فقید نقش آن را بازی میکند به چارلی تا پایان عید پاک فرصت میدهد تا شهادت بدهد. و چارلی با چنین جنگ و اندوهی درونی تعطیلات خود با سرهنگ را آغاز میکند.
بوی خوش زن Scent of a Woman فیلمی انسانی است. فیلمی که به دنبال معنا و هدف بخشیدن یا به عبارتی ایجاد معنا برای زندگی است. سعی بر نمایشِ نوعی سطحی از تفکر اگزیستانسیالیسم دارد که سالها قبل از زبان “سارتر” و دیگر متفکران خوانده ایم. سرهنگی که پس از نابینایی تماما به عقده تبدیل گشته است. انتقامی که تلاش میکند هر ثانیه از خود و آدمها بگیرد. آنقدر تلخ و بی معنی شده است که هر لحظه به عذابی الیم میماند.
بیشتر بخوانید: همشهری کین Citizen Kane فیلمی از اورسن ولز ؛ “عمیق تر نگاه کن”
اما اینک در اواخر عمرش تصمیم به عقده گشایی میگیرد. میخواهد بی پروا باشد. خوشگذرانی میان زن ها، سواری با ماشین فراری و نوشیدنیهای گران قیمت. انتقامی که از چشم خودش از زندگی میخواهد بگیرد. اما چارلی، اخلاق مداری موجه، که وی هم در نوعی پوچی و بی معنایی سر در گم است. مکمل شخصیتی خوبی برای سرهنگ است.
بوی خوش زن Scent of a Woman مشکل فیلمنامه دارد. اما باعث نشده است که تماشای آن خسته کننده باشد. به لطف شخصیت پردازی خوب سرهنگ و چارلی و مدل بازیگر محور بودن فیلم، توانسته مخاطب را بیش از ۲ ساعت با فیلم همراه کند. “آل پاچینو” در این فیلم بی نظیر است. مطمئنا اولین نکتهای که به ذهن همگان پس از سالها از این فیلم به یاد خواهد ماند، رقص تانگوِ آل پاچینو با حفظ تمام اِلمانهای یک نابینا است.
بیشتر بخوانید: فیلم MAN ON THE MOON مرد روی ماه کاری از میشل فورمن
سکانسی که وجد برانگیز است. تکه کلامها و نحوه ادا کردنشان و همچنین ژشت و شخصیت پردازی در متکلمِ وحده بودن سرهنگ را آل پاچینو به خوبی به تصویر در آورده است. آل پاچینو استادی است که نیازی به جوایزی مانند اسکار ندارد. افسانه ایست که خودش سینماست. یادگاری هایی نظیر “پدر خوانده”، “بعد از ظهر سگی”، “صورت زخمی”، “مخمصه”، “وکیل مدافع شیطان” و جمع کثیری از نقش آفرینیهای ماندگار وی، همیشه در اذهان باقی خواهد ماند.
در نهایت؛ بوی خوش زن Scent of a Woman فیلمی در ستایش ساختن زندگی و معنا است. معنایی که اتکا به وجود ذاتیاش از پایه سُست است. هدفی معنایِ یقینی دارد که پایههای آن معنا بر پیِ استوار شناخت و ساختن ایجاد شده باشد. معما و ایمان چالشی است که فرد در خود ایجاد میکند.
به هر اندازه چالش بزرگتر و عمیق تر، دستاوردی با ساختاری محکم. “بوی خوش زن” فیلمی که نه آنقدر سطحی است و نه آنقدر هنر برای هنر و معنا گرای خالص. تجربهای زیبا و خاطره انگیز. معنایی که سبب میگردد سرهنگ زن، که کالای محبوبش در ابتدای فیلم است را بالاخره موجودی ببیند که به او نیاز دارد. وجودی پر ارزش که معنا بخش است.
مرسی
در بخشی از فیلم فرانک چارلز را به لو دادن دوستانش تشویق میکند تا اینده اش خراب نشود
در بخش اخر به طور کامل رفتار چارلز را که ادم فروشی نکرد را تحسین میکند
این تضاد یعنی چه ؟؟
سلام. این تضاد یعتی اینکه خودشم به این نقطه رسیده ک تنها چیزی ک به زندگی معنا میبخشه اخلاق مداریه. این فیلم یک فیلم اخلاق گراست
این فیلم بی نظیره حتما تماشا کنید