رمان سقوط نوشتهی آلبر کامو؛ آزادی، انتخاب، مسئولیت.
آلبر کامو با زندگی پر از فراز و نشیب، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی متنوع و بسیارش از همکاری با کارگردانهای مشهور تا نام نویسی در ارتش و عدم موفقیت در حضور به دلیل بیماری سل تا روزنامه نگاری، سردبیریِ روزنامه و دوستیاش با سارتر در معرض شناخت، بررسی و تاثیر اندیشههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فلسفی بوده و به برخی از آنها باور داشته است. در ادامه با تحلیل و بررسی رمان سقوط از آلبر کامو با نت نوشت همراه باشید.
رمان سقوط نوشتهی آلبر کامو
آزادی، انتخاب، مسئولیت.
آثار آلبر کامو آثاری با دغدغههای انسانی، انسان انتخابگر، آزاد و مسئولیت پذیر است. اندیشه هایی که شاید بتوان نام مانیفست کامو در مورد انسان و روابط آن با انسانهای دیگر و جهان پیرامون گذاشت. در رمان سقوط The Fall این بار از زبان ژان باتیست کلمانس با آنها آشنا میشویم.
به نظر عدهی زیادی از منتقدان و مردم این کتاب آیینهی تمام نمای زندگی ماست. شاید به نحوی اینگونه باشد و شاید حدیث نفس سقوط انسانی چیزی شبیه سرنوشت ژان باتیست باشد ولی بهرحال روابط انسانی بسیار پیچیده و غیرقابل فرمول بندی و یا در قالب مشخصی رفتن است که بتوان به شکل یک مانیفست و یا یک حدیث سقوط درآورد.
برای آغاز بررسی رمان سقوط به داستان رمان سقوط میپردازیم که از این قرار است: در یکی از بارهای آمستردام، “ژان باتیست کلمانس” که به گفتهی خود به قاضی تائب نیز مشهور است شروع به سخن گفتن از زندگیاش میکند. مخاطب این سخن غریبهای است که در همان شب در بار با او آشنا شده است. او شرح زندگی خود را مرحله به مرحله از روزگاری که در پاریس وکیل مشهور، موفق و درستکاری بوده آغاز و تا سقوط و زندگی کنونیاش در آمستردام، در محلهای یهودی نشین ادامه میدهد.
در رمان سقوط که با زاویهی دید تک گویی بیرونی روایت میشود ما با افکار و زندگی مردی آشنا میشویم که جزو طبقهی ممتاز و مشهور در پاریس بوده و حالا در آمستردام سکونت دارد. افکار و عقاید ژان باتیست کلمانس در مورد جامعه و انسانها قابل تامل است و از این رو خوانندگان بسیاری را نیز توانسته با خود همراه کند که این از ترجمهی رمان سقوط به زبانهای گوناگون و تجدید چاپ هایش در همهی زبانهای ترجمه شده معلوم میگردد. خوانندگانی در سراسر جهان که این سقوط را باور میکنند و گاهی هم همذات پنداری میکنند و نقل قولها و نظرات گوناگون حاکی از آن است که بسیاری آن را به خود و زمانهی خود شبیه میدانند.
تک گویی بیرونی بلند ژان باتیست کلمانس ما را به سخنرانی بلند و شنیدن نظریاتش در چندین شب دعوت میکند و جهان انسانی را از نظرگاه او میبینیم و یا بهتر بگویم به شرح او از جهان انسانی برای مخاطب رو به رویش گوش میکنیم.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] رمان بیگانه اثر آلبر کامو
کامو زندگی سختی را گذرانده است. پدر خود را در جنگ جهانی اول از دست داده است و مادر برای گذران زندگی رختشویی کرده و او در مدت تحصیل خود همواره با کمک هزینهی تحصیلی موفق به ادامهی تحصیل شده است. او که تحصیلات خود را به دلیل بیماری سل در دانشکدهی الجزایر ناتمام گذاشت علاوه بر آثار داستانی صاحب مقالات فلسفی، مقالات سیاسی، ترجمه، یادداشتهای روزانه، تحقیق، نمایشنامه نیز است و این جنبههای مختلف اندیشههای سیاسی و فلسفی همواره در درونمایهی آثارش به چشم میخورد.
آثار Albert Camus همواره مورد توجه بودند و به سختی میتوان گفت کدام یکی از دیگری برتر است. آثار مشهوری چون بیگانه (۱۹۴۲)، اسطورهی سیزیف (۱۹۴۲)، سوتفاهم (۱۹۴۴)، کالیگولا (۱۹۴۵)، طاعون (۱۹۴۷)، حکومت نظامی (۱۹۴۸)، راستان (۱۹۵۰)، انسان طاغی (۱۹۵۱)، رمان سقوط ( ۱۹۵۶)، اما سارتر و بسیاری از منتقدان سقوط را برتر از آثار دیگرش میدانند.
در تحلیل و بررسی رمان سقوط باید گفت اما اگر رمان سقوط را از زاویهی دید یک اثر داستانی و نه یک متن خطابه و سخنرانی بخوانیم کم و کاستیهای وجود دارد. که این کم و کاستیها نه از زاویهی دید تئوریهای داستان و رمان که اثر داستانی را قائل به داشتن شرط و شروطی داستان و یا رمان میدانند، بلکه به عنوان اثری که باید پاسخگویی سوالهای مخاطب خود باشد، وجود دارد.
البته هر اثر و مشخصا این اثر داستانی به مقتضای فرم و ساختار و درونمایه و حتی زاویهی دید و نگاهش به دنیا مخاطبان خاص خود را دارد و قرار نیست هر اثر مخاطبانی را در همهی سطوح فکری به خود جلب کند اما حتی برای مخاطب حرفهای ادبیات داستانی نیز این داستان سوالهای بسیاری را بدون پاسخ میگذارد. سوالاتی که در زیر جذابیت نظریات فلسفی و انسانی پوشیده نمیماند و فراموش نمیشود و مخاطب را رها نمیکند.
بیشتر بخوانید: رمان مسخ اثر فرانتس کافکا؛ بیگانهای در میان جمع
در رمان سقوط ما با فضا و محیطی که باعث سقوط قاضی تائب شده کمتر آشنا میشویم. زمانهای که او در آن زندگی میکند در این سقوط بی تاثیر نیست و این زمانه را سوای آدمهای دوران وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میسازد و ما از آن دوره در این اثر داستانی شرح کافی نمیبینیم. شرحی که مسلما به غنای داستان میافزود. فضا پردازی کم است و ما تاثیر زیاد این فضا را بر شخصیت میبینیم اما خود فضا را نه.
همچنین از مخاطب این تک گویی جز کمی که آن هم از طریق حدس زدن از پرسشها و پاسخهای قاضی تائب چیزی نمیدانیم. او کیست؟ چرا اینجاست؟ چه میکند؟ با توجه به تمام حضور او پا به پای شخصیت اصلی ماجرا با اطلاعات کمی آن هم به صورت غیر مستقیم پاسخ داده میشود. تائب وارد دیالوگ با مخاطب حرف هایش نمیشود. حرف هایش به چالش کشیده نمیشود و تاثیر آن را در فرد مخاطب نمیبینیم و واکنشها اینقدر اندک است که انگار وجود ندارد.
در ادامه بررسی رمان سقوط باید گفت این مخاطب کم حرف کیست که اینگونه فروتنانه لب بسته پای صحبتهای راست و دروغ قاضی تائب مینشیند و این نظریات فلسفی و گاه پوچ گرایانه را تاب میآورد. آیا او اصلا قادر به درک جهان ژان باتیست هست.
با اینکه کامو با انتخاب این زاویه دید، یعنی تک گویی بیرونی راه را برای این انتقادها میبندد اما با انتخاب این رویکرد و اجرای سرسختانهاش از کشش داستانی و به طبع آن جذابیت داستانی میکاهد. و مسالهی دیگر جایگاه است. جای به معنی مکان و گاه به معنی زمان. ما در برخی از فصلها حتی نمیدانیم چطور این دو نفر دوباره بهم رسیده اند و از چه زمانی در روز این هم صحبتی آغاز و به پایان میرسد.
هر قدر هم که این اثر به دلیل درونمایههای فلسفی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جذاب باشد و یا حتی در مورد جامعهی آن زمان و یا زمانهای بعدی صادق باشد. این اثر داستانی ما را با انبوهی سوال ریز و درشت در ساختار و عناصر روایت باقی میگذارد. دلیل لب به سخن گشودن ژان باتیست در بسیاری از فصلها معلوم نیست هر چند در بعضی از شبها کامو سعی کرده است با تک جملاتی کوتاه به این پرسش پاسخ دهد مثلا” قاضی تائب کیست؟ آه! من با این حکایت کنجکاوی شما را برانگیختم” و یا در جای دیگر ” من به راستی از کنجکاوی شما سپاس گذارم”.
بیشتر بخوانید: رمان خشم و هیاهو نوشتهی ویلیام فاکنر
بیشتر بخوانید: نمایشنامه سوء تفاهم اثر آلبر کامو؛ زمانی که زمان همه چیز را در خود میبلعد
در تحلیل رمان سقوط میتوان گفت کامو به دلیل دوستیاش با سارتر که البته با انتشار انسان طاغی به اختلاف و نوشتن نامههای سرگشاده به یکدیگر انجامید همواره به عنوان اگزیستانسیالیست شناخته شده است. روی اثر مشهور دیگرش “افسانهی سیزیف” را به عنوان مدرک اگریستانسالیت بودن او همواره تاکید میشود. تاکیدی که همواره او آن را رد و انکار میکرد.
و در انتهای تحلیل و بررسی رمان سقوط باید گفت آثار کامو به دلیل اندیشمند بودن، دغدغه مند بودن، درون مایههای انسانی، اجتماعی، فلسفی آثاری در خور مطالعه و اندیشه و بررسی هستند. برخلاف تصور عمومی آثار کامو تماما ناامیدی و پوچی نیست و به زیبایی نیز همان طور که خود او میگوید وفادار است.
” یک طرف زیبایی است و طرف دیگر درهم شکستگان و پایمال شدگان. هر قدر هم این کار دشوار باشد من میخواهم به هر دو طرف وفادار بمانم.”
آلبر کامو در سال ۱۹۵۷ جایزهی نوبل را دریافت کرد و این نویسندهی فرانسوی زبان در سال ۱۹۶۰ در سن چهل و هفت سالگی بر اثر تصادف کشته شد.
نقدتون رومطالعه کردم. ممنون بابت حوصلهای که برای نوشتنش صرف کردید?
ممنون