فیلم The Ballad of Buster Scruggs اثر برادران کوئن؛ رکوئیم
تصنیف باستر اسکروگز The Ballad of Buster Scruggs آخرین ساختهی برادران کوئن وسترنی مدرن و خوش ساخت است که در شش اپیزود کوتاه با تم مشترک مرگ و رویاروئی با این حقیقت دلهره آور و مرموز، روایت میشود. در ادامه با نقد و بررسی فیلم The Ballad of Buster Scruggs با نت نوشت همراه باشید.
فیلم The Ballad of Buster Scruggs اثر برادران کوئن
کوتاه بودن داستانهائی که همه شان با مرگ به پایان میرسد، کوتاه بودن زندگی و جاری و نزدیک بودن مرگ در بطن زندگی را در فرم کمدی سیاه همیشگی کوئنها Coen brothers نشانه میروند. فرم ساختاری فیلم به خوبی توانسته است با داشتن راوی ناشناس در فرم روائی آن که رمان گونه است حل شود و فضائی چون قصههای قدیمی پر رمز و راز رمانهای سیاه (که رمان گوتیک یا وحشت هم خوانده میشود) بیافریند.
فرم حاضر با در هم آمیختن با فرم اسطوره که از خصوصیات بارز ژانر وسترن است، منجر به آفرینش وسترنی جذاب و نوین به مثابهی ژانر ابداعیِ وسترن-گوتیک میشود.
من با گریههای بیهوده ام، بهشت ناشنوا را رنج میدهم.
شکسپیر/ نمایشنامهی طوفان
بیشتر بخوانید: فیلم Fargo کاری از برادران کوئن
جذابیتهای پنهان دنیای وسترن
پیش از پرداختن به فیلم The Ballad of Buster Scruggs باید گفت وسترن همواره بعنوان تنها ژانری در تاریخ سینما مطرح میشود که به واسطهی زاده شدنش از اسطوره و افسانه هیچ چیز در آن واقعیت ندارد. قهرمان وسترن با ادراک به اینکه اسطورهها برای بقا ضروری اند، میکوشد میان اسطوره (نظم سرکوب گر) و واقعیت (آشفتگی) میانجی شده و با تطهیر اسطوره به جامعه جان تازهای بخشد، پس دست به عمل میزند؛ مداخله میکند و بر دیگران تفوق میجوید با این دعوی که حقیقت متعالی را میشناسد.
قهرمان وسترن، در میان اسطورهی عشق و عدالت و وظیفه، از صلح و بقا به واسطهی وحدت یک خانواده در مرکز آن پشتیبانی میکند اما همواره آزاد، مجرد و زخمی است و از لذات معمولی زندگی بهرهای ندارد.
خوش بینی و روشن بینی که در وسترنهای کلاسیک و ابتدائی دیده میشود و باعث میشود نگاه و حس بهتری نسبت به زندگی داشته باشیم در بررسی دقیق فیلم The Ballad of Buster Scruggs باید گفت که این اثر به نوعی تلخی، پوچی و سرخوردگی با ردپای سنگین و اندوهگین مرگ تبدیل میشود و باعث میشود با قواعد تغییر یافتهی ژانر وسترن با وسترنی کوئنی مواجه شویم. همچون موضع سینمائی جان فورد، همواره با کمی فاصله از موضوع و شخصیتها آنها را دنبال میکنیم.
ما با آنها یکی و همذات نمیشویم، وحدت عاطفی بالائی از خود بروز نمیدهیم اما به آنها خیره میمانیم و به آنها منتسب میشویم؛ ما همواره شاهدانی انتقادی و قضاوت کننده باقی میمانیم.
آندره بازن میگوید وسترن از آن رو در مقولهی حماسه قرار میگیرد که قهرمانانش در سطحی فوق انسانی هستند، شوالیهای هفت تیر به دست که شکوهی افسانهای دارد. این سبک حماسی معنای واقعی خود را از اخلاقیاتی میگیرد که بنیان آن است و آن را موجه میسازد.
منظور از اخلاقیات، جهانی است که در آن خیر و شر در عین سادگی دو عنصر این دنیا هستند. درست اتفاقی که در اپیزود آخر فیلم میافتد و پرسوناژ زن فیلم انسانها را به دو دستهی درستکار و گناهکار تقسیم میکند. اپیزودی که به لحاظ ماهیت ساختاری از نشانهها و شمایل شناسی وسترنی بهرهای نمیبرد اما درونمایهی آن را یدک میکشد.
بیشتر بخوانید: فیلم Barton Fink بارتن فینک اثر برادران کوئن
کوه، آب، بیابان و راه رفتن مرد مره
در اپیزود اول فیلم The Ballad of Buster Scruggs، با کابوی سفیدپوش به مثابهی کابوی قهرمان با بازی تیم بلیک نلسون با تمام نشانههای قهرمان وسترن به لحاظ شمایل شناسی، دشتهای وسیع بیابانی، چکمه، مهمیز، تفنگ و اسب مواجهیم. اسب که تنها یک حیوان نیست بلکه نمادی از کرامت، منزلت و قدرت است.
باستر اسکروگز Tim Blake Nelson به همراه گیتارش (اشاره به جانی گیتار نیکلاس ری) بعد از کشتن تعداد زیادی یاغی در بار و بعد از آن با کشتن بدون اسلحهی یاغی دیگر بر سر بازی پوکر و در ادامه دوئل با برادر مرد مرده، مهارتهای هفت تیرکش سریع وسترن را پر رنگ میکند. درجات مختلفی از سرعت و شیوههای متفاوت از عمل هفت تیرکشی در قهرمان وسترن وجود دارد اما سرعت و دقت نشانهی چنین مردی است.
در تحلیل و بررسی فیلم The Ballad of Buster Scruggs ، برادران کوئن خلاقیت فردی را نیز به مهارتهای کابوی وسترن اضافه میکنند که در ترفندهای هوشمندانه و هیجان انگیز باستر متبادر میشود. در هفت دلاور، یول براینر –رهبر هفت تیر کشهای خوب- سرعت هولتس بوخهولتس تازه کار را با این آزمون اندازه میگیرد که به او میگوید با نهایت سرعتی که میتواند دست بزند.
بوخهولتس همین کار را میکند، ولی قبل از آنکه دست هایش به هم بخورد، براینر هفت تیرش را کشیده و در میان دستهای او قرار داده است. بوخهولتس سعی میکند با انجام همین کار شایستگی خود را اثبات کند، اما خودش هم خوب میداند که نمیتواند و تحقیر میشود، چون نتوانسته است از آزمون سرعت سربلند بیرون بیاید.
در فیلم، باستر اسکروگز این سرعت عمل و دقت را در دوئل با برادر مرد مرده تمام میکند و با استفاده از جهت یابی درست که در وضعیت پیچیدهای با کمک آینه آن را شناسائی میکند، به هدف میزند و شایستگیهای یک کابوی واقعیِ خلاق را اثبات میکند اما با خطای تراژیکش شکستن دیوار چهارم و صحبت با تماشاگران، دقتی که باید را از دست میدهد و با شلیک کابوی سیاه پوش (به مثابهی کابوی شرور) با زندگی بدرود میگوید.
این خطای تراژیک قهرمان اسطورهای ژانر وسترن را هجو میکند و به باد تمسخر میگیرد. قهرمان و ضد قهرمان در سینمای وسترن دارای کنتراست هستند و تضاد کمی با هم دارند و معمولاً با اختلافهای کوچک و کمرنگی همراه هستند.
شکستن دیوار چهارم (اشارهی مستقیم به دوربین) به رغم نقض آشکار واقع گرائی در چنین قراردادی، این عمل را در درون بستر ژانریاش از سوی تماشاگر پذیرفته میکند و در ایجاد لذتی که از فیلمهای ژانری میبریم نقش مهمی دارد. در ادامه این نتیجه گیری اخلاقی وسترنی بر زمینهی این اپیزود واضح میشود که کاراکترهای کابوی به دلیل کشتارهای زیادی که انجام میدهند، شایستهی مرگ هستند: قاتلان، سرنوشت خوش و زندگی طولانی ندارند.
در فیلم The Ballad of Buster Scruggs با وسترنی موزیکال مواجهیم که به شکل موتیف در سراسر فیلم جریان دارد و گاه محتوایش حدیث نفس است (مثل تصنیفی که باستر در ابتدای فیلم میخواند و همین طور تصنیف پایانی در رثای مرگ خودش) و گاه در رثای مرگ دیگری خوانده میشود (تصنیفی که باستر برای مرد مردهی پوکرباز) میخواند و گاه برای تحمل لحظات سخت زندگی همچون اپیزود پیرمردی که به دنبال طلاست و در تصنیف به یاد ماندنی مادر مکری متبادر میشود و همینطور تصنیفهای تأثیرگذاری که دو نفر نمایندهی مرگ در اپیزود آخر میخوانند و شرایط بحرانی کالسکه را آرام میکنند که به نوعی صدای آکوسماتیک تبدیل میشود. موسیقی عمدتاً نقشی بیانگر دارد و گوئی سرگذشت قهرمانان تنهای اسطورهی غرب را بیان میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم Ghost Dog: The Way of the Samurai اثر جیم جارموش
ناگهان عشق و کمی بعد مرگ در میزند…
در ادامه بررسی فیلم The Ballad of Buster Scruggs به سراغ اپیزود دوم میرویم؛
در اپیزود دوم Near Algodonis که کاملاً وسترنی مدرن است با کابوی ترسو و پاک باخته (جیمز فرانکو) مواجهیم که بعد از سرقت ناموفق از بانک، توسط بومیان منطقه به دار آویخته میشود و به شکلی تصادفی با حملهی سرخپوستها نجات پیدا میکند و در ادامه با نجات یافتن توسط دزد دیگری که گاوچران است به جرم دزدیِ دوباره در میدان شهر به دار آویخته میشود.
در صحنهای که کابوی با حملهی سرخپوستها مواجه میشود، با انگیزهی بینامتنی (Transtextual) مواجهیم که ما را ارجاع میدهد به نوبادی در فیلم مرد مرده در لحظهای که در کسری از ثانیه یک سرخپوست با شمایل نوبادی در مقابل جیمز فرانکو ظاهر میشود و میزانسن و پرداخت اتمسفریک فضا حکایت از آن دارد که ارتباطی ناشناخته و پیوندی عمیق بین آنها شکل گرفته است که نوبادی و ویلیام بلیکِ مرد مرده را تداعی میکند.
اما این ساختار تأثیر برانگیز که مخاطب را برای لحظهای با خود درگیر و همراه میکند نیز به سرعت از هم میپاشد و به هجو و عدم قطعیت از مؤلفههای سینمای مدرن میانجامد. در پایان اپیزود، در صحنهی به دار آویخته شدن دزدان، کابوی پاک باخته با دیدن دختری زیبا و آخرین دیالوگِ کمیک خود خطاب به پیرمرد گناهکارِ در آستانهی مرگ: – بار اولته؟ مرگ و فلسفهی زندگی را هجو میکند و آن را به بازی و تمسخر میگیرد.
از طرفی اپیزود فوق لحنی دوگانه مییابد. مفهوم عشق که در پایان با نگاه دختر زیبا و کابوی در هم گره میخورد، مفهومی جدی و باشکوه را در کنار لحن کاریکاتوری و هجو آمیز آن از مرگ قرار میدهد.
بیشتر بخوانید: فیلم Nocturnal Animals حیوانات شبگرد اثر تام فورد
ای توانمندان به آثارم بنگرید و نومید شوید!
در اپیزود Meal Ticket از فیلم The Ballad of Buster Scruggs با تاریک ترین زوایای قصه گوئی کوئنها مواجهیم که در آن مرگ معصومانهی هنرپیشهی ناقص العضو دوره گرد توسط رئیسش در هالهی سردی از قساوت فرو میرود و از آن اپیزودی دردناک میسازد. روایتی که در آن کشمکش معروف مارکسیستی (سرمایه داری و کارگری) و قانون جنگل پررنگ میشود و در پایان نگاههای خیرهی هنرپیشهی ناقص العضو این غم تاریک (پوچ بودن زندگی از دیدگاه کوئنها به رغم توانیهای فردی) را در نماهائی مرده قاب میگیرد.
اپیزود All Gold Canyon با گرمائی زندگی بخش موفق میشود سرمای مردهی Meal Ticket را ذوب کند و از لحاظ روانی اندکی مخاطب را آرام کند. پیرمردی دوست داشتنی با بازی (تام ویتز) که به دنبال طلاست و کشمکشی میان او و طبیعت که با عنوان آقای پول خطاب میشود شکل میگیرد.
در نقد فیلم The Ballad of Buster Scruggs ، آشفتگی و توحش سینمای وسترن، تنها شامل سرخپوستها و تبعیض نژادی نمیشود بلکه بدویت و توحش، محیطی است که هیچ گونه عطوفت و حسی در دامانش نسبت به عواطف و احساسات آدمها نشان نمیدهد.
بیشتر بخوانید: فیلم Panic Room اثر دیوید فینچر؛ اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
گوئی زمین شخصیت اصلی است و دشت و کوه و صحرا و رودخانه و صخرههای دره ها، همچون معابد یونانی و خرابههای باستان، شکل نمادین استحکام حقایق جاودان هستند.
آسمان و زمین ویژگیهای دنیای قهرمان هایش را گواهی میدهد. ارتباط میان طبیعت و انسان به شکل بازی نمایان میشود که باید در دل آن رفت و با آن خطر کرد و آزمودگی و پختگی یافت و هم باید مانند کودکان، توانائیهای فردی را برای هماهنگ کردن خویش با ابزارها و روشها سنجید.
پیرمرد نیز با شخصیت پردازی ساده، کودکانه و قانعی که دارد همچنان که اخلاق وسترنی را رعایت میکند و تنها یک تخم از جغد بر میدارد، با روح طبیعت زیبائی که بخشنده است، در جریان کشمکش ماجراجویانهاش با زمین؛ عاقبت به ارتباطی مسالمت آمیز و عمیق با آن میرسد و به همین دلیل مقابل آز و طمع کابوی سیاه پوشِ شرور، پیروز میشود.
تعلیقهای نفس گیر این اپیزود و اپیزود بعدی در مواجههی قهرمانها با مرگ، از نقاط مثبت و خیره کنندهی فیلم محسوب میشوند. مکان تصویر شده در نماها نیز با افقهای گسترده، نماهای بسیار وسیع و بسیار دور که دائماً کشمکش میان انسان و طبیعت را به یاد میآورد، تصویرسازی میشوند. برداشتهای بلند و طولانی و حرکت اندک دوربین که به تدوینی نامرئی میانجامد، فرم سینمائی منحصربفرد کوئنها را بخصوص در این اپیزود بارزتر میکنند.
بیشتر بخوانید: فیلم The Tree of Life درخت زندگی ساختهی ترنس مالیک
– آلیس و گودالهای سگ
در تحلیل و بررسی فیلم The Ballad of Buster Scruggs باید گفت که مهم ترین شاخصههای سینمای وسترن در اپیزود The gal who got rattled آشکار میشود. الگوی قهرمان و ضد قهرمان که در الگوی پراپ آن چنان که آندره بازن میگوید متبادر میشود:
- شوالیه یا کابوی خوب با شاهزاده یا دختری جوان ملاقات میکند و به او دل میبازد. با وجود نجابتی که فیلم نشان میدهد، میتوانیم حدس بزنیم این عشق دو جانبه است. (نگاه کنید به سکانس خواستگاری ویلیام از آلیس که محتاطانه و نجیب اجرا میشود و با بازی اندازهی بیل هک و زوئی کازان همراه است.)
- موانعی برطرف ناشدنی سر راه آنها قرار میگیرد که مهم ترین و مرسوم ترین آن خانوادهی دختر است. (دختر بعد از مرگ برادرش پولی بعنوان حقوق به کارگرش بدهکار است که ویلیام سعی دارد برای آن راهی پیدا کند.)
- برادر دختر شخص بدذاتی است که کابوی باید در نبردی تن به تن شر او را کم کند. (در قواعد تغییر یافتهی وسترن کوئنی ها، برادر دختر پرسوناژی خاکستری است. وی شخصی ضعیف و بازنده است اما بد ذات نیست و سعی دارد دختر را به خوشبختی برساند اما گرفتار بازی سرنوشت و بیماری میشود و از بین میرود.)
- کابوی یا شوالیه برای اینکه دوباره نظر محبوب را جلب کند و سزاوار بخشش شود باید از آزمونهای خطرناک دیگری بگذرد.
- او عروسش را از خطری که میتواند جان یا آبرو یا سعادتش یا هر سه را بر باد دهد، میرهاند. (در فیلم باستر اسکروگز و در قواعد تغییر سبک یافتهی ژانر کوئنیها این شاخصه به آقای آرتور کاروان دار پیر و با تجربهای که در تیراندازی استاد است تعلق میگیرد و اسطورهی قهرمان تک رو را در ژانر وسترن نابود میکند.)
- شوالیه و شاهزاده سرانجام به هم میرسند و تشکیل خانه و خانواده میدهند. (در فیلم تصنیف باستر اسکروگز با پایانی تلخ مواجهیم که با تم اصلی فیلم (مرگ) گره میخورد و به یک ضد وسترن تبدیل میشود.)
بیشتر بخوانید: فیلم ROOM ؛ کاری از لنی آبراهامسون، اتاق ما هستیم!
– تصویر زن در آینهی وسترن
در ادامه تحلیل فیلم The Ballad of Buster Scruggs ، زن اما در ژانر وسترن جایگاه ویژهای دارد که در اپیزود The gal who got rattled به خوبی به آن پرداخت شده است. در سنت پیوریتنیسم انگلوساکسون ها، زنها باید نگهبان و ضامن بقای خانه و خانواده باشند.
زن نماد ثبات است و این نقش بعد خاصی در مضمون جریان بزرگ مهاجرنشینی در حماسهی فتح غرب داشت. تشکیل خانواده به زندگی سخت و پرماجرای مرد معنا میداد. به نقل از آندره بازن زن همواره مورد ستایش و احترام قرار میگیرد، زیرا در آن سرزمین توحش، ضامن بقا و ادامهی نسل است و چون شیای ارزشمند مورد محافظت و توجه است. زنان نمیتوانند دست به عمل بزنند و همواره ناظر، مراقب و نگران باقی میمانند.
نمیتوانند خویش را از طریق عمل به اثبات برسانند یا خلاص کنند. زن نمیتواند هم چنین مریدی کند و به این ترتیب به پختگی برسد. زن همواره در خویش و تنها به سبب حضورش ارزشمند است. او نمیتواند به دلخواه خویش تعهدات اجتماعی یا نژادی خود را تغییر دهد، آنها از آن او نیستند تا تغییرشان دهد.
زنان همچنین اغلب پایبند به اخلاقیات و پایبند به یک مذهب تصویرسازی میشوند. خانواده در آثار فورد و از جمله جویندگان طلا همواره پناهگاه است. هویت، درون خانه شکل میگیرد و همواره از بیرون مورد تهدید قرار میگیرد و شخصیت مادر در مرکز خانواده مظهر ایده آل قانون ایده آل است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Hostiles ساختهی Scott Cooper ؛ تاریخی از خشمهای بی پایان
– ماه میگذرد در امتداد مدار سردش…
مرگ در سینمای وسترن بیش تر وسیلهای است که افراد بتوانند با هم رو به رو شوند. هیچ توجه وجودگرایانهای نسبت به آنها وجود ندارد. این لحظهای تراژیک است که به شخصیتها اجازه میدهد حرفشان را بزنند و شخصیتهای خود را بشناسند و از بی تفاوتی، سکون و قراردادی بودن خارج شوند.
مرگ معادل کشتن، شیوهای دراماتیک است که استثنا را میان موارد عادی (شخصیتها و موقعیت ها) نمایان تر میکند. از این رو مرگ بیش تر به خاطر جذابیت شکارگری و جنبههای تصویریاش مورد توجه قرار میگیرد. آن چه در سینمای وسترن جذابیت دارد به خاک و خون کشیده شدن است با رعایت قواعد هنری. در این جغرافیا مرگ نشان قراردادی قتل است و قتل به نوبهی خود نشانهی قراردادی پایان زندگی.
در اپیزود آخر The Mortal Remains فیلم The Ballad of Buster Scruggs اما مرگ به گونهای دیگر در ژانر وسترنی که کوئنها میسازند آشکار میشود. کالسکهای که با شتاب و بی وقفه میراند با دو کارگزار مرگ در پردیالوگ ترین اپیزود فیلم به ارتباطی ملال انگیز میانجامد؛
در حالیکه سه نفر افراد حاضر در آن در لحظات پایانی رو به مرگ خود، سعی در افشای ماهیت واقعی خود دارند و به بحث وجودگرائی میپردازند. افرادی که مرده اند و در کالسکهی مرگ منتظر رسیدن به منزلگاه ابدی اند. این دیدگاه نگرشی چند بعدی و ضد وسترنی از مرگ در ژانر وسترن را رقم میزند که با دیدگاه مرگ وسترن کلاسیک چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ فرم، در تضاد است.
در پایان کمی بعد از شنیدن موسیقی بیانگر فیلم که کاملاً در خدمت فیلم است، هنوز چشمان آبی خیرهای که کمی خیس است در قابی بسته با قفس مرغی در بگراندش بر سیاهی پردهی ذهنمان جان میگیرد. و بعد کالسکهای متروک و حقیر که خالی مانده است و بی امان میتازد تا به هستی بپیوندد و حیات را با جوان بی نامی که شکسپیر میخواند، جا بگذارد…
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Zoe به کارگردانی Drake Doremus ؛ آینده نامعلوم بشریت
منابع: مقالهی وسترن معکوس/ نوشتهی رسول نظرزاده
کتاب مفاهیم نقد فیلم/ نوشتهی مجید اسلامی/ نشر نی
کتاب ژانرهای سینمائی از شمایل شناسی تا ایدئولوژی/ نوشتهی کیت گرانت/ ترجمهی شیوا مقانلو/ نشر بیدگل
تارا
درود بر شما بخاطر نقد مبسوطی که بر این اثر زیبا نوشتین.
به عقیده بنده این فیلم بهترین فیلم سال ۲۰۱۸ بود
ممنون از لطف شما بنیامین عزیز. شاد باشید.
این فیلم یه شاهکاره من واقعا از دیدنش لذت بردم دستانهاش یکی از یکی جذابتره