فیلم Suburbicon ساختهی جورج کلونی؛ آرمان شهری محتوم
فیلم Suburbicon اثری بر پایهی ژانر پلیسی-جنائی که با black comedy همراه است آخرین ساختهی جورج کلونی George Clooney است که در تیم نویسندگان فیلمنامه، اسامی دو نابغهی مهم تاریخ سینما جوئل و ایتان کوئن به چشم میخورد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Suburbicon با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Suburbicon: آرمان شهری محتوم
گاردنر لاج (مت دیمون Matt Damon) در دههی ۵۰ میلادی، به همراه خانوادهاش رز (جولیان مور Julianne Moore) که در حادثهی رانندگی فلج شده و ویلچر نشین است، به همراه خواهر دوقلویش مگی و پسر کوچکشان نیکی (نوآ جوپ Noah Jupe) در خانهای در سابربیکان مکانی در حومهی شهر در امریکا زندگی میکنند.
فیلم که با کمیک استریپهائی پر زرق و برق و شاد آغاز میشود، آرمانشهری رؤیائی را به نمایش میگذارد که همه چیز در آن در حد کمال است و ساکنین آن در آرامش و خوشی به سر میبرند. موتیف مهمی که در اغلب آثار برادران کوئن مطرح میشود و مدینهی فاضلهای به نام امریکا را هجو میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم قوی سیاه black swan کاری از دارن آرنوفسکی

پوستر فیلم Suburbicon جورج کلونی
در فیلم Suburbicon اولین گره افکنی، در شبی اتفاق میافتد که دو سارق با چهره هائی عادی و بدون اینکه خود را مخفی کنند، وارد خانهی گاردنر میشوند و اعضای خانه را گروگان میگیرند و در اثر استعمال بیش از حد داروی بیهوشی رز را به قتل میرسانند.
بعد از کشته شدن رز، مگی به عنوان جانشین رز برای حفظ سکان خانواده و نگهداری از نیکی مدتی در خانهی لاج اقامت میکند. تا اینجای فیلمنامه با داستانی مواجهیم که گوئی ذهن مخاطب را به سمت فیلمهای دیگری از این دست هدایت میکند، که نمونهی درخشان آن را در تریلر روانشناسانهی Funny Games ساختهی میشائیل هانکه میتوان مشاهده کرد.
افراد متجاوزی که به زور وارد خانهای میشوند و افراد خانواده را مورد حمله قرار میدهند؛ در حالیکه اهالی خانه توان دفاع از خود را در اثر ضعفهای شخصیتی یا دلائل دیگر ندارند و مقهور شرایط میشوند و این مهم در سکانس بازبینی متجاوزان از دید گاردنر و مگی که افراد متجاوز را به روشنی تشخیص میدهند اما شناسائی نمیکنند و نیکی که در برابر چشمان بهت زدهاش آزادی متجاوزان را مینگرد، خودنمایی میکند و بر آن مهر تائید میزند.
بیشتر بخوانید: فیلم A Ghost Story ساختهی David Lawery

در فیلم Suburbicon اولین گره افکنی، در شبی اتفاق میافتد که دو سارق با چهره هائی عادی و بدون اینکه خود را مخفی کنند، وارد خانهی گاردنر میشوند و اعضای خانه را گروگان میگیرند و در اثر استعمال بیش از حد داروی بیهوشی رز را به قتل میرسانند.
اما رفته رفته با پیشرفت خط اصلی داستان و پررنگ تر شدن روابط مگی و گاردنر، در نقد فیلم Suburbicon سابربیکان، پرده از یک جنایت زناشوئی بر محوریت حسادت زن محوری داستان مگی و با همکاری گاردنر شکل میگیرد که در پرداختی گنگ و نیمه کاره رها میشود.
رفته رفته آنچه از کمدی سیاه قرار است در فیلم اتفاق بیفتد قتل و جنایت هائی پی در پی است که روابط علت و معلولی و رشتههای منطقی آن در فیلم یا به درستی شکل نمیگیرد یا بعضاً با ترفندهای دم دستی و قابل پیش بینی به تعلیق کشیده میشود. مثل سکانسی که مأمور بیمه (اسکار آیزاک) با استدلالهای پیش پا افتاده، مگی را به دام میاندازد و از بر آن با قهوهی مگی مسموم میشود یا غذای مسموم شدهای که قرار است با آن نیکی کشته شود اما با ورود لاج، سرنوشت محتوم آن به نفع خودش رقم میخورد.
شاید بهتر بود سکانس تهیهی غذا با قرصها حذف میشد و تنها به اشارهای به خوردن آن توسط نیکی بسنده میشد تا گره افکنی تعلیق آمیز آن در سکانس کشته شدن گاردنر، طبیعی تر و درونی تر جلوه کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Allied ساخته رابرت زمکیس

رفته رفته آنچه از کمدی سیاه قرار است در فیلم اتفاق بیفتد قتل و جنایت هائی پی در پی است که روابط علت و معلولی و رشتههای منطقی آن در فیلم یا به درستی شکل نمیگیرد
در فیلم Suburbicon از نقاط مثبت فیلمنامه نگاه انتقادی به نظام آپارتاید است که میتوانست به بستر مناسبی برای پیشبرد وقایع داستان تبدیل شود و یک پدیدهی انسانی-اجتماعی را به درستی وارد ژانر جنائی کند، اما الکن باقی میماند و در داستان جنائی خانوادهی گاردنر حل نمیشود و تنها نقطهی روشنی که از آن باقی میماند دوستی نیکی و پسر سیاهپوست خانوادهی همسایه اندی است که به ترغیب مگی آغاز میشود و از او شخصیتی خاکستری میسازد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Darkest Hour ساختهی جو رایت

در فیلم Suburbicon از نقاط مثبت فیلمنامه نگاه انتقادی به نظام آپارتاید است که میتوانست به بستر مناسبی برای پیشبرد وقایع داستان تبدیل شود
اگر تم اصلی ماجرا بر پایهی جنایت استوار شده است، بقیهی اجزا و داستانهای فرعی فیلمنامه نیز باید بر اساس منطق و کاربرد آنها در روند پیشبرد ماجراهای اصلی بنا شود؛ وگرنه حذف آنها (عناصر فرعی داستانها و شخصیتهای فیلمنامه به مثابهی بار اضافی) خللی در ساختار آن وارد نمیکند.
به طور مثال شخصیتی که پتانسیل بیشتری برای پرداخت دارد (مأمور بیمه) میتوانست سیاه پوست در نظر گرفته شود تا ارتباط آن با داستان جنائی خانوادهی گاردنر بیشتر شود و حلقههای پراکندهی فیلمنامه را به هم متصل کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Wind River ساختهی تیلور شرایدن، زخم هائی که هرگز التیام نمییابند

به طور مثال شخصیتی که پتانسیل بیشتری برای پرداخت دارد (مأمور بیمه) میتوانست سیاه پوست در نظر گرفته شود تا ارتباط آن با داستان جنائی خانوادهی گاردنر بیشتر شود و حلقههای پراکندهی فیلمنامه را به هم متصل کند.
در فیلم Suburbicon نگاه ابزوردی که در سینمای کمدی سیاه به شخصیتها و مفاهیم مطلق زندگی جریان دارد، در این فیلم هم بارز است که به نظر میرسد برآمده از دل فیلمنامه نیست اما میتواند ضعفهای شخصیت پردازی را بپوشاند و فیلم را قابل تامل کند. افرادی مثل مگی و گاردنر که در پوشش آمال و آرزوهای پوشالی شان سعی در تخریب و از بین بردن ارزشهای انسانی دارند.
و در این میان حتا به کودکی بی پناه نیز رحم نمیکنند، شخصیتهای تباه شدهای را به نمایش میگذارند که زیر پوشش صورتهای زیبا و لبخندهای دروغینشان، جنایت را به درستی به تصویر میشکند و در این میان نیکی، کودکی که حتا برای از دست دادن مادر محبوبش هم اشکی نمیریزد و سوگواری نمیکند.
در این سیستم معیوب به فردی تبدیل میشود که تمام احساسات و ارزشهای بدیهی زندگی روزمره در نظرش پوچ و بیهوده قلمداد میشود و در انتها بعد از دیدن آن همه خون و جنایت با آرامش خیال دستکش بیسبالش را بر میدارد و برای بازی به آخرین دست آویزش برای زندگی (اندی) پناه میبرد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Gravity ساخته آلفونسو کوارون

در فیلم Suburbicon نگاه ابزوردی که در سینمای کمدی سیاه به شخصیتها و مفاهیم مطلق زندگی جریان دارد
در فیلم Suburbicon سابربیکان، از جمله حفرههای فیلمنامهای فیلم نپرداختن به انگیزههای شخصی افراد است. گاردنر با بازی مت دیمن که قاتلی وهمناک در قالب پدر خانوادهای خوشبخت است، با چهرهای سنگی که پشت عینک شکسته و مضحکش پنهان شده است (به مثابهی قهرمانهای ضد قهرمانی که در اغلب آثار کوئنها کتک خورهای مضحکی هستند)، نقشهی ناموفقی برای رسیدن به آرزوهایش میکشد و در پایان در دیالوگهای تکان دهنده که بیشتر ضعف شخصیت پردازی را آشکار میکند، احمقانه سعی دارد نیکی را مجاب کند از وقایع اتفاق افتاده در برابر پلیس حرفی به میان نیاورد که در غیر این صورت کشته خواهد شد.
هراس و قلیان احساسات در این سکانس تنها نقطهی مثبتی است که در کنش شخصیتی نیکی مشهود میشود. هراس و اضطرابی که از درک نکردن مردی که همیشه با واژهی پدر خطابش میکرده و حالا چهرهی دیگری از خود به نمایش میگذارد که سعی دارد او را هم مثل دیگر اعضای خانوادهاش به کام مرگ روانه کند، نشأت میگیرد و او را در چاهی تاریک فرو میبرد که در نجات یافتن از آن امیدی نیست.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Fargo کاری از برادران کوئن

هنرنمایی مت دیمون Matt Damon در فیلم Suburbicon ساختهی جورج کلونی
در فیلم Suburbicon ترفند مضحک دیگری که در شخصیت پردازی هجو شدهی گاردنر بعد از قتل مأمور بیمه رخ میدهد، سواری کاریکاتوروار او با دوچرخه است. دوچرخهای که به زور در فیلمنامه گنجانده شده و سعی دارد بار کمیک ماجرا را تشدید کند و از گاردنر کوتولهای مضحک بسازد.
ترفندی که به لحاظ منطقی پس از پشت سر گذاشتن قتلی مخوف از جانب گاردنر که در مدت زمانی کوتاه انجام میگیرد؛ قدرت تمرکز و فکر را آن قدر مختل میکند که توان فکر به ناپدید کردن جسد را با مشکل مواجه میکند چه برسد به چگونگی مسیر بازگشت به خانه را؛ با در نظر گرفتن اینکه گاردنر هرگز به عنوان یک قاتل حرفهای و جانی که دارای نقشهای برنامه ریزی شده است، در فیلم به مخاطب معرفی نشده است تا از او شخصیتی کاربلد و حرفهای در زمینهی جنایت بسازد و دور تسلسل وار جنایات او به جز قتل رز، تنها بر اثر اضطرار موقعیتها پیش آمده است.
پس تزریق دوچرخه به فیلمنامه تنها عاملی برای ایجاد بار کمیک و شخصیت پردازی ضعیف کاریکاتور گونهی گاردنر است که نقشی تحمیلی دارد و به نتیجه نمیرسد. ما حتا به شکلی شانسی و تصادفی نیز در طول فیلم یا در شرایط بحرانی قتل مأمور بیمه و تلاش برای ناپدید کردن جسدش با دوچرخه مواجه نمیشویم تا استفاده از این عنصر برای القای اتمسفر کمیک فیلم آماده مان کند.
بیشتر بخوانید: فیلم The Post رسوایی بزرگ ساختهی استیون اسپیلبرگ

این فیلم در مقابل دیگر آثار کلونی و در مقابل دیگر آثار درخشان بلک کمدی برادران کوئن مثل فارگو، لبافسکی بزرگ و بارتن فینک، اثری متوسط است که در ردهی پایین تری از دیگر آثار درخشان آنها واقع میشود.
در فیلم Suburbicon به نظر میرسد گاردنر شخصیتی بی ثبات است که آلت دست مگی شده است. شخصی که عشقی در رفتارش نسبت به مگی دیده نمیشود و حتا در تنهائی برای کنار آمدن با عذاب وجدان درونیش مبنی بر قتل رز به ترفندهای مضحکی روی میآورد.
تمام قتل هائی که بعد از مرگ رز با نقشهی لاج و مگی انجام میشود، همگی بر اثر حوادثی تسلسل وار رخ میدهند که با یک تمهید ساده و به راحتی میتوانست اتفاق نیفتد و آن پوشاندن صورت سارقین است تا هویت واقعیشان فاش نشود.
در ادامه نیکی هم آنها را شناسائی نمیکرد و در نتیجه گرههای موقعیتی بعدی نیز در فیلمنامه اتفاق نمیافتاد یا به گونهی دیگری رقم میخورد. دیدگاه انتقادی بعدی که در اکثر آثار کوئنها مطرح میشود، انتقاد به نیروی پلیس است که اغلب، تماشاچیِ ماجراها و پروندههای جنائی است و ضعف مدیریتی آنها نقشی در پیشبرد مسائل و حل آنها ندارد.
به طور کلی این فیلم در مقابل دیگر آثار کلونی و در مقابل دیگر آثار درخشان بلک کمدی برادران کوئن مثل فارگو، لبافسکی بزرگ و بارتن فینک، اثری متوسط است که در ردهی پایین تری از دیگر آثار درخشان آنها واقع میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم Barton Fink بارتن فینک اثر برادران کوئن