موزیک فیلم ساعت ها The Hours ساختهی فیلیپ گلس؛ زندگی دزدیده شده

موسیقی فیلیپ گلس Philip Glass سبک خاصی دارد. اینکه او خود را غیر هالیوودی میداند کاملاً درست است. اگر بخواهیم فیلیپ گلس Philip Glass را در بستر طبیعی خودش قرار دهیم، میتوان گفت که او در دنیای موسیقی (و نه موسیقی فیلم) وزنه ای به شمار میآید. سبک او فاخر و بسیار تر و تازه است؛ بی آنکه از نظام کلاسیک و همیشگی موسیقی خارج شود. اگر او را یک آهنگساز مدرن بدانیم، حق مطلب را به درستی ادا نکرده ایم. زیرا لفظ مدرن در موسیقی به آثاری اطلاق میشود که نظام طبیعی (به اصطلاح تونال) را نفی کرده، و ساختاری مدرن و غیر طبیعی (آتونال) را در پیش میگیرند؛ در حالی که چنین چیزی در مورد گلس صادق نیست. در ادامه با تحلیل و بررسی موزیک فیلم ساعت ها The Hours با نت نوشت همراه باشید.
موزیک فیلم ساعت ها The Hours
در نقد موزیک فیلم ساعت ها The Hours، از سوی دیگر موسیقی او در ساختار قدیمی و کهنسال موسیقی تونال، بسیار بسیار نو و بدیع است، طوری که میتوان او را آهنگساز مدرن کلاسیک نامید. اولین بدعتی که در موزیک فیلم ساعت ها The Hours میتوان به آن اشاره کرد، این است که گلس ارکستر شناخته شدهی سمفونیک را کنار گذاشته و با حذف بخشهای بادی مسی، بادی چوبی و سازهای کوبه ای، ساختار جدیدی را بنا نهاده است.
این ارکستر در واقع عبارت است از مجموعه نوازندگانی که کوارتت زهی را تشکیل داده اند، یعنی ویولن ها، آلتوها، ویولنسل ها، و کنترباس، به اضافهی یک پیانو؛ سازی که در ارکستر سمفونیک هیچ نقشی ندارد. همچنین گلس از همهی توانائیهای تکنیکی سازهای زهی مانند ترمولو، پیتزی کاتو، اجرا با چوب آرشه، و از این قبیل چشم پوشی کرده است؛ چندان که میتوان گفت از کوارتت زهی به عنوان یک ساز استفاده کرده، آن هم سازی که نقش اصلی را بر عهده ندارد و پیانو را (که در اینجا ساز اصلی به شمار میرود) همراهی و حتی میتوان گفت رنگ آمیزی میکند (کاری که شاید یک کلارینت هم میتوانست از عهده اش بر بیاید).
بیشتر بخوانید: موزیک فیلم دارودسته نیویورکی ها ؛ بیل را بکش

اما به هر حال تنوع ارکسترال به هیچ روی در این کار وجود ندارد و گاهی حتی خسته کننده هم میشود. به ویژه که فیلم هم لحنی کند و ریتمی ملایم دارد. در نقد و تحلیل موزیک فیلم ساعت ها The Hours میتوان اشاره کرد، گلس موزیک فیلم ساعت ها را بر اساس اجرای آرپژگونهی پیانو پایه ریزی کرده؛ شیوه ای که از همان آغاز فیلم به آن وفادار مانده است. از همین روی است که باید گلس را آهنگسازی با گرایشهای مینی مالیستی به شمار آورد، چون بر اساس هستههای کوچکی ( که در اینجا در هیأت همین آرپژها به ظهور رسیده اند) قطعههای خود را بسط و گسترش میدهد. فیلیپ گلس به همراه مایکل نایمن چندمین آهنگسازی است که برای ساعت ها موسیقی ساخته و بعد از رد شدن همگی از سوی استفان دالدری قطعههای فیلیپ گلس برای فیلم انتخاب میشود اما به نظر میرسد با نحوهی اجرائی که کارگردان در فیلم پیاده میکند، باز هم قطعه ها به طور کامل پذیرفته نشده اند.
در فصل هائی که دارای موسیقی هستند، موسیقی متن هیچ گاه از ابتدای قطعه ها شروع نشده است. به ویژه اینکه پایان موسیقی هم هیچ وقت با پایان منطقی یک قطعه موسیقیائی منطبق نیست. در فیلم قطعههای موسیقی با فید میآیند (یعنی دقایقی از اوایل موسیقی حذف شده) و در پایان هم فید میشوند (یعنی در واقع هنوز ادامه دارند). با این اوصاف به این نتیجه میرسیم که حتی قطعاتی هم که مورد استفاده قرار گرفته اند، دقیقاً همان قطعاتی نیستند که فیلیپ گلس Philip Glass برای آن فصل ها ساخته است. افزون بر این ما شاهد استفادهی ناکارآمد کارگردان از قطعههای گلس هستیم به شکلی که در صحنه هائی که به لحاظ مضمونی و دراماتیک نیازی به استفاده از موسیقی آنی یا سرنوشت ساز یا تماتیک نیست، با هجوم موسیقی مواجهیم و در سکانس هائی که نیازمند همراهی موسیقی اثرگذار با سکانسهای عمیق و مفهومی هستیم از موسیقی خبری نیست.
بیشتر بخوانید: موزیک فیلم به خاطر یک مشت دلار ساختهی انیوموریکونه؛ آدمکش های جایزه بگیر
مهم ترین مقطع فیلم جائی است که ویرجینیا مجدداً از خانه میگریزد، و وقتی همسرش متوجه غیبت او میشود، در حالی که نمی داند ویرجینیا به قصد خودکشی خانه را ترک کرده یا قصد فرار داشته، به دنبال او میرود؛ و عاقبت در ایستگاه قطار پیدایش میکند. بحثی که بین آن دو در میگیرد، بسیار کلیدی است و تمامی فیلم بر مبنای آن پدید آمده، اما با کمال حیرت، این سکانس موسیقی ندارد؛ این موضوع در شرایطی که بسیاری از فصلهای بی اهمیت (از جمله گلایهی دوست لارا از محبوبش) با موسیقی تشدید و تفسیر شده اند، سؤال برانگیز است. در پایان این سکانس وقتی زن و شوهر هر چند موقت آشتی میکنند و آتش درام زیبا و مؤثری که میان آنها پدید آمده خاموش میشود، تازه سلانه سلانه موسیقی فیلم از فید به گوش میرسد. یا نگاه کنید به صحنهی کلیدی خودکشی ریچارد براون که در چنین فیلمی با این منطق موسیقیائی، بدون موسیقی برگزار میشود و فقط با همراهی جیغ کلاریسا به پایان میرسد.
در ادامه بررسی موزیک فیلم ساعت ها The Hours، اینجاست که بیننده میفهمد، خلق موسیقی آنی یا زیر فیلم که مستقیماً اکشن را همراهی میکند چقدر دشوار و دور از دسترس است. در پایان نمی توان انکار کرد که آن چه اکنون بعنوان موسیقی در فیلم ساعت ها میشنویم، کاملاً با تصاویر هماهنگی دارد و محتوای ادبی و فلسفی فیلم را به نحو زیبائی عرضه و تأویل میکند. زیرا صرف نظر از اینکه اساساً موسیقی غربی بسیار تصویری و توصیفی است، گلس هم با سبک مینی مالیستی و شیوهی سهل و ممتنع خود (که پیچیدگی را در عین سادگی عرضه میکند) اثری به شدت سینمائی ساخته که در فیلم، بسیار خوش مینشیند. هر چند که (به دلایل اشاره شده) کارگردان در آن دخل و تصرف هائی کرده باشد. اما گلس آهنگساز بزرگی است که شیطنتهای صوتی موسیقی راک را با نبوغ موتسارت در هم آمیخته و به مرتبه ای دست یافته که میتواند قلههای مرتفع و شکوهمند دنیای موسیقی را فتح کند. در انتها سه قطعهی به یادماندنی فیلم ساعت ها را با هم میشنویم و لذت میبریم.
پیشنهاد شنیدنی: موزیک فیلم نابودگر The Terminator ساختهی براد فیدل؛ روی خط آهنین زمان