فیلم The Killing of a Sacred Deer کشتن گوزن مقدس ساختهی یورگوس لانتیموس

فیلم The Killing of a Sacred Deer کشتن گوزن مقدس به کارگردانی یورگوس لانتیموس Yorgos Lanthimos محصول ۲۰۱۷ که در جشنواره کن همان سال اولین نمایش خود را تجربه کرد. فیلم فضاهایی در روانشناسانه و گاها ترسناک را به تصویر میکشد و بازیگران مطرحی نظیر نیکول کیدمن و کالین فارل در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
همانطور که از عنوان فیلم مشخص است، کشتن گوزن مقدس The Killing of a Sacred Deer برگرفته از یک داستان از اساطیر یونان نوشته اوریپید است.
کشتن گوزن مقدس یا The Killing of a Sacred Deer داستان جراح قلبی مشهور را روایت میکند که همراه همسر و دو فرزندش در حال گذران زندگی هستند. چندی بعد بیننده با پسری همراه میشود که رابطهاش از همان ابتدا با دکتر خلق سوال میکند. او کیست؟ رابطهاش با دکتر چیست؟ ولی در ادامه این کمترین دغدغه ایست که با آن مواجه هستیم.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] یورگوس لانتیموس: مروری بر آثار و زندگی کارگردان
فیلم The Killing of a Sacred Deer کشتن گوزن مقدس
پیش از آغاز نقد فیلم The Killing of a Sacred Deer باید گفت بر طبق اساطیر یونان (گاها در دیگر تمدن ها)، گوزن نماد تقدس به شمار میرفته است و تعرض به این قداست و کشتن آن دارای تبعاتی است. آن هم از نوع قربانی کردن. گویی هنگامی که پادشاه “آگاممنون” در بیشه مقدس “آرتمیس” به ناگاه گوزنی را میکشد، دیگر چارهای برایش نمانده و مورد غضب خدایان قرار گرفته است. برای بخشودگی تنها راه چارهاش قربانی کردن دخترش “اینفیگنیا” است.

برای نقد فیلم The Killing of a Sacred Deer باید گفت “یورگوس لانتیموس” را پیشتر با فیلمهای “دندان نیش” و “خرچنگ” به یاد داریم. کارگردانی به شدن نکته بین، هنرمند و به نوعی استاد در بیرون کشیدن مفاهیم استعاره ای. این بار نیز وی به سراغ خلق رفته است.
خلق فضایی سوررئال در بستر رئالیسم مضحک و صد البته خودآگاه و فکر شده. رئالیسمی سرشار از فیک بودن. روابطی مصنوعی که در ذوق میزند. اما به یکبارِ مخاطب متوجه میشود که تمام فضا سازی این فیلم متفاوت است.
اصلا دنیای تصویر شده دنیای واقعی نیست و کارگردان سعی دارد این فضاها را با فضاسازی القا کند، نه با دادن اطلاعات مستقیم. فضاها و روابطی که در این فیلم شاهد هستیم بی شباهت با شاهکار “دیوید لینچ”، یعنی “بزرگراه گمشده” نیست. همان قدر غیر واقعی و همانقدر شک بر انگیز.
فیلمهای “یورگوس لانتیموس” از تمهای سورئالیستی همواره بهره بردهاند و این بار وی علاوه بر خلق این نوع از فضا، نوعی از سادیسمِ متعادل را نیز وارد این فضا سازی کرده است. سادیسمی که در طی گذر سالیان کارگردانان متعددی وارد این نوع فضا سازی از سینمای آزار شده اند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم The Favourite تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی!

اما نکتهای که فیلم The Killing of a Sacred Deer را اندکی متمایز میکند این است که هیچ گاه غرق در این فضاهای هیستریک نمیشود و آزارش را بیشتر بر رو ذهن متمرکز میکند. البته که تماشا کردن “کشتن گوزن مقدس”، شاید حتی برای دوست داران سینما نیز مشکل و بی معنی بنماید. مسئلهای که این فیلم و فیلم مادر! را در یک طیف جدای از جریان سینما قرار میدهد. جریانی که حتی مانیفستی تندتر و جدی تر نسبت به سینمای کلی جهان دارد.
بازی “کالین فارل” و “نیکول کیدمن” و حتی کودکان در فیلم در سطح بالایی قرار دارد. “کالین فارل” که این دومین همکاری وی پس از فیلم “حرچنگ” با “یورگوس لانتیموس” است، این بار بیشتر به نقشش نزدیک میشود. شخصیتی از یک جراح نشان میدهد که مغرور از بیرون و متزلزل از درون است. و بیننده تک تک این عواطف را در بازی وی مشاهده میکند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم The Lobster ساختهی یورگوس لانتیموس؛ من میخوام خرچنگ بشم!

“استیون” این جراح مغرور در حین مستی جراحی مردی را انجام میدهد و آن مرد در حین عمل میمیرد. پس از گذر ماهها وی برای جبران اعمالش، خود را به پسر آن مرد نزدیک میکند. ولی پسر تنها از او یک خواسته دارد که اگر یکی از اعضای خانوادهاش را نکشد، یک به یک تمام خانواده استیون ابتدا فلج و سپس خواهند مرد.
اینجاست که با دنیای وارونه فیلم طرف میشویم. دنیایی که در آن پلیسی وجود ندارد و هرکس در کمترین زمان عقوبت کار خود را خواهد دید. عدالتی از جنس فرا زمینی و ترکیبش با پوچی که به شکل مجرد محض به تصویر در آمده است. روابطی تک به تک و غرق شده در کِرمی تنیده در هم به نام عقده جنسی. مغزِ مریضِ متعفنِ این روزها.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Dogtooth دندان نیش ساختهی یورگوس لانتیموس؛ ایدئولوژیِ استثمار، سرابی همچون بهشت.

دنیایی که “یورگوس لانتیموس” در این فیلم به تصویر میکشد عملا نیاز به حراست ندارد. هرکس عقوبت کارش را خواهد دید مگر تاوانش را بدهد. حقیقتا سکانسهای مربوط به شکنجه “مارتین” همان پسرک خواهان عدالت پدرش، اوج هیستریک بودن و غیر قابل فرار بودن عقوبت را به رُخ میکشد.
و سکانس فاینال فیلم جایی که استیون دیگر تسلیم عدالت میشود. باید از بین اسماعیل هایش یکی برای قربانی برگزیند. اما تزلزل شخصیتیاش به تصادف اقتدا میکند. بی شک سکانس اوج فیلم همین لحظه است که بیننده را میخکوب آن چند دقیقه میکند.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم Detroit اثری از کاترین بیگلو

فیلم The Killing of a Sacred Deer از جنس همان فیلمهایی است که سینما به خاطر آن زنده است. هنرِ تلخِ گزنده. هنری که از مخاطبش جلو میزند و او را به تحرک باز میدارد. به پیشرفت، به تفکر و تعمق.
فیلمهایی مانند “کشتن گوزن مقدس”، “مادر!” و حتی “خرچنگ”، فیلمهایی هستند که فرای بهتر یا بدتر بودنند. فیلمهایی که هیچ گاه برای جوایز و گیشه ساخته نشده اند و رسالتشان به چالش کشیدن بنیاد هاست. تخریبی است که میخواهد از درونش انسان را نظاره گر باشد. ولی هنوز از انسان تا انسان راه زیادی برای تفکر مانده است.
