فیلم Shoplifters ساختهی هیروکازو کورئیدا؛ در گسترهی ناپاک این جهان، تو کجائی؟
فیلم Shoplifters به کارگردانی Hirokazu Kore-eda اثر منسجم و تلخی است و لحظههای هولناکی را به تصویر میکشد. زاویهی روایت داستان مدام در بین شخصیتهای اصلی در حال جا به جائی است و پیرنگ و معرفی شخصیتها از بر آن زاده میشود و تا پایان ادامه دارد. این پیچیدگی در فرم روایت داستان که مخاطب را با سردرگمی همراه میکند رفته رفته با باز شدن گرههای آن نه تنها فرمی دشوار و ضعیف نمیسازد؛ بلکه باعث ایجاد تعلیق و گره گشائیهائی جذاب میشود که مخاطب را با یک آگاهی درونی همراه میکند. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم Shoplifters ساختهی هیروکازو کورئیدا با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم You Were Never Really Here ساختهی لین رمزی؛ تو بالهای پریدن منی…
فیلم Shoplifters اثر هیروکازو کورئیدا
در فیلم Shoplifters همچون فیلم دزد دوچرخهی ویسکونتی و فیلمهای مشابه آن، به آرامی شاهد تبدیل شدن طبقهی کارگر یا پرولتاریا به سارقینی هستیم که در جامعهای بسته و زیر فشار اقتصادی و بیکاری برای گذران زندگی تن به آنچه که نباید بدهند میدهند. استحالهای دردناک که حتا در آن کودکان نیز جان سالم به در نمیبرند و حتا برای این کار آموزش میبینند.
در این فیلم نیز همچون دیگر آثار فیلم سازش Hirokazu Kore-eda در Our Little Sister و Nobody Knows و کمی قبل تر از آن فیلم still walking شاهد شکل گیری خانوادههائی نامتعارف هستیم. خانوادههائی که علیرغم پیوند خونی یک کل واحد را تشکیل میدهند و سعی دارند به مفهومی واقعی و اصیل از ماهیت خانواده دست یابند.
خانوادهای که با مادربزرگ با بازی کی کی کیلین (خانم تاچیبانای آشنای سریال هانیکو) و حقوق بازنشستگیش اداره میشود، به همراه اوسامو شیباتا و همسرش نوبایو که هر دو کارگر هستند اما برای به دست آوردن پول کافی دست به خرده دزدیهائی هم میزنند، شکل میگیرد.
آنها علیرغم مشکلات شخصی و مادیشان یک پسربچه را از مرگ نجات داده اند و او را به سرپرستی گرفته اند و در گره افکنی ابتدائی فیلم دختر بچهی دوست داشتنی دیگری به نام جوری را نیز که کودکی ناخواسته بوده و مورد اذیت و آزار مادر و خانوادهاش قرار میگرفته، را نیز پیش خود نگهداری میکنند که به یک حادثهی کودک ربائی نزدیک میشود در حالیکه نفس آن، سیمائی انسانی و شریف دارد.
در فیلم Shoplifters خانوادهای که کورئیدا نمایش میدهد، نه به لحاظ پیوند خونی بلکه به واسطهی دردهای مشترکشان به خانواده تبدیل میشوند. ایدهی شکل گیری خانوادههای نامتعارف در سینمای کورئیدا فرمی منحصربفرد است که سینمای او را به نوع سینمای مؤلف نزدیک میکند. عباس کیارستمی سالها پیش در یکی از مصاحبه هایش نظر جالب و نامتعارفی دربارهی زندگی دارد که بسیار نزدیک به نگرش کورئیداست:
– اگر دلیل زنده ماندن برایمان جالب بود و اگز زیستن حالتی تحمیلی نداشت، میتوانستیم بهتر زندگی کنیم. وقتی حق انتخابهائی اساسی مانند انتخاب والدین، ملیت و شرایطی که در آن به دنیا میآئیم، از ما سلب شده است، زیستن دشوار میشود.
زندگی مانند رفتن به سینمائی است که به عوض آنکه خودمان فیلم را انتخاب کرده باشیم، بلیت آن را در قرعه کشی برده ایم و اگر این انتخاب فلسفی که میتوانیم قبل تر از ظاهر شدن عنوان بندی انتهائی، از سینما بیرون بزنیم، وجود نداشت، لذت بردن از زندگی دشوار میشد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Favourite تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی!
فیلم Shoplifters برخلاف محتوای تلخش، اتمسفری گرم با نماهائی پرنور و روشن دارد که با به کارگیری المانهای شناخته شدهای چون مصرف گرائی و غرق شدن شخصیتها در لذتهائی روزمره همچون خوردن و آشامیدنی مداوم، مفهوم زندگی و حیات را پررنگ میکند. به لحاظ شخصیت پردازی و تغییری که شخصیتها در طول فیلم به لحاظ درگیری در موقعیتهای تراژیکشان رخ میدهد، با شخصیتهائی ایستا و پویا مواجهیم. اوسامو و نوبایو بعد از دستگیریشان مبنی بر کودک ربائی به نوعی دچار تغییر و استحاله میشوند.
اوسامو با اتکا بر صداقتی که سعی دارد در رابطه با شوتا نشان دهد بعد از رهائی از زندان و دیدار دوبارهاش با او که حالا مثل بچههای دیگر به مدرسه میرود و درس میخواند، اعتراف میکند که بعد از فرار شوتا از فروشگاه به واسطهی دزدی که به پرت شدنش از پل و شکستگی پایش منجر میشود، قصد داشته است او را به حال خود رها کند و برود. صداقتی که حقیقت دارد و همین صداقت باعث به هم ریختن آرامش مخاطب و شوتا میشود و برگرفته از سینمای کن لوچ است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The House That Jack Built ساختهی لارس فون تریر؛ شیطان درون
در فیلم Shoplifters ، اوسامو نیز به واسطهی کارگری بی سواد که اندکی نادان است ممکن است مانند همهی پدرهای واقعی گاهی دچار اشتباه شود ولی شوتا میداند که اوسامو قلب بزرگی دارد و با باور صداقتی که اوسامو در رابطهاش با وی به خرج میدهد در انتها میتواند به قلب شوتای کوچک نفوذ کند و نه تنها یک بازنده و مغلوب نباشد بلکه تا مقام ارجعی که همیشه آرزویش را داشته ارتقا پیدا میکند و مخاطب نام پدر را برای اولین و آخرین بار از زبان شوتا میشنود.
از اینجا به بعد میتوانیم ببینیم که وقتی انسانها باورهایشان در هم شکسته میشود چگونه با هم رفتار میکنند. از طرفی در شخصیت اوسامو رگههائی از یک طنز تلخ است که برآمده از دل موقعیتی بحران زا و ویران کننده است. اوسامو در سکانسی از فیلم در مقابل بازجوی پلیس که میگوید:
– از اینکه بچه هارو مجبور به دزدی میکردی، احساس گناه نمیکردی؟
اوسامو: من چیز دیگهای بلد نبودم که بهشون یاد بدم.
این سکانس را بگذارید در کنار سکانس دیگری که اوسامو با بچهها در خانه مشغول بازی است. حتا بازیهائی هم که بلد است با فریب و کلک همراه است و شعبده بازی است.
این دو سکانس در کنار هم، هم صداقت را که رکن اصلی شخصیت اوسامو است شکل میدهند و هم ماهیت هولناک و سخیف دزدی را به ماهیتی کمیک تبدیل میکنند که در دل فیلمنامهای تراژیک پرورش مییابد و به خوبی ساخته و پرداخته میشود.
در مقابل شخصیت نوبایو را داریم که سکانسهای درخشانی در رابطهاش با جوری یا (یوری) دارد و علیرغم اینکه هرگز بچهای نداشته اما سیمای مادری باورپذیر را از خود به نمایش میگذارد و در سکانسهای بازجوئی نیز پاسخ هایش به پلیس برای مخاطب منطقی و قابل قبول تر از پاسخهای پلیس زن است.
این نگرش مثبت در نوبایو در سکانسهای پایانی فیلم Shoplifters در زندان و در مواجه شدن دوباره با شوتا، ناگهان و بدون هیچ رابطهی علت و معلولی روشنی تغییر میکند و جایش را به دیدگاهی کاملاً متضاد با دیدگاه قبلی نوبایو میدهد. کسی که به ذات داشتن خانوادهای نامتعارف معتقد بود حالا فکر میکند شوتا باید خانوادهی واقعیاش را پیدا کند و به آنها بپیوندد و دچار دیدگاهی ضد و نقیض میشود.
انگیزهای که شاید مسیری روشن باشد اما تغییر دیدگاهی را نشانه میرود که در بطن فیلمنامه حل نمیشود و باورپذیر نیست و در برابر دیوار فولادین دیدگاه نوبایو مبنی بر داشتن خانوادهای نامتعارف که رفته رفته و به مرور در فیلم Shoplifters ساخته و مستحکم تر میشود، ضعیف و الکن باقی میماند.
ایدهی خانوادهی نامتعارف کورئیدا با بسط پذیری آن در جامعه و پرداخت به مسائل اجتماعی به سینمای کن لوچ نزدیک میشود؛ در حالیکه این فقر و شرایط اقتصادی نا به سامان جامعه در فیلم کورئیدا در محیطی ایزوله شکل میگیرد و تنها خلاصه به خانوادهی اوسامو میشود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Pulp Fiction اثر کوئنتین تارانتینو؛ جرعهای از یک اقیانوس
در هیچ جای فیلم Shoplifters اشارهای به شرایط اقتصادی نا به سامان جامعه خارج از داستان اصلی نمیشود. ما با خیابانهائی تمیز، فروشگاهها و خانوادههائی شاد و راضی مواجهیم که هیچ نشانی از دردی را که این خانواده در خود مدفون کرده اند با خود یدک نمیکشند.
یکی از سکانسهای درخشان و هولناک فیلم که با آمیزهای از نادانی، جهالت و فقر ترکیب میشود و عنصری ناشناخته و تاریک میسازد، سکانس دفن کردن مادربزرگ در خانه است که از کمیاب ترین سکانسهای درخشان تاریخ سینماست.
در شخصیت پردازی شخصیت شوتا با بازی جیو کاری، با یک شخصیت پویا مواجهیم. شخصیتی که در طول فیلم کتاب میخواند، فکر میکند و دلش نمیخواهد تن به دزدی بدهد و یوری را نیز درگیر آن کند. شخصیتی که در جائی از فیلم از داستانی به نام سوئیمی میگوید.
داستان چند ماهی کوچک که با همکاری هم یک ماهی بزرگ (ماهی تونا) را شکست میدهند. شوتا نمادی از آگاهی طبقاتی و روشنفکری است. شوتا در انتها برای اوسامو اعتراف میکند که فرارش از فروشگاه که منجر به دستگیری همهی افراد خانواده شده، به عمد و خودخواسته بوده است.
شوتا به نوعی خود را قربانی میکند تا حقیقت آشکار شود و بتواند از بند زندگی اجباری و توأم با ذلتش که با دزدی همراه است راحت شود و خواهر کوچکش یوری را هم از این مهلکه برهاند. شوتا شخصیت کودک مثبتی است که میاندیشد و طالب آزادی است و میتواند یک قهرمان واقعی باشد. فیلم به رغم دردها و آلام درونی، فیلمی پویا و پر جنب و جوش است و در پس همهی مشکلات و دردها تنها آلترناتیو فیلمساز حرکت رو به جلو و پویائی است. به گفتهی ماکس فون سیدو در فیلم چهرهی برگمان:
– ما قدم به قدم به تاریکی نزدیک میشویم، اما تنها حقیقتی که وجود دارد حرکت است…
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Wife ؛ به نام شوهر
حرکت که در طول فیلم Shoplifters از ریتمی مترونومیک و ریتمی شبیه به زندگی واقعی تبعیت میکند. حرکتی که گاه سریع، گاه بی حرکت و کند و گاهی سرگیجه آور است.
کاتهای فیلم نیز گوئی نه در اتاق تدوین بلکه با چاقوئی برنده در کوچه و خیابان و خانهها و به خصوص خانهی محقر مادربزرگ قاب بندی میشود و شخصیتها را گوئی درون محبسی آشفته قرار میدهد. فیلمنامهی فیلم Shoplifters برگرفته از مکتب گندای گکی و نوعی از نمایشنامههای خانوادگی ژاپن است که تصویری از زندگی معاصر ژاپن را به نمایش میگذارد و بسیار نزدیک به توصیف فومیکو هایاشی، شاعر و نویسندهی ژاپنی است:
– من در فضای بی کران جهان، از غم و اندوهی تکان خوردم که در زندگی سادهی مردمان یافت میشد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Lunch Box ساختهی ریتش باترا؛ قهرمان فیروزهای!
در پایان نقد و تحلیل فیلم Shoplifters ، به نقل داستان کوتاهی از دانمارک میپردازم که سادگی، صمیمیت و مهربانی خانوادهی اوسامو را تداعی میکند که در اعماق تاریک دنیائی که در آن میزیند و با آنکه به بیراهه میروند، هنوز انسانیت و عشق را در خود حفظ کرده اند و به آن پایبندند.
– دخترکی که اسمش طلادل بود یه روز راه افتاد که این دنیای بزرگ رو بشناسه. توی یه دستش یه تیکه شیرینی بود و تو دست دیگرش یه چوبدستی و با همینها رفت توی جنگل. میون راه یه دختر کوچولوی فقیر رو دید که سرش کلاهی نداشت و پیدا بود که حسابی سردشه. طلادل گفت: بیا این کلاه من، بذار سرت، من بدون این هم میتونم سر کنم.
بعدش همین جور که میرفت، روی یه پل پسرکی رو دید که فقط پیرهن نازکی تنش بود و پیدا بود که حسابی سردشه. طلا دل گفت: بیا این جلیقهی من، بپوشش، من بدون این هم میتونم سر کنم. روزها گذشت و یه روزی شاهزادهای از دخترک خواست که باهاش ازدواج کنه: من همونی ام که جلیقه ات رو دادی بپوشم تا سردم نشه. قلب تو راستی راستی جواهره. دلم میخواد که ملکهی من تو باشی. طلادل گفت: بیا این قلب من، بگیرش، من بدون این هم میتونم سر کنم….