تحلیل فیلم The Farewell ساختهی لولو ونگ؛ هویت شرقی من
فیلم The Farewell یا وداع ساختهی Lulu Wang نویسنده و کارگردان امریکایی روایتگر دختری شرقی (چینی) است که از اوان کودکی در نیویورک زندگی میکند و حال برای وداع با مادربزرگش به چین میرود و با فرهنگ اصیل خویش رو به رو میشود. انتخاب او در نهایت همان فرهنگ اصیل چینی در دل نیویورک میباشد. این مطلب از نت نوشت به تحلیل و نقد فیلم The Farewell اختصاص یافته است، با من همراه باشید.
فیلم The Farewell
هویت شرقی من
در روزگاری هستیم که بیش از پیش جهانی شده ایم. این جهانی شدن به مدد اینترنت و دهکده جهانی و رسانههای گوناگون و از سوی دیگر آسان شدن سفر به پیرامون دور و نزدیکمان است. این جهانی شدن و ارتباط با جهان خارج مزیتهایی دارد که بیشمار است اما در کنار آن آسیبی جدی به فرهنگ و هویت آدمی نیز زده است.
انسان امروزه دچار بحران هویت و از خودباختگی فرهنگی شده است. این ناهنجاری بر انسان شرقی بیش تر از انسان غربی اثرگذار است. چرا که غرب و به ویژه امریکا با توجه به قدرتی که داشته، بخوبی توانسته فرهنگ خود را بر جهان و به ویژه انسان شرقی (خاورمیانه، خاور دور) تحمیل کند. فیلم The Farewell در کنار دیگر آثار که در این سالهای اخیر بر ضد فرهنگ تحمیلی امریکایی ساخته میشوند قرار میگیرد.
شرق یا غرب؟! مسئله این است
فیلم The Farewell از همان آغاز تیتراژش، بیان میدارد که فیلمی است که شرق و غرب را با هم آمیخته. تیتراژ هم زمان به دو زبان چینی و انگلیسی میآید. با شروع فیلم حتا این روند ادامه مییاید و زیرنویس انگلیسی روی زبان چینی بازیگران میآید. این دو زبانی بعدا در طی دیالوگهای انگلیسی زبان بیلی با پدر و مادرش نیز ادامه مییابد.
همچنین با کاتهای پی در پی از مکالمه تلفنی نی نی (مادربزرگ) و بیلی (نوه اش) که یکی در چین و دیگری در امریکاست، این شرقی و غربی خود را بیش از پیش نشان میدهد. فضای آرام و ساکن چین در تقابل با خیابانهای شلوغ نیویورک قرار میگیرند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Return بازگشت ساختهی آندری زویاگینتسف؛ پسر، چرا رهایم کردی؟!
سکون نی نی نیز در مقابل با تحرک بیلی در طی مکالمه تلفنی اشان از دیگر موارد این تقابل است. از همین جاست که نکتهی دیگری از فرهنگ شرق در فرهنگ غرب (در اینجا امریکا) خودنمایی میکند و موتور محرک داستان و موتیف فیلمنامه The Farewell میشود و آن چیزی نیست جز پنهان کاری. نی نی از اینکه در بیمارستان است چیزی به بیلی نمیگوید اما بیلی در مقابل پرسش دختری که فرمی را پر میکند صادقانه و رک جواب میدهد. این پنهان کاری همان طور که گفته شد، نیروی محرکه داستان است.
نی نی فرزندانش را از بیمارستان رفتنش بی خبر میسازد. خانوادهاش اعمم از خواهر و پسران و دختر و… او را از سرطانش نیز آگاه نمیکنند و جمع شدنشان را پس از سالها در کنار هم، ازدواج یکی از نوهها بیان میکنند و نه وداع با مادربزرگ. درست از همین پنهان کاری هاست که بیلی به عنوان شخصیت اصلی The Farewell در تناقض بین فرهنگ شرقی و غربی قرار میگیرد. از طرفی نگفتن حقیقت در فرهنگ غربی کاری ناصواب است.
حال آنکه در فرهنگ شرقی این پنهان کاری، دروغ گویی نیست و ثواب است. چرا که در اذهان شرقی، طبق اشاره خود فیلم، این پنهان کاری برای روحیه دادن بیشتر به نی نی برای ادامه دادن این چندماه اخیر زندگیاش است. حال آنکه میفهمیم او نیز با شوهر خویش همین رفتار را پیشتر داشته است. بنابراین در چنین فرهنگی، رفتار ناپسندی نیست. The Farewell با دستمایه قرار دادن چنین مضمونی بخوبی بیان میکند که خوب و بد، درست و غلط مفهومی نسبی هستند و بسته به فرهنگهای متفاوت، معنی میگیرند.
بیشتر بخوانید: بررسی فیلم Toni Erdmann ساختهی مارن آده؛ مرد نامرئی
این تناقض شرق و غرب نیز در لباس شخصیتها نیز دیده میشود. تمامی پرسوناژها لباس منسوب به غربی را دارا هستند و هیچ کدام لباس اصیل و سنتی چینی را نمیپوشند که این بیانگیر فراگیر شدن فرهنگ غربی و متحدالشکل شدن لباسها در بیشتر نقاط جهان با توجه به غلبه فرهنگ غربیست. اما در بین همین لباس ها، لباسهای بیلی و پدر و مادرش غربی تر و امریکایی تر و مطابق مد روز تر هستند.
لباسهای گشاد و کوتاه بیلی، پیراهنهای هاوایی پدر و نوع پوشش مادر همگی بیانگر چنین نکاتیست. حال آنکه دیگر اعضای خانواده با توجه به نوع پوشش و جنس پارچه اشان چینی تر پوشیده اند. این امر خود را در معماری The Farewell نیز نشان میدهد. خانه نی نی که در برجهای بلندی که به برجهای امریکایی شباهت دارند است اما طراحی داخلیاش با توجه به دربهای کشویی و استفاده از چوب به معماری سنتی چینی نیز طعنه میزند.
حال آنکه دور هم نشینی اشان برای غذا خوردن یکی از شرقی ترین جلوه هاست. از سوی دیگر معماری هتل تازه تاسیسی که آسانسورش کار نمیکند، یک معماری غربی و بی ربط به فرهنگ چینیست. همچنین خرابی آسانسور میتواند نماد الگوگیریهای غلط و کار نکردن موارد غربی در شرق باشد. آسانسور به عنوان وسیلهای که بالارفتن را آسان میکند دچار مشکل است و حالا باید از پله که راه ارتباطی قدیمی تری نسبت به آسانسور میباشد، برای بالا رفتن (ترقی) استفاده نمود.
در اصل بیلی با مشاهدهی همین تناقضات و سیر در محیط فرهنگی خانواده شرقیاش است که به شناخت تازهای از خویش میرسد و با توجه به نزدیکی عاطفیاش با مادربزرگش نی نی، هویت شرقی خویش را که از ۶ سالگی با آن ناآشنا و بیگانه بوده، مییابد و به هویت میرسد. در حدی که میخواهد نزد نی نی؛ این نماد سنت چینی بماند اما در نهایت، آیندهاش در غرب و در امریکا رقم خورده است. شبیه به تمام آیندهی جوانهای امروزه در سرتاسر جهان و به ویژه شرق. اما این بازگشت، همراه با شکل گیری هویت شرقی است.
بیشتر بخوانید: بهترین سریالهای ۲۰۱۹ بر اساس امتیاز IMDB
در نمای نمادین پایانی The Farewell ، بیلی به عنوان چینی در مرکز تصویر قرار دارد و اطرافش انسانهایی از رنگ و نژاد و مذهب گوناگون چون سیاه پوست، یهودی و… قرار دارند. او در میان آنها ناگاه و با افتخار حرکت چینی برای زدودن سموم بدن که از نی نی آن را یادگرفته است، اجرا میکند و فیلم تمام میشود.
از همین جاست که شاید بیلی که هویت خویش را بدست آورده، بتواند زندگی بااعتماد به نفس تری را در امریکا پیش بگیرد. چرا که همان طور که در ابتدای فیلم دیدیم، بیلی چندان آدم موفقی در امریکا محسوب نمیشود. این نمای نمادین که در برگیرنده تمامی نوع انسان هاست بخوبی بیانگر چهره امریکا میباشد که همه را فارغ از رنگ و نژاد و گرایش و مذهب در خویش جای داده است.
همچنین شایان ذکر است که The Farewell از جهاتی برای مخاطب ایرانی بسیار همدلی برانگیز است. انسان ایرانی نیز مانند انسان چینی در تناقضات این فرهنگ شرقی و غربیست. او نیز امریکا را آمال خود میداند و بسیار تحت تاثیر فرهنگ امریکاییست.
گویی هر انسان ایرانی نیز باید مانند بیلی به فرهنگ خویش رجعت کند تا بتواند محکم تر در جهان غرب گام بردارد و موفق شود. از سوی دیگر روابط خانوادگی موجود در The Farewell بسیار به خانوادههای ایرانی شباهت دارد. مشغول بودن زنان در آشپزخانه، روابط چشم و هم چشمی بین خواهران و برادران، اهمیت بزرگخاندان و تصمیم گیریاش بر امور، پنهان کاریهای مصلحتی و مواردی از این دست بسیار به زندگی و روابط ایرانی شباهت دارند.
نی نی یا مادر علی حاتمی؟!
از جهاتی The Farewell را میتوان نمونهی چینی فیلم مادر ساخته علی حاتمی پنداشت. با این تفاوت که در فیلم مادر علی حاتمی، مادر با مرگ آگاهی خویش، فرزندانش را پس از مدتها دور یکدیگر جمع میکند تا از سنتها و هویتها بگوید و آشتی بین فرزندانش برقرار سازد و آنها در این مسیر، به شناخت تازهای از خویش و مادر و زندگی میرسند. حال آنکه در The Farewell درست برعکس مادر علی حاتمی، این بار فرزندان با مرگ آگاهی از مادرشان، خودشان تصمیم میگیرند تا به بهانه عروسی یکی از نوه ها، پس از سالها دور یکدیگر جمع شوند و برای آخرین بار مادرشان را ببیند.
حال آنکه نی نی از حقیقت چرایی تصمیم آنها خبردار نیست. در هر دو فیلم توجه ویژهای به هویت و سنت شرقی میشود که حائز اهمیت است. در هردو اثر، در واقع این مادر است که نماد سنت و هویت قرار میگیرد.
در مادر علی حاتمی، مادر نماد هویت ایرانی و در The Farewell نی نی نماد هویت چینی است. همچنین این مرکزگرایی مادر در هر دو اثر مشترک است. در مادر علی حاتمی این مرکزگرایی با لوکیشن فیلم که خانهای با معماری مرکزگراست بیان میشود و در The Farewell این مرکزگرایی با نشستن اعضای خانواده بر دورمیزهای گرد (در خانه و رستوران) نشان داده میشود.
مادر علی حاتمی تنها یک شخصیت اصلی دارد که مادر است و دیگر شخصیتها هر کدام به تناسب فرعی هستند و هرکدام به شناخت تازهای از خویش میرسند، حال آنکه در The Farewell ، بیلی به عنوان شخصیت اصلی است که به شناخت و هویت تازهای از خویش میرسد و زندگی جدیدی را با هویت شرقی خویش در میان آسمان خراشهای نیویورک آغاز میکند.