فیلم The Edge of Seventeen آستانه هفدهسالگی کاری از کلی فرمون کریگ
آستانه هفدهسالگی یا The Edge of Seventeen فیلمی که یاد آورد دورانی است که همگان گذرانده اند. همان قدر تلخ و زشت و همان قدر رمانتیک و پر شور. کلی فرمون کریگ Kelly Fremon Craig اولین فیلمی که کارگردانی کرده و نویسندگی آن را نیز بر عهده داشته است، نشان دهنده هوش بالای وی در نوشت و همچنین درک درست از احوالات دورانی است که هر کس به نحوی آن را در ذهنش به خاطر میآورد. در آستانه دورانی حساس که میتواند امیال، عواطف و احساسات آینده فرد را پی ریزی کند. در ادامه با معرفی، نقد و تحلیل فیلم The Edge of Seventeen با نت نوشت همراه باشید.
فیلم The Edge of Seventeen کاری از Kelly Fremon Craig
آستانه هفدهسالگی The Edge of Seventeen داستان دختری در سن هفده سالگی را را روایت میکند که دچار بحرانی درونی است. بحرانی که نه به یکباره بلکه ثمره نوع بزرگ شدنش است. غرولند کنان، لجباز و منزوی. “ندین” دختری است که همیشه زیر سایه توجهات به برادر بزرگترش زندگی کرده و حال، نزدیکترین دوستش و یا به عبارتی تنها دوستش وارد رابطهای عاشقانه با برادرش گشته است. همین امر او را تا نهایت پوچی و تنهایی سوق میدهد و مسیری را تجربه میکند که برایش مفید است.
بیشتر بخوانید: برداشتی از فیلم Begin Again دوباره شروع کن فیلمی از جان کارنی
آستانه هفدهسالگی The Edge of Seventeen از آن دسته فیلمهای تینیجری است که مخاطبش را محدود نمیکند و تمام اقشار از انسان های بزرگسال را شامل میشود. پدر و مادرانی که با ریتم فیلم، حال و هوای همان دورانِ نه چندان دلچسب برایشان تجسم میشود. “آستانه هفدهسالگی” به طور غیر مستقیم درباره درس ها صحبت میکند. درسهایی که به شکل تجربه در شش سال سوم زندگی به ما تحمیل میگردد. تأکیدی که فیلم بر دوران دبیرستان میکند جنس مشترک ولی با بیان متفاوتی با فیلم هایی نظیر “لیدی برد” و “مزایای سر به زیر بودن” دارد. هر سه تلاش گروهی را متصور میشوند که در حال پاره کردن پیله بحران بلوغ و ورود به دورانی از خود شناسی هستند.
چیزی که امروزه در مورد بخشی از سینمای جهان میتوان بدان اشاره کرد، حضور فیلمهایی با ساختاری شریف و قوی برای به تصویر کشیدن دوران بلوغ است. دورانی حساس و پیچیده. “ندین” که دوستش “کریستا” را به واسطه رابطه با برادرش که از او متنفر است، ترک میکند. دوری که سبب میشود به کارهایی دست بزند، دل بشکند و دنبال رفع تمایلاتش به قیمت از بین بردن آبرویش میرود. دورانی را میگذراند که بیشترین فاصله با مادرش را پیدا میکند. به جایی میرسد که حتی دیگر کسی برای هم صحبتی ندارد. خودش را از همه کس و همه چیز دور کرده است و تنها هم دمش معلمی است که به ناچار گه گاهی پیش او میرود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Loving Vincent کاری از دوروتا کوبیلا و هیو ولچمن
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Wonder Wheel چرخ شگفتانگیز ساخته وودی آلن
اما وقتی قدم به قدم بُت های اشتباه درونش را میشکند و پرده از جلو چشمانش به کنار میرود، مادرش را دوباره باز مییابد. نگاه پر بغضش را از برادرش بر میدارد و از دید کودکی برون میرود و نگاهی بزرگترانه پیدا میکند. میفهمد کسانِ هم کیش او برای دوستاشتن نیز همراه او خواهند شد و همگی بعد از سفری پر مخاطره از درونش حاصل میشود.
“هیلی استاینفلد” در نقش “ندین” همان بازی را ارائه میدهد که ما از این کاراکتر انتظار داریم. بازی تقریبا بی نقصی که یاد آور استعداد تازه معرفی شده او در فیلم “برادران کوئن” یعنی “شجاعت واقعی” است. فیلمی که در ۱۳ سالگی نامزدی اسکار را برایش در پی داشت.
فیلم نامه منسجم و بازی دقیق هیلی استاینفلد در The Edge of Seventeen سبب میشود که مخاطب بیشترین همزاد پنداری با شخصیت فیلم را داشته باشد. و به اصطلاح تمام رویدادهایی که برای ندین اتفاق میافتند برای بیننده نیز مهم باشد. ندین دختری است سختگیر و محکم، کمی سر خوش و اندکی افسرده. زخم زبانش مدام به دیگران اصابت میکند اما همه و همه نوعی کاراکتر را به تصویر میکشاند که نه تنها قابل تنفر نیست بلکه قابل ترحم ودلسوزی است.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Manhattan Night شب منهتن کاری از برایان دیکابلیس
فیلم The Edge of Seventeen هر انسانی که تجربه دوران دبیرستان در هر جغرافیایی را داشته باشد را به ناگاه به آن دوران باز میگرداند. خطاها، دوست داشتنها، روابط دوستی و دنیایی که یک روز کاملا رنگی و روزی کاملا غمبار بود. تحقیر شدنها و قلدریها در مدرسه و تلاش برای مستقل بودن و ارائه شخصیتی محکم، همگی بخشی از رویدادهای روتینی است که همگان از سر میگذرانند. اما توجه عمیق به لحظه لحظه های آن دروان و بیرون کشیدن بحران ها، تخیلات و امیال کودکانِ در آستانه تغییر میتواند دور نمای جامعه را مشخص کند. جامعه ای که وظیفه اش نوعی از انسان دوستی است که به کودکان در سن بلوغ کمک کند دورانی بی عقده را بگذرانند و در فراق ذهن به نوعی تفکر در آرامش دست یابند.
لحنی که “آستانه هفدهسالگی” به ما ارائه میدهد کاملا هوشمندانه انتخاب شده است. اندکی شاد و اندکی غمگین. لحظاتی کمدی و لحظهای مضحک و به یکباره کاملا جدی. روندی سینوسی که دقیقا مطابق ذهن در حال منفجر دوران بلوغ، نیروی خود را سعی دارد از درون حماقت بیرون بکشد و صاحب کالبد شود. مثل هفده سالگی.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Berlin Syndrome سندرم برلین کاری از کیت شورتلند ۲۰۱۷