فیلم Shutter Island اثر مارتین اسکورسیزی؛ بلندتر از فانوس دریایی، تنهاتر از دانههای برف
فیلم جزیرهی شاتر Shutter Island یک تریلر روانشناختی برجسته ساختهی مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese است که در قالب خرده پیرنگهایی پیچیده روایت میشود و سرنخ اصلی پیرنگ فیلمنامه را در بطن تعلیقی منحصر بفرد در دقایق پایانی فیلم فاش میکند و مخاطب را با شوکی متحول کننده و ماجراجویانه مواجه میکند. فیلمی متعلق به سینمای اقتباسی که برگرفته از داستان قدرتمند دنیس لوهان است و مؤلفههای سینمای گوتیک را در خود بسط میدهد. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم Shutter Island با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Shutter Island
بلندتر از فانوس دریایی، تنهاتر از دانههای برف
فیلم Shutter Island ، اندرو لیدیس با بازی درخشان و تحسین برانگیز لئوناردو دی کاپریو Leonardo DiCaprio مارشال سابق ایالتی مبتلا به بیماری PTSD (اختلال عصبی بعد از حوادث ناگوار) که منجر به اختلال تجزیهی هویت شده است بعد از قتل همسرش دلورس (میشل ویلیامز) در پی کشتار جمعی فرزندانش در رودخانه به دست دلورسِ مبتلا به افسردگی، به مدت دو سال است که در تیمارستان روانی آشکلیف تحت درمان است.
دکتر کاولی (بن کینگزلی) به همراه همکارش دکتر نایرینگ (مکس فون سیدو) و روانپزشک اصلی لیدیس، لستر شیهان (مارک روفالو) که نقش همکار لیدیس، چاک آول را نیز بازی میکند، بازی پیچیدهای را طراحی میکنند تا در جریان آن لحظه به لحظه اندرو را با واقعیت دهشتناک وجود و ماهیت خود واقعیاش مواجه کنند و از این طریق با بکارگیری تکنیک و مکانیزمی نوین، به بهبود و درمان بیماری وی کمک کنند و او را از زندگی در دنیای ذهنیاش که کماکان خود را یک پلیس وظیفه شناس و قهرمانی عاری از خشونت میپندارد که در قالب شخصیت دوم (اندرو (تدی) دانیلز) بروز کرده است، خارج کنند.
بیشتر بخوانید: مارتین اسکورسیزی: مروری بر آثار و زندگی کارگردان “یک فیلم برای خودم، یک فیلم برای آنها”
حوادث Shutter Island مبتنی بر دنیای ذهنی اندرو و طراحی بازی روانپزشکان آشکلیف است که در لایه هایی از توهم، خیال و واقعیت در جریان است و فضاسازی درخشان و متوهمی از ذهن بیمار اندرو را به خوبی در لابیرنتهای تیمارستان آشکلیف به تصویر میکشد.
لوکیشن فیلم Shutter Island یک آسایشگاه روانی متروکه در ماساچوست است و جزیرهی شاتر نیز در نزدیکی بوستون واقع شده است که در جنگهای داخلی امریکا بعنوان پادگانی نظامی از آن استفاده میشده است که پرداختی مشابه فضاسازی و معماری گوتیک دارد.
سینمای گوتیک با اثر درخشان مطب دکتر کالیگاری که ملهم از سبک معماری گوتیک در سدههای ۱۲ تا ۱۶ میلادی در کشورهای اروپای غربی است؛
از مؤلفه هائی مثل طاقهای نوک تیز و دالانهای پیچ در پیچ، ستونهای کشیده و پنجرههای بلند و نوک دار که شیشههای رنگی در آنها کار شده، دشتها و فضاهای وسیع و خلوت همچون گورستانها بهره میبرد و به لحاظ درونمایهی محتوایی، از مؤلفه هائی مثل دیوانگی (بخصوص بکارگیری کاراکتر دیوانه)، اغتشاش، مبارزهی عشق و پلیدی با رشته هائی از رویدادهای سوررئالیستی و استفاده از قلعههای قرون وسطائی با سر و صداهای موهوم تشکیل میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم Hugo هوگو کاری از مارتین اسکورسیزی؛ “نگاهی به گذشته از دریچه آینده”
اغلب مؤلفههای گوتیک در نقد فیلم Shutter Island به گوتیک معاصر یا پست گوتیک تبدیل میشود که ماهیتی امروزی و تازه به آن میبخشد. حوادث فیلم در دههی ۵۰ حدود سالهای ۱۹۵۴، چندین سال بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد.
حضور سایههای تاریک جنگ سرد، نازیسم و کشتار گروهی اسیران نظامی نازی به دست ارتش امریکا که به داخائو شهره شد در فیلم بخوبی پرداخت شده است. اندرو لیدیس نیز بعنوان یکی از سربازان امریکائی که در حادثهی داخائو شرکت دارد و یکی از اساسی ترین ترومای روحی وی است؛
درونمایهی فیلم Shutter Island را از بر نگرش آن به مقولهی جنگ، به عصر اضطراب نزدیک میکند که پل والری شاعر سوررئالیست آن را نام مینهد و گریبانگیر قرن بیستم است.
پل تیلیخ فیلسوف آلمانی، این اضطراب را ناشی از زوال اروپای قرن بیستم به لحاظ بی معنائی و بی اعتقادی میداند که این بی اعتقادی نتیجهی آموزههای مدرنیسم در حیات فکری-اجتماعی جامعه است. این دیدگاه در اشعار تی اس الیوت بویژه شعر انسانهای میان تهی در سال ۱۹۲۵ و اشعار و. اچ. اودن در برههای که وی مجدداً به مذهب گروید نمود پیدا میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore کاری از مارتین اسکورسیزی
پست گوتیک در فیلم Shutter Island ، از نگرانیهای تاریخی- سیاسی میگوید و جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و اتمسفری که باعث ایجاد انواع خاصی از ترس و وحشت در دهههای چهل و پنجاه شد.
ترس از غرابت خارجی و تهاجم هولناک و انفجار تکنولوژیک در نیمهی دوم قرن بیستم؛ پیشرفتهای به دست آمده در جنگ افزارهای نظامی و پزشکی.
در فیلم Shutter Island فجایع عمیق و دهشتناکی که در سالهای وقوع جنگ جهانی دوم و تبعات آن اتفاق افتاد؛ مواجهه با کورههای آدم سوزی نازیسم و اردوگاههای کار اجباری در قالب پوششی متفاوت تر در قعر تیمارستانی روانی اتفاق میافتد که حوادثی غیر انسانی و ملتهب را رقم میزند.
در سکانسهای پایانی اندرو که در وضعیت روانی بحرانیای به سر میبرد با ریچل سولاندو دکتر سابق تیمارستان مواجه میشود که حقایق تیمارستان آشکلیف را افشا میکند:
– تا حالا اسم عمل خارج کردن قسمتی از مغز رو شنیدی؟ روی سر بیمار دستگاه شوک الکتریکی میذارن. بعد با یخ شکن و از طریق چشم تعدادی از عصبها رو خارج میکنن. اینطوری بیمارهارو مطیع خودشون میکنن.
سربه راهشون میکنن. این وحشیانه ست… کره شمالیها، روی زندانیهای جنگی آمریکا طی آزمایش شستشوی مغزی این کارها رو میکردن. اونها سربازها رو به خیانتکارهایی تبدیل کردن. این کاریه که اینجا دارن انجام میدن. اونها ارواحی ساختن که در دنیا کارهایی بکنن که هیچ انسانی انجامش نمیده…
بیشتر بخوانید: فیلم Taxi Driver ساخته مارتین اسکورسیزی
اتفاقی که در پایان، اندرو نیز با دیدگاهی تلخ و عصیانگر به آن تن میدهد و اتمسفری تاریک را رقم میزند. در سکانس مواجههی اندرو و افسر نظامی که چهرهای پر نخوت و تهی دارد با دیالوگهای مهمی مبنی بر مسئلهی خشونت روبه رو میشویم.
افسر نظامی که خشونت را هدیهای از جانب خدا قلمداد میکند در پایان موفق میشود با شیوهای سفسطه گر اندرو را مجاب کند که خشونت، ذاتی و جزئی از سرشت انسان است و چون خداوند عاشق خشونت است آن را با نهاد آدمی عجین ساخته است؛
پس خداوند خشن و سلطه گر است و خشونت بالاترین قدرت بشری است. این دیدگاه بار دیگر عصر اضطراب و فقدان بی ایمانی و خلاء معنویت را در خطوط اصلی فیلم پررنگ میکند.
فروید خشونت را در مرحلهی اول محصول خودشیفتگی Narcissism میداند. در این نظریه هر چیزی که خودشیفتگی انسان را مورد تهدید قرار دهد، خشم انسان را بر میانگیزد.
این تئوری مهم ترین پاسخ به تئوری خشونتهای وحشتناک دیکتاتورها در طول تاریخ است. خودشیفتگی ویژگی دیکتاتورها در درون است و خشونت مهم ترین ویژگی بیرونی آن است. در مرحلهی بعدی فروید خشونت دیکتاتور را ناشی از ترس میداند تا خشم؛ چیزی که کارن هورنای روانکاو آلمانی نیز تائید میکند.
هر چه کودکی در فضای امن تری رشد کند تمایل او به خشونت کمتر میشود. گوتیک خود داستانی است از آسیب روحی. قهرمانان آن معمولاً رویدادی هولناک را تجربه میکنند که تأثیری بسیار عمیق روی آنها باقی میگذارد و هنجارهائی که زندگی و هویت آنان را شکل میدهد نابود میکند.
در فیلم Shutter Island ، تصاویر آزار رسان، نابودی و مرگ، بازگشت وسواس آمیز به آن لحظهی نابود کننده، فراموشی یا تجلی ناخواسته، همگی زیبائی شناسی گوتیک را تعریف میکند که در فیلم Shutter Island بخوبی و با ظرافت بیان میشود و بسیار شبیه است به تعریف کتی کاروت از آسیب روحی و پیامد آن یعنی اختلال عصبی PTSD که اندرو مبتلا به آن است.
بیشتر بخوانید: فیلم Raging Bull ساخته مارتین اسکورسیزی؛ دیوانه کیست؟!
یکی دیگر از درون مایههای اصلی گوتیک زندگی درونی و روحی قهرمان اصلی فیلم است. این نکته در درکی فرویدی از گوتیک کلید اصلی بحث است: ما بعنوان بشر آزاد نیستیم که بر اساس اختیار آگاهانه و خودآگاهی عمل کنیم؛
وقتی که رؤیاها، آرزوها و ترس هایمان کیفیتی کابوس گونه مییابند دلیلش آن است که ناخودآگاهمان دارد به ما میگوید که واقعاً چه چیزی میخواهیم و آن امیال و اشیائی که ممنوع شده است، آن چیزی است که ما واقعاً میخواهیم. این عنصر ممنوع شده، در قالب چیزی از دست رفته مثل والدین، پول، ملک، آزادی عمل، معشوق یا عضوی از خانواده بروز میکند و مادیت این فقدان همواره بعدی روانشناختی یا نمادین دارد.
اندرو لیدیس نیز مطابق با این تئوری خانواده، زندگی و من سابقش را از دست داده و تبدیل به قهرمانی شده که همیشه در آرزوی آن شدن به سر میبرده است.
اندرو دارای کابوسهای فردی است، آنچه که در ورای وجدانش پنهان شده و یک کابوس جمعی نیز دارد که مربوط به کشتار و فجایع تلخ جنگ و داخائو است که هر دو از مؤلفههای سینمای گوتیک است.
در طرح روانکاوی فروید، ما نه تنها به چیز از دست رفته بلکه به تائید ستمکاری که آن چیز را از ما گرفته است نیز علاقمندیم. این علاقه به قدرت ستمکار تا مرز تبدیل شده به او پیش میرود.
بدین ترتیب این تبدیل شدن هم ادای احترام محسوب میشود و هم گناهکاری. اندرو نیز آن قدر عاشق دلورس است که در مقابل قدرت او برای نابود کردن فرزندان و زندگیاش به ناچار باید تبدیل به چیزی شود مثل خود دلورس و تا مرز ستمکار شدنی ناخواسته مثل دلورس بیمار پیش میرود و او را میکشد تا از عذاب رهائی یابد.
اما همین عشق و علاقه به قدرتی مخرب است که هرگز اجازه نمیدهد اندرو روان بیمارش را جا بگذارد و در سلامت عقل زندگی کند. نکتهی مهمی که جورج نویس بیمار ساختمان c هم در سکانسی که اندرو با توهم دلورس در زندان مواجه میشود به آن اشاره میکند:
نویس: میخوای واقعیت رو بفهمی؟ باید بذاری بره…
اندرو: نمیتونم
نویس: باید بذاری بره
اندرو: نمیتونم، نمیتونم…
نویس: پس هیچ وقت این جزیره رو ترک نمیکنی…
در پایان در نقد فیلم Shutter Island ، اندرو دانیلز در دو روز متوالی با پشت سر گذاشتن حوادثی سخت و عجیب و مواجه شدن با واقعیت مهیب خود واقعیش اندرو لیدیس که بارها در طول این دو سال تکرار شده است
(بیمار بسیار باهوش و دچار توهم شدید که به خودش نشانهای پلیس و ارتش نسبت میدهد، هنگام آزاد کردن داخائو حضور داشته، مارشال سابق ایالات متحده که تمایل شدید به خشونت دارد و اصلا احساس پشیمانی نسبت به کاری که کرده ندارد؛ چون طوری آن جنایت را انکار میکند که انگار اصلا رخ نداده است، آنقدر خوب و فوقالعاده داستانش را تعریف میکند که باعث میشود، حقیقت را نبیند.)
در قالب بازی طراحی شده توسط کاولی، هیولا شدن در تعریف ریچل سولاندو را به زندگی بعنوان یک انسان خوب ترجیح میدهد و به عمل غیر انسانی برداشتن قسمتی از مغز رضایت میدهد.
فروید بعد از حوادث تلخ جنگ جهانی اول زندگی را بارقهای میان دو مرگ دید که انسان به حکم قاعده وسواس تکرار (Repetition Compulsion) همین بارقه کوتاه را نیز بر نمیتابد و مرگ را جستجو میکند. این جستجوی مرگ را فروید غریزه مرگ یا تاناتو نامید که در مقابل لیبیدو (عشق به زندگی) قرار دارد؛ درست شبیه اندرو لیدیس که در این ورطه پا میگذارد.
از دیگر عناصر مهم در فیلم Shutter Island ، حضور عنصر ارگانیک آب و آتش است. آب که ماهیتی روشن و نماد تطهیر است دچار خصوصیتی پارادوکسیکال میشود و برگردانی از توهمات دیداری-شنیداری اندرو و التهاب درونیش میشود.
جزیرهی شاتر در میان انبوهی آب واقع شده که گذر از آن غیر ممکن است و دلورس نیز بچه هایش را در آب غرق میکند که از این عنصر ماهیتی نابود کننده و دهشتناک میسازد. آتش نیز همانند قدرت خشونت و آتش افروزی که در جنگ مطرح میشود هم نمادی است از قدرتی مخرب و نابود کننده و هم در صحنههای دیالوگ نویس و اندرو به عنصری آگاه کننده تبدیل میشود که از حقایق پرده برداری میکند.
برای تحلیل فیلم Shutter Island ، والتر بنیامین این نظریه را مطرح میکند که تماشای داستانهای ترسناک برایمان تصریح کنندهی این نکته هستند که ما تماشاگریم، تماشاگرانی که فاصلهی ایمن را حفظ میکنند و شرافتشان بواسطهی زوال دیگری تضمین میشود.
به بیان بنیامین آنچه خواننده را به سوی داستان میکشد امید به گرم کردن زندگیش با مرگی است که در مورد آن خوانده و تکرار اجباری این دلگرمی به ما اطمینان خاطر میدهد که ما قربانی نیستیم. اما دقیقاً همین فریبندگی داستان گوتیک ادعای بیرون آمدن آن را غیر قابل باور میکند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Silence اثر مارتین اسکورسیزی , شک و تاملی در ایمان و تردیدهای در باب وجود
در انتهای بررسی فیلم Shutter Island شایان ذکر است که بنظر میرسد که ما این داستانها را از درون به بیرون میخواهیم؛ ما به آنها نه بخاطر فاصله شان بلکه بخاطر بی واسطه گیشان علاقمندیم، چرا که این داستانها به ما تپش قلب میدهند.
فشار خونمان را بالا میبرند، نفسمان را بند میآورند و معده مان را بهم میریزند. زمانی که با تصاویر غیر قابل کنترل و هولناکی بشکل عجیب و غریب، آشنا، نکبت بار و در عین حال مرموز روبه رو میشویم، درست مثل شخصیت دچار آسیب روحی از نظر فیزیکی بهم میریزیم.
به بیان کاروت ما به این محرکها علاقمندیم و احساس میکنیم که به تسخیر آنها در آمده ایم. در واقع من یک خواننده یا بیننده ممکن است در لحظهی خواندن دچار آسیب روحی نشوم اما بدون شک در داشتن حس فردی که دچار آسیب روحی شده است به شیوهی گوتیک ملحق میشوم. پدر مرین با بازی مکس فون سیدو در فیلم جنگیر از عامل ترس و وحشت چنین سخن میگوید:
– به نظر من هدف شیطان آن کسی نیست که به تسخیرش در آورده است؛ هدف او ما هستیم… ما که ناظر این جریان هستیم… همهی کسانی که در این خانه اند.
منابع: مقاله گوتیک معاصر: چرا به آن احتیاج داریم/ نوشتهی استیون برام/ ترجمهی پوپه میثاقی
مقاله سینمای گوتیک ژانر وحشت/ نوشتهی مجید داوودی
مقاله فروید و چهار نظریه در باب خشونت/ نوشتهی دکتر سهیل سرگلزائی
من این فیلم را دیدم خیلی قشنگ بود ولی هنوزم گیج هستم…
از این سبک فیلم بازم معرفی کنید
سلام. فیلم های identity, fight club, machinist ,Sybil, split, black swan, the tale of two sisters
از فیلم هایی که نشه آخرش رو حدس زد خوشم میاد
عجب فیلمیه من فقط چند روز درگیرش بودم که اصلا چی شد?
یه بار دیدنش کافی نیست
اعجوبه بازیگری
واقعا فیلم قشنگیه مخصوصا اگر عاشق پایان بندی شوکه کننده باشین. فقط من نفهمیدم اخرش ریست شد یا نشد؟ :))