فیلم Taxi Driver ساختهی مارتین اسکورسیزی
فیلم Taxi Driver یا راننده تاکسی داستان کهنه سربازی است که از جنگ ویتنام بازگشته و دچار بی خوابی شده است. بی خوابی به تمام معنا. گویی مرده به کشور بازگشته است اما با چشمانی باز. تراویس بیکل با نقش آفرینی رابرت دنیرو Robert De Niro همان سربازِ ۲۶ ساله ایست که تنها به خانه یعنی نیویورک بازگشته و به شغل تاکسیرانی آن هم در شیفت شب روی آورده است. شهری که شب هایش پس از پرسه زنی واقعیاتی به روی تراویس روشن میکند. در این متن به صورت مفصل به بررسی و نقد فیلم Taxi Driver خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Taxi Driver
مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese نامی است که به تاریخ سینما پیوند خورده است. کارگردانی صاحب سبک و عنوان دار که در طول دهههای فعالیت کاری خود سراغ سوژههای جنجالیِ کم و بیش زیادی رفته است. فیلم Taxi Driver از نخستین ساختههای بلند Martin Scorsese به شمار میآید. فیلم که نمایش درخشانی در “جشنواره کن” ۱۹۷۶ داشت و توانست نخل طلا را کسب کند. همچنین Taxi Driver در “مراسم سالیانه اسکار” ۱۹۷۷ نامزد چهار جایزه شد که هیچ عنوانی را موفق به کسب نشد.
فیلم Taxi Driver با کلوز آپهای مداوم از “تراویس” آغاز میشود. نماهایی که با رنگ آمیزی هایی همراه است. این رنگ آمیزیها نشان از شخصیت پر تلاطم تراویس دارد. خونسرد، آرام، خشن و ضد اجتماع. تراویس چه بخواهد چه نخواهد اگزیست است. در گردابی گرفتار است که زندگی، خودش و نیویورک را به آرامی میبلعد.
بی معنایی و پوچی از سر تا پایش میبارد. فلاکتی نه از جنس بدبختی و بی پولی. فلاکتی از جنس درد. دردِ لجن زارِ بَزَک شدهای که به قامت “امپایر استیت” رشد کرده است و از درون وی را میخورد.
Taxi Driver فیلمی است که مرحله به مرحله و قدم به قدم جلو میرود و قدم هایش را با احتیاط بر میدارد. صبری که پایان بندی افسار گسیختهای میطلبد. ولی آیا پایان فیلم آن قدر کوبنده و متناسب با لجن زار به نمایش گذاشته شده است؟ تراویسی که فقط میخواهد سرپا بماند، سعی کند عادی باشد و مانند مردم عادی عاشق یک رابطه شود.
اما تراویس از آن دسته آدم هایی است که درست نمیشوند. اصلا این گونه آدمها به دنیا آمده اند که مثل دیگران نباشند. درگیر ماتریالیسم نباشند و حداقل ذرهای دنبال وجود باشند. برای همین تراویس در اولین اقدامِ پس از بازگشت از جنگ، رو به دختری میآورد. ولی حتی بلد نیست مانند دیگر انسانها با او تا کجاها برود و چگونه حتی دل ببازد.
بیشتر بخوانید: فیلم Shutter Island: بلندتر از فانوس دریائی، تنهاتر از رشتههای نرم برف
روزمرگیاش دیگر تاریخی ندارد. چه هشت جولای باشد چه پانزدهم نوامبر. همهاش یک شکل است. بی معنا و فاسد. نویسنده فیلم یعنی پل شریدر Paul Schrader شخصیت پردازی فیلم را متأثر از جهان بینی دهه شصت و هفتاد میلادی نوشته است. زمانی که اوج دگر دیسیها در جامعه آمریکایی بود.
جامعهای مصرف زده که دوران مناسبی را پشت سر نمیگذاشت. و پل شریدر که خود نیز هنگام نوشتن فیلم در وضع روحی مناسبی قرار نداشت شخصیتی خلق میکند با روحیات “اگزیستانسیالیسمی”. البته اگزیستی که در روح تراویس دمیده میشود از جنس بی خداییست.
بیشتر بخوانید: فیلم Hugo هوگو کاری از مارتین اسکورسیزی؛ “نگاهی به گذشته از دریچه آینده”
تراویسی که حالا تمام شب را دیده، در تاریکیاش قدم زده و باور هایش هم با جنگ هم به وسیله اجتماع خدشه دار شده است دست به عمل میزند. همانطور که “سارتر” گفت ما محکومیم به آزادی یعنی انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم. اینجاست که تراویس دست به اقدام میزند. تلاش بزرگی برای کشیدن سیفونی میکند که کثافت هایش تا خانه ها، تا دل مردم نفوذ پیدا کرده و تا حدی محال به نظر میرسد.
“اسکورسیزی” همیشه کارگردان جذابی بوده است. نوع نگاهش به سینما گاها تحسین بر انگیز است و گه گاه نه. فیلم هایی از قبیل “راننده تاکسی” و “دار و دسته نیویورکی ها” و فیلم هایی از این قبیل که در کارنامه اسکورسیزی کم و بیش هویداست، فیلم هایی در نقد جامعه مدرن آمریکاست که بعضا با بی رحمی به آن حمله ور میشود. فیلم هایی که اسکورسیزی در این قالب، یعنی در چالش کشیدن سنتها ساخته شده اند اغلب نتیجه درخوری برای او داشته اند.
Taxi Driver فیلم عجیبی است. همیشه در اذهان باقی خواهد ماند و در بین بهترینها یاد خواهد شد. ولی همیشه اینگونه نیست. Taxi Driver فیلمی از جنس هنر سینماست. هنری که جلا میخورد و در انتهای روز خواهد درخشید. فیلمی است که در دورانهای مختلف شخصیتی، تاثیرات متفاوتی بر انسان میگذارد. گاهی پوچ به نظر میآید و گاهی شاهکار. گاهی بی معنا و گاهی عمیق. ولی مگر هنر غیر از این است که همیشه تو را به فکر فرو ببرد؟
در نهایت Taxi Driver فیلمی است که باید دید. آن هم بارها. دید و فهمید. فهمید و آنالیز کرد. آنالیزی که پس از چهل سال کماکان با جامعه امروزی قابل تطبیق است. لجن زارها هستند ولی مخفی تر. فسادها ادامه دارد ولی زیرکانه تر . و در این بین هستند تراویس هایی که متفکر اند ولی خواجه شده اند.
“داری با من حرف میزنی؟ تو داری با من حرف میزنی؟! … حالا ما با هم حرف میزنیم!”
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore کاری از مارتین اسکورسیزی
نقد فیلم Taxi Driver
any time, any where
Taxi Driver اثر درخشان مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese فیلمی اجتماعی-خیابانی است که با نفوذ به لایههای جامعهی معاصر امریکای دههی ۷۰ با لحنی معترض و عصیان گر دست به افشاگری میزند. در ادامه با نقد فیلم Taxi Driver با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Taxi Driver یک سؤال اساسی و جهان شمول را در خط اصلی جهان فیلمنامه مطرح میکند و بدان پاسخ میگوید. پرسشی حیاتی که به شخصیت پردازیهای مؤثر و منسجم میانجامد: آیا یک جامعه به واسطهی آدم هایش ساخته میشود یا این جامعه است که فرد را پرورش میدهد؟
در آراء امیل دورکیم (جامعه شناس فرانسوی)، رابطهی فرد و جامعه به گونهای است که بقای هر دو را تضمین نماید نه چیرگی یکی بر دیگری. همچنین دورکیم از فرد ذیل باور به جامعه به مثابهی یک کل اخلاقی دفاع میکند. اخلاقی بودن یک جامعه به مثابهی خوب و بد بودن در علم اخلاق و ارزش گذاریهای رایج نیست بلکه وضعیتی است که جامعه را به مثابهی یک کل اخلاقی حفظ میکند.
انسان در وضعیت طبیعی چنانکه هابز میگوید: دارای هستی اخلاقی نیست و خودسرانه تنها در پی رفع امیال و نیازهای خود است. خود اخلاقی که پیش شرط فردیت اخلاقی است تنها در جامعه است که شکل میگیرد.
در نقد فیلم Taxi Driver ، دورکیم به این مسئله میپردازد که فرد در جامعه آزاد نیست که مطابق امیال و تصمیمات اخلاقی خود عمل کند، بلکه جهت گیریهای او متأثر از فشار اخلاقی است که از جانب جامعه احساس میکند. این فشار رفته رفته به ایجاد یک نوع آنومی در شخصیت فرد منجر میشود.
تراویس بیکل (Robert De Niro)، تفنگدار سابق نیروی دریائی، مردی از غرب میانهی نیویورک، آشفته، دچار سرکوب جنسی و مبتلا به بی خوابی است که در پی آن تصمیم میگیرد با کار کردن روی تاکسی در شیفت شب هم بی خوابیش را تسکین دهد و هم از طریق آن امرار معاش کند؛
اما چهرهی پلید و متعفن شهر که زیر نورهای درخشان و رنگی شب پنهان شده، سرکوبها و محرومیتهای شخصیاش را زیر فشار اخلاقی جامعه به نقطهی عطفی در جهت گیری اخلاقی و شخصیت پردازی کلیدی وی مبدل میکند.
تراویس همچون نمونههای دیگری از قهرمانی از قشر مردم عادی جامعه که ساده و شریف است در ابعاد یک شخصیت نئورئالیستی ظاهر میشود؛ قهرمانی منفرد که در نیمهی ابتدائی فیلم آرمان ویژهای ندارد، اغلب تنهاست و سرگشته است، چون جایگاه خود را در نظام آشفتهی پس از جنگ پیدا نمیکند و دچار تردید است.
در نقد فیلم Taxi Driver، تردید در تشخیص و تصمیم از شاخصهای سینمای پویای اجتماعی است. تردید و پرسش در اینکه کیست و چه طور زندگیش را میگذراند و چه باید بکند؟
– توی تموم زندگیم فقط یه جائی رو میخواستم که مال خودم باشه. باورم نمیشه یه نفر تموم زندگیشو صرف شناخت خودش بکنه. من معتقدم که یه نفر میتونه مثل باقی مردم باشه…
تراویس سعی میکند تا با درگیری در زندگی، دیدن فیلمهای پورن، پایبندی به یک جریان و ایدئولوژی سیاسی و عشق به بتسی به معنائی روزمره و غالب از زندگی دست یابد اما شخصیت قهرمان دقیقاً از جائی شکل میگیرد و ساخته و پرداخته میشود که روزمرگی را پس میزند و از آن به بعد است که میتواند به معنا، هدف و آرمانی دست یابد.
ورود تراویس به زندگی آیریس فاحشهی نوجوان خیابانی و دیدن زد و بند و روابط کثیف پااندازها برای به قهقراء کشاندن کودکان بی پناه و رانندگیهای شبانه که پر از داستان و در گیریهای فکری و روحی- روانی برای تراویس است، ملاقات با چارلز پلنتاین کاندیدای ریاست جمهوری و در ادامه دلزدگی مفرط از شعارزدگی وی که کمکی به بهبود اوضاع نمیکند، آن چنان تراویس را زیر فشار اخلاقی قرار میدهد، که او را به سمت ساخت یک شخصیت آنومی در یک جامعهی معیوب و باتلاق وار سوق میدهد.
لحظهای که تراویس از زیر لجنزار و مردابی که هر لحظه او را بیش از پیش در خود فرو میبرد، سر بر میآورد و تصمیم نهائیاش را میگیرد و به هیئت یک مصلح اجتماعی در میآید، نقطه عطف ساخت شخصیت قهرمان است که برعلیه روزمرگی و تاریکی دست به قیام میزند. قیامی که منجر به بیگانه شدن او با جامعهای میشود که با سرافکندگی در آن میزید.
– گوش کنید حروم زادههای بی غیرت، اینجا یه نفر هست که دیگه نمیتونه تحمل کنه… یه نفر که در مقابل همهی این تفالهها میایسته… یه نفر که دیگه به ستوه اومده…
در نقد فیلم Taxi Driver آنومی anomie در آراء دورکیم، به فقدان هنجار یا بی هنجاری اطلاق میشود. این به معنای عدم وابستگی شخص و جامعه است. نوعی اغتشاش و بی نظمی که نمیتوان پی برد بار مثبت دارد یا منفی. زیرا اگر چه اصطلاحی است که بار منفی دارد ولی در جاهائی نشان دهندهی یک جریان ساخت شکنانه است.
بیشتر بخوانید: فیلم Hugo هوگو کاری از مارتین اسکورسیزی؛ “نگاهی به گذشته از دریچه آینده”
مثل اینکه سنتی را میشکند، بندی را پاره میکند و یا قیدی را آزاد میکند که نهایتاً برداشتی مثبت است. ژان ماریو گویو (فیلسوف فرانسوی) اعتقاد دارد، شخصیت ضد اجتماعی (آنومی) از یک نظر شخصیتی است که به آیندهی ایده آل توجه دارد.
تراویس نیز شخصیتی آنومی است که اگر چه مبتلا به عقدهها و ضعفهای درونی است اما به از بین رفتن تمام پلیدیها و فسادها فکر میکند که آیندهای ایده آل اوست. او کسی است که اگر چه مانند یک بمب منفجر میشود اما زندگی و آیندهی رو به زوال آیریس را نجات میدهد.
انسان بعنوان یک انسان در یک جامعه موجودی اثر گذار است. در یک لحظه با یک برخورد، با یک دوست، تجربهی شخصی یا الهام غیبی میتواند ناگهان متحول شود و چه بسا که این تحولات را در خود جمع میکند و منتظر یک اتفاق میماند و وقتی آن اتفاق رخ داد، یک فرد میتواند جامعه را نجات دهد.
سکانس صحبتهای تراویس و ویزارد همکار رانندهاش در خیابان به وضوح نشان میدهد تراویس بعد از دیدن آن همه پلیدی و فجایع در جامعه، آبستن یک رخداد، اتفاق و انفجار است اما نمیتواند درونیات خود را به خوبی منتقل کند. او مانند همیشه در برقراری ارتباطی مؤثر با آدمها ناتوان است.
فرد از نگاه جامعه شناختی هم میتواند در جامعه اثر گذار باشد و هم اثر پذیر. تا زمانی که خود را در جامعه ناتوان از انجام کاری ببیند، اثر پذیر است. مثل وقتی که تراویس در مواجهه با سناتور میگوید: من از سیاست چیزی نمیدانم پس نمیتوانم دربارهی آن حرفی بزنم؛ اما به محضی که نسبت به جامعه و زوایای تاریکش حساس میشود و به چاره اندیشی میپردازد او یک انسان کنشگر، فعال و اثر گذار است.
بیشتر بخوانید: فیلم Silence اثر مارتین اسکورسیزی؛ شک و تاملی در ایمان و تردیدهای در باب وجود
بقیهی افراد جامعهای که اسکورسیزی در فیلم Taxi Driver به تصویر میکشد نیز همچون بتسی و تیم تبلیغاتی اش، افرادی اثر پذیر از جامعه هستند که علاناً در سیستمی الکن فعالیت میکنند و منفعلند.
در ساعات کاری، اتفاق مهم و کنشگری را رقم نمیزنند و جز گفتگوهای معمولی و روزمره و وقت را به بطالت گذراندن کار دیگری انجام نمیدهند. تراویس در فیلم قهرمانی است که بلوغ فکری-رفتاری را تجربه میکند و تغییراتی در شیوهی برخوردش با مسائل پیش میآید. در نقد فیلم Taxi Driver پالین کیل مینویسد:
– این واقعیت که ما به شکل غریزی نیاز تراویس به یک انفجار را تجربه میکنیم – و اینکه این انفجار خود کیفیت نقطهی اوج را دارد- باعث میشود رانندهی تاکسی به یکی از معدود فیلمهای حقیقتاً ترسناک معاصر بدل شود… اما تصدیق اینکه وقتی خون یک بیمار روانی به جوش میآید، ممکن است آرام شود، به معنای توجیه انفجار نیست…
در بحث فرم، نماهای تعقیبی و زد و خورد پایانی فیلم از قدرت عاطفی زیادی برخوردارند؛ نماهائی قدرتمند که با نیفتادن در دام احساسات گرائی و تبدیل شدن به ملودرام، فیلم تاکسی درایور را با داعیهی رسالت اجتماعی اش، از مهلکه میرهانند. تکنیک دوربین با جمع آوری جزئیات کوچک و واقعی، نماهای دقیقی از محیط به دست میدهد که وامدار سینمای نئورئالیستی است.
موسیقی برنارد هرمان نیز کمک میکند بیشتر با شخصیت ضد اجتماعی تراویس همذات پنداری کنیم، همچون موسیقی فیلمهای روانی و همشهری کین که با نورمن بیتس و چارلز فاستر کین به مثابهی شخصیتهای منفی همذات پنداری میکنیم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore کاری از مارتین اسکورسیزی
در نقد فیلم Taxi Driver موسیقی هرمان است که ما را به این مفهوم میرساند که تراویس، در کنار سایر چیزها، سرانجام یک قدیس آسیب دیده است. نگاه کنید به سکانس پایانی کشتار پااندازهای آیریس و نمای بستهای که اسکورسیزی از تراویس با بازی به یاد ماندنی رابرت دنیرو میگیرد، لحظهای که تراویس در اقدامی نمادین و دراماتیک با انگشتش ماشهی تفنگ فرضی را به طرف شقیقهاش میکشد و موسیقی هرمان در اینجا تبدیل میشود به سیستم عصبی از هم پاشیدهی تراویس که نقشی برجسته در شخصیت پردازی شخصیت ایفا میکند.
غریبی و ترسناکی تراویس دست مایهی ساخت موسیقی متن فوق العادهی فیلم میشود. قطعات درام-رول و قطعات دهشت آور و رمانتیک سازهای بادیاش با آن تک نوازی غم انگیز و سوگوارانهی ساکسیفن نقشی حیاتی در ساختار و انسجام فیلم دارند.
عنصر تاکسی و راننده بودن آن نیز به خودی خود کارکردی فرمیک و نمادین در فیلم ایفا میکند. این شغل نه به شکل یک کار جزء و صرف بلکه به شکل یک آرمان سازی سیاسی-اجتماعی معرفی میشود که وظیفهاش کشف پلشتیها و آلودگی هائی است که اجتماع را به قهقراء میبرند. در واقع یک آشنائی زدائی ظریف از سوژه (تاکسی) انجام میشود. تاکسی بعنوان ابژهای عمل میکند که به سوبژکتیو تراویس نفوذ میکند و باعث هدفمند شدن و موجودیت او میشود.
تنها ایرادی که میتوان به فیلم گرفت استفاده از نریشنهای فیلم است که در بعضی سکانسها که البته به ندرت اتفاق میافتد، در تضاد با ماهیت و ذات نریشن بعنوان عنصری دراماتیک و شخصیت پردازانه قرار میگیرند.
بیشتر بخوانید: فیلم The Irishman مرد ایرلندی
به قول بیلی وایلدر اغلب اوقات اشتباه در بکارگیری نریشن این است که چیزی در گفتار متن گفته شود که همزمان با تصویر در حال رؤیت شدن است و به خودی خود آشکار است. اگر گفتار متن چیزی به تصویر اضافه کند، چیزی تازه یا چشم اندازی دیگر، آن نریشن کارکرد و حضور اصلی خود را پیدا میکند.
برای نمونه نگاه کنید به صحنهای که تراویس تاکسی را بعد از کار شبانه به محل خود بازگردانده و مشغول تمیز کردن آن است و مونولوگ هائی که گفته میشود نیز در جهات بازگو کردن همان اکت است. Taxi Driver یک فیلم به غایت اجتماعی است.
اسکورسیزی در فیلم راننده تاکسی بیش از آن چه بخواهد فیلمساز باشد به عنوان یک منتقد اجتماعی ظاهر میشود؛ به ویژه در سکانسی که در نقش شوهر خیانت دیده بازی میکند و بنابراین با فضای تلخ و گزندهای که در فیلم میسازد و لحن افشاگرانه اش، ازTaxi Driver فیلمی اجتماعی-خیابانی میسازد که به فیلمی کالت مبدل میشود.
منابع:
مقالهی زائری از غرب/ نوشتهی جان ویکمن/ ترجمهی محمد گذرآبادی
مقالهی سینمای اجتماعی, سینمای معاصر، سینمای جسور/ نوشتهی رامین حیدری فاروقی/ مجلهی گزارش فیلم
مقالهی سینمای اجتماعی یا فیلم اجتماعی/ نوشتهی جابر قاسمعلی/ مجلهی گزارش فیلم
مقالهی فرد/جامعه در اندیشهی دورکیم: فردگرایی اخلاقی/ نوشتهی آرش حیدری و سجاد سرحدی
فیلم جالبی بود، ترجیح میدم یه بار دیگه ببینمش تا بتونم بهتر انالیز کنم
چون بنظرم حرفای زیادی برای گفتن داره
خیلی فیلم نگاه میکنم این فیلمو میتونم بذارم جز اون دسته که ارزش دیدن داشت!
بسیار بسیار از نقد و تحلیل زیبای شما لذت بردم
بیشک این فیلم یکی از بهترین های تاریخ سینماست
خیلی مسخرست که تراویس آدم میکشه ولی پلیس کاریش نداره و آزاده