جان شیفته نوشتهی رومن رولان؛ زندگی نشدهات را کجا پنهان کردهای؟
قرن بیستم در فرانسه یادآور دورانی است، که استقلال برای یک زن حتی در ذهن نیز نمیگنجید. زنان قربانی کوته فکری و افکار کهنه و پوسیدهای میشدند، که آزادی برای زنان را آبروریزی میشمرد. این زمان درست از آن زمان هایی است که ادبیات برانگیخته میشود و زبان به اعتراض و انزجار باز میکند. در لابه لای تاریخ که سرک میکشی این قضیه به روشنی دیده می شود، که در هر جامعهای خفت، بندگی، اسارت، ذلت و حقارت شکل بگیرد، ادبیات پرچم آزادی را بالا میآورد. در ادامه با معرفی کتاب جان شیفته از رومن رولان با نت نوشت همراه باشید.
رومن رولان Romain Rolland یکی از پیشروان همین جنبش هاست، نویسنده آزادی خواه و متفکر فرانسوی که قلم مهربان و زبان ملایمش به نرمی در ذهن رسوخ میکند، و اعتراض خود را نسبت به هر آن چه که به آن معترض است به مخاطبش میقبولاند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] ژان کریستف نوشتهی رومن رولان
معرفی کتاب جان شیفته نوشته رومن رولان
جان شیفته The Enchanted Soul از آثار ادبی رومن رولان است که اعتراضی است پررنگ به وضعیت اجتماعی و زندگی رو به زوال بسیاری از جوانان و زنان عصر خود که شیفته زندگی کردن و استقلال حقوقی و شخصیتی هستند، اما در برابر عملی کردن این هدف ناتوان!!! در نهایت هم کسانی هستند، که هویتی ندارند جز آن چه که فرهنگ آن جامعه به او بخشیده است.
رمان جان شیفته دوست داشتنی روایت زندگی تا حدودی اروپایی مآبانه است، اما همچنان پر است از احساسات مشترک بین همهی مردم که مطالعه رمان صرفا به یک بار خواندن بسنده نمیشود.
زنی که در جامعهای به دور از عشق به دنبال عاشقانه هایش برود، و از تمام درد هایی که در این راه برای زندگی کردن، کاری که شیفتهی آن است میچشد و بزرگوارانه چشم پوشی کند و یا حتی لذت ببرد، شخصیت جالبی است که میتوان او را در لابه لای صفحات همین رمان یافت و به دنبال او به راه افتاد.
این شخصیت را که البته قهرمان داستان است با نام آنت خواهید شناخت خانم آنت ریوی یر. پیشتاز آن گروه از زنان در فرانسه است که با دسته و پنجه نرم کردن با افکار و قضاوتها و پیش داوریها راه خود را از لابه لای قدرت مردان به سوی زندگی باز میکنند. رولان چگونگی بیداری این زنان را در مسیری کاملا برنامه ریزی و مدیریت شده روایت میکند.
بیشتر بخوانید: رمان بابا لنگ دراز اثری ماندگار از جین وبستر ، قهرمان قصهها و رویای شبانه یک دختر…
خواننده رمان جان شیفته از جوانی تا سالخوردگی آنت را با او میگذراند، زنی عاشق پیشه که عاشق پدر، عاشق مادر شدن و عاشق زندگی کردن با تمام مردم درونش که بین هم وول میخورند و میجنگند است.
قهرمانی قابل احترام البته خاکستری که از مخاطب میپرسد: “زندگی، زندگی نشده ات را کجا پنهان کرده ای؟ “
نویسنده (Romain Rolland) داستان جان شیفته را از اوج شروع میکند، جایی که مسیری رو به نامتناهی در پیش روی شخصیت اصلی شکل گرفته است.
بیشتر بخوانید: رمان زن همسایه اثر شاری لاپنتا ، همیشه پای یک زن در میان است!
پدری که عاشقش بوده فوت شده، مادر شدن برای او که حسی بدون توصیف است را تجربه میکند، درخواست ازدواج با پدر فرزندش را رد میکند، خواهری ناتنی را در لابه لای یادداشتهای به جامانده از پدر و مادرش کشف میکند و در زیر فشار این همه پیچیدگی به سوی اولین زن مدرنیته شدن نیز گام برمی دارد، زنی که میکوشد از زیر سلطه مردان خارج شده و استقلال را تجربه کند با روحیه ساده و لجوجش.
نکتهای که در نوشتههای رولان قابل احترام است، حفظ اعتقاد به عقیده و آرمانش است به طوری که در هر فرصتی که پیدا شود آن را حتما علم میکند.
مثلا در جایی از داستان آنت به خاطر ورشکستگی و از دست دادن تمام اموالش مجبور به ترک طبقه اجتماعی خود و وارد شدن به طبقه پرولتاریا میشود، چیزی که به خوبی و به قدرت خلق شده است حس غم بزرگ و البته تعجب آنت از دیدن ظلم مردم فقیر و کارگر در حق یک دیگر است و نویسنده بیانیه اعتراضی خود به وضعیت اجتماعی را این جا به قلم در میآورد.
بیشتر بخوانید: رمان چشم نوشتهی ولادیمیر ناباکوف، همگی پوچی و بی حوصلگی است!
بیشتر بخوانید: رمان سرگیجه نوشتهی ژوئل الگوف
“آنت، شوم ترین جنگها را شناخت. جنگ کارگران را نه برضد طبیعت یا اوضاع یا حتی توانگران، تا نان خود را پس بگیرند، بلکه جنگ کارگران بر ضد یک دیگر است تا خرده نانی را که از میز توانگران میریزد از هم بدزدند …
این نهایت ناتوانی است و البته در زنان محسوس تراست مخصوصا در آن روزگار زیرا هنوز از سازمان یافتن عاجزند.
آنان هنوز در همان جنگ ابتدایی تن به تن مانده بودند، به جای آن که در رنجهای یک دیگر هم درد باشند بر شماره آن اضافه میکردند…”
در پایان این همه خرده داستانهای پیچیده در روایت اصلی جان شیفته که زندگی شخصی قهرمان است، ما آنت را میبینیم سالخورده که پوست انداخته و شکوفاتر و دانا تر و پخته تر و راضی در سوگ ابدی پسرش نشسته است و این جمله را بارها به خود یادآوری میکند:
“مردم نمیدانند دوست داشتن چیست اما من میدانم و میمیرم…”
به قول ناشناسی جان شیفته تنها یک رمان نیست، دنیایی از تمثال ها، استعارهها و آوازها ست. اصلا خود فلسفه است تاریخ و شایدم عرفان که زندگی در دو سطح موازی برای قهرمانش پیش میرود.