تیاتر جهان

تحلیل نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان اثر ماکس فریش

نمایشنامه ی بیدرمن و آتش افروزان اثر ماکس فریش

بیدرمن و آتش افروزان از جمله نمایشنامه های موفق ماکس فریش نویسنده ی سوئیسیِ آلمانی زبان است که آثارش بیشتر از آنکه متعلق به سوئیس باشد، در زمره آثار آلمانی قرار می گیرد.

۰

بیدرمن و آتش افروزان از جمله نمایشنامه های موفق ماکس فریش نویسنده ی سوئیسیِ آلمانی زبان است که آثارش بیشتر از آنکه متعلق به سوئیس باشد، در زمره آثار آلمانی قرار می گیرد. وی بعد از برشت و دورنمات که تأثیرپذیری های بسیاری از آنان پذیرفت؛ از جمله نویسندگان اثرگذار ادبیات آلمان در حوزه ی رمان و نمایشنامه نویسی است. در ادامه با تحلیل نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان با نت نوشت همراه باشید.

تحلیل نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان اثر ماکس فریش

بیدرمن (بورژوای توانمند)، صاحب کارخانه ی لوسیون موی سر است و خانه اش توسط افراد مشکوکی مورد تهاجم قرار گرفته است. اولین فرد، مردی به نام اشمیتز است که خود را یک کشتی گیر معروف معرفی می کند و از بیدرمن تقاضای سرپناه می کند. نفر بعدی ویلی دوست اشمیتز است که بعنوان مأمور بیمه وارد خانه ی بیدرمن می شود و ساکن می شود. این در حالی است که در شهر اتفاقات مبهمی در حال رخ دادن است. افرادی که خود را دوره گرد و بی خانمان معرفی می کنند؛ وارد خانه های مردم بورژوا می شوند و خانه ها را با پیت های بنزین به آتش می کشند.

بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه سالار زنان اثر کاریل چرچیل

بیدرمن با آنکه می داند شهر پر از آتش افروزان است و خود از مخالفان سرسخت آنان است و در محافل، سخنرانی های تند و تیزی بر علیه آنان می کند و با وجودی که می داند مهمانان خانه اش همان آتش افروزان هستند؛ کسانی که در مقابل چشمانش با بشکه ها و فیوزهایشان وارد خانه اش می شوند و حتا فیوز انفجار را اندازه گیری می کنند، همچنان دست روی دست می گذارد و تصور می کند اگر با آنان صرفاً با مهربانی رفتار کند و آن ها را به یک شام مخصوص غاز و هویج دعوت کند؛ آنها خانه اش را و در نتیجه شهر را به آتش نخواهند کشید.

در نهایت هیچ کدام از این کارها نتیجه ای نمی دهد و بیدرمن حتا با دست های خود کبریت را هم به آنان تقدیم می کند تا خانه اش را به آتش بکشند. در پرده ی دوم نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان آن ها همگی مرده اند و ساکن جهنمند. ویلی و اشمیتز نمایندگان شیطان هستند که کارهای جهنم را اداره می کنند و بیدرمن و زنش هم مدام از آن ها تقاضای کمک می کنند. یک دکتر فلسفه نیز در این میان چه در دنیا و چه در جهنم حضور دارد که آتش افروزان (ویلی و اشمیتز) را همراهی می کند. در انتها به نظر می رسد که شهر بار دیگر با ساختمان های جدید و سر به فلک کشیده ساخته می شود و بیدرمن و بابت (همسرش) تصور می کنند که گناهانشان بخشوده شده و نجات پیدا کرده اند. ویلی و اشمیتز بار دیگر برای فریب دادن آدم ها به زمین بر می گردند و گوئی دوباره ماجرا از نو آغاز می شود و دور تسلسل پایانی ندارد.

بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه مده آ نوشته اوریپید ؛ سوار بر اسب چموش خشم و سقوط در ویرانه‌ی فرزند کشی

سبک و ساختار نوشتاری فریش از تجربیات منحصر به فرد وی در نگارش یادداشت های روزانه می آید که می تواند یک استقلال و آزادی کامل را در به کارگیری واقعیات روزمره و عنصر تخیل به شکل سیال بیافریند. این سبک نوشتار وجود ریشه های ناتورالیسم را در کارهایش بخصوص بیدرمن و آتش افروزان برجسته می کند. تأثیر شگرفی که اندیشه های فروید و نمایشنامه های استریندبرگ بر وی می گذارد؛ رشته ی نوشته هایش را به سبک اکسپرسیونیسم پیوند می دهد.

بن مایه ی درونی بیشتر آثار فریش با تأثیرپذیری از روح زمانه ای که در آن می زیست بیشتر حول محور بحران هویت، خودشناسی در به نتیجه رسیدن از ِقبَلِ ارتباطات تنگاتنگ انسانی بویژه رابطه ی زن و مرد و تناقضات زندگی روزمره با زندگی متفاوتی که در زندگی هنری و متعهدانه ی یک هنرمند به مثابه ی آفرینشگر می تواند وجود داشته باشد؛ شکل می گیرد.

بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه دکتر فاستوس اثر کریستوفر مارلو، ای آدمی بگریز

در بیدرمن و آتش افروزان با یک کمدی سیاه مواجهیم که به شکلی تمثیلی به قدرت رسیدن هیتلر و حکومت رایش سوم را بیان می کند. داستان که حوادث بعد از جنگ جهانی دوم در چک و اسلواکی و سقوط دولت ائتلافی بِنِش را مطرح می کند؛ خوش باوری، بی تفاوتی و بی فکری ملتی را بیان می کند که بزدلانه و بدون اندیشه و باور به داشته ها و توانائی هایشان؛ به یک نظام دیکتاتور و فاشیست تن دادند و تسلیم شدند.

در متن نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان حضور پارادوکس های متمادی جلوه های خاکستری، هیجان انگیز و ویژه ای را فضاسازی می کند. مثل شخصیت خود بیدرمن با آنکه اشراف کامل بر ماهیت آتش افروزان دارد و در محافل، نقش سخنرانی متبحر را در آگاه کردن مردم نسبت به این فاجعه دارد؛ اما خیلی راحت به آن تن می دهد و حتا ابزار آتش افروزی را با دست خود تقدیم می کند.

– بابت: به اونا چی دادی؟ کبریت؟
– بیدرمن: چرا که نه.
– بابت: کبریت که ندادی.
– بیدرمن: اگه اونا واقعاً آتش افروز بودن، فکر می کنی که با خودشون کبریت نداشتن؟ احمق نباش بابت.

متن نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان در این جا به شکل پارادوکس در پارادوکس در می آید. علت و معلول هائی که مدام یکدیگر را نقض می کنند و از سر ضعف، نادانی و ساده لوحی در پی توجیه اعمال خود هستند.

بیشتر بخوانید: رابرت ویلسن و پرفورمنس آرت، معماری متن تصویر صدا و حرکت

در جائی از متن نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان بین نام (Biederman) و  (Everyman) یک هماهنگی به وجود می آید و نقشی جهان شمول به آن می بخشد که بیدرمن را با هر کسی از این قماش برابر می کند. در ادامه حضور رگه های ابزورد با پارادوکس های حاضر در متن همراه می شود. افراد حاضر در شهر بویژه بیدرمن آنقدر با فاجعه و درد خو گرفته اند که برایشان به امری عادی بدل شده است. پس برای مقابله با آن هیچ واکنشی نشان نمی دهند؛ فاجعه ای که قرار است دامنگیرشان شود با امری که باعث خوشبختی شان شود هیچ تفاوتی ندارد و گوئی در یک جریان عبث حل شده اند. مثل جائی که همسرایان (مأموران آتش نشانی) بیدرمن را از بوی خوفناک بنزین در خانه اش مطلع می کنند و بیدرمن می گوید: کدام بو؟ من اصلا بوئی حس نمی کنم. بیدرمن نماینده ی طبقه ی متوسط بورژوا، بِنِش یا شبه روشنفکران جامعه است که از سر بزدلی و ضعف تن به مسالحه با متجاوزان می دهند. بنش نیز با اینکه می دانست کمونیست ها در فکر زایل کردن استقلال چکسلواکی هستند اما باز هم پای آنان را در امور سیاسی کشور باز می کند.

فریش در پایان نتیجه می گیرد تا زمانی که افراد حقیری مثل بیدرمن وجود دارند، آتش افروزان در سراسر تاریخ جهان حکم فرمانی می کنند و فاجعه می آفرینند. انسان های زبونی که تنها به آنِ خود می اندیشند و از حیثیت و شرافت تهی شده اند. البته بیدرمن یک دلیل دیگر هم برای مسالحه با آتش افروزان ارائه می دهد و آن این است که در خانه اش به شکلی غیر قانونی مشغول ساختن داروی تقویت مو است.

– بیدرمن: می دانم که اگر گزارش آن ها را به پلیس بدهم آن ها را با خود دشمن می کنم. پس این کار چه فایده ای می تواند داشته باشد؟ چون آن وقت با یک کبریت تمام خانه ما در لهیب آتش فرو می رود. پس این کار چه فایده ای دارد؟ ولی اگر حالا بالا بروم و آنها را به شام دعوت کنم و آنها هم دعوت مرا قبول کنند…

– بابت: در این صورت چه می شود؟

– بیدرمن: در این صورت ما با هم دوست می شویم.

بیشتر بخوانید: مروری بر نمایشنامه دائی وانیا و درام نویسی آنتوان چخوف

پس مصالحه با دشمن را به لو دادن به پلیس ترجیح می دهد. از دیگر نکته های پارادوکس در نمایشنامه بیدرمن و آتش افروزان در تحلیل شخصیت آتش افروزان اشمیتز و آیزنرینگ مطرح می شود که شخصیت های پیچیده و چند بعدی اند. آن ها در سیاست کاری شان دروغ و فریبکاری را سرلوحه قرار می دهند بعد به محض اینکه به اهداف خود می رسند و نیازی به تله هائی که گذاشته اند نمی بینند؛ سیاست کاری شان به سرعت تغییر می کند و صداقت را در پیش می گیرند. مثل جایی که ویلی، شوخی را یکی از بهترین و سومین روشی می داند که با آن می شود مردم را به راحتی اغفال کرد. دومین روش را احساسی بودن و بهترین و مطمئن ترین روش را بازگو کردن حقیقت عریان می داند.

از دیگر نکات مهمی که در متن مطرح می شود اشاره به نظام تضاد طبقاتی است که رگه هائی از اندیشه های مارکس را در خود دارد. آتش افروزان، اشمیتز و ویلی نماینده ی قشر فقیر جامعه و قربانیان طبقات اجتماعی در مقابل بیدرمن نماینده ی قشر بورژوا و توانمند جامعه دست به قیام می زنند و با این شعار کلیدی وارد صحنه می شوند؛

– ویلی: هر شهروندی که درآمدش از یه حد مشخص بالاتر باشه، یه جورائی مقصره…

در اتمسفر روائی که فریش در بیدرمن و آتش افروزان می آفریند، نگاهی تیره و یأس آور جریان دارد. در این جهان حتا مهر و محبتی که بیدرمن و بابت (همسرش) روا می دارند نیز بی جواب می ماند و به تلخی جبران می شود؛ همان طور که با اشاره به شراب و نان مقدس، شام آخر عیسی مسیح به ذهن متبادر می شود. در این جهان فکری تلخ، حتا بعد از مرگ و ورود به دنیای پس از مرگ نیز باز تضاد طبقاتی خودنمائی می کند. بورژواهائی که با وجود گناهانی که دارند اما در طبقات ایده آلی از بهشت قرار می گیرند و سرشناسند. همین طور آتش افروزان نیز جایگاه ویژه ای دارند.

نگاهی قابل تعمق که جهت گیری های فلسفی فریش را نیز مطرح  می کند. ویلی و اشمیت از طرفی به نظر می رسد نه به خاطر اینکه قربانی این سیستم شده اند؛ بلکه بیشتر به خاطر ذات شیطان صفتی که دارند دست به اقدامات آتش افروزی می زنند و در صحنه های بعد از مرگ نیز تا مقام اداره کنندگان فاشیست کوره های آدم سوزی جهنم ارتقاء پیدا می کنند.

در پایان فریش با متمرکز شدن بر چگونگی و چرایی به فاجعه نشستن یک ملت سمت و سوی جهت گیری سیاسی یک نویسنده ی متعهد را خاطرنشان می کند. شیوه ای که متأثر از تئاتر اپیک برشت است. نویسنده ای که با زیر ذره بین قرار دادن مقوله ی عمومی جنگ این موضوع انسانی دردآور، نقش متعهدانه و مسئولانه ی خود را در حد کمال ایفا می کند. نویسنده ی پرنفوذ آلمانی که حوادث ناگوار سیاسی بین سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ قلبش را به درد آورده و عمیقاً متأثر کرده بود.

منابع:

نمایشنامه ی آتش افروزان/ نوشته ی ماکس فریش/ ترجمه ی جعفر اصلانی/ نشر امید/ ۱۳۵۲

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا