فیلم پرده آخر ساختهی واروژ کریم مسیحی؛ غرقاب رفیع الملک

فیلم پرده آخر ساختهی واروژ کریم مسیحی چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا، بی شک از دقیق ترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. فیلمی به شدت خوش ساخت و قوی، به لحاظ تکنیکی و دارای چفت و بستهای دقیق و حساب شده، به لحاظ فیلمنامه ای. فیلم پرده آخر روی خاندان رفیع الملک میچرخد که بازماندگانی از دورهی قاجار هستند (قطعن دارای خصوصیات و روحیات قجری) و در دورهی پهلوی زندگی میکنند. در ادامه با تحلیل فیلم پرده آخر با نت نوشت همراه باشید.
فیلم پرده آخر: غرقاب رفیع الملک
فیلم پرده آخر به لحاظ تاریخی؛ حدود دو تاریخ مهم میچرخد؛ پهلوی و قاجار. گذر از قاجار و شروع پهلوی. تا همین جا نکتهی اساسی بحث تاریخی و گذر از یک دوره به دورهای دیگر است، پس برای آن که فیلم و اتفاقاتی که در فیلم وجود دارند را به درستی درک کنیم باید درک درستی از تاریخ دورهای که فیلم از آن حرف میزند داشته باشیم و اطلاعاتی از تفکر، سیاست و خصوصیات آن دوره داشته باشیم.
خاندان رفیع الملک اشل کوچکی از دورهی قاجارند. خانوادهای که بیمارند و ذهنیت بیمارگونه دارند و برای این که موقعیت شان را حفظ کنند حاضرند با آدمها بازی کنند و حتی دست به قتل بزنند. انسانهایی که در فضای بسته و محصور شدهای زندگی میکنند و هنوز از بالا به همه نگاه میکنند و تحت هیچ شرایطی اقتدارشان را از دست نمیدهند حتی اگر توطئه کنند. خانوادهای که در حال غرق شدن اند ولی برای بقاء میجنگند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] نقد فیلم عصبانی نیستم ساختهی رضا درمیشیان، عصبانی هستم

یک توطئه در راه است!
خاندان رفیع الملک از آخرین بازماندگان قجری در دورهی پهلوی اند. (حسام میرزا رفیع الملک، کامران میرزا رفیع الملک و تاج الملوک رفیع الملک به هنرمندی “نیکو خردمند ” ).
از تمام دارایی و ثروت این خاندان، تنها یک خانه مانده است و این خانه که تنها میراث خاندان رفیع الملک است با مرگ حسام میرزا به همسرش فروغ الزمان میرسد. تاج الملوک و کامران میرزا از این موضوع راضی نیستند و به هر نحوی که شده نمیخواهند خانه را از دست بدهند، پس با طرح نقشهای سعی میکنند که میراث خانوادگی را تصاحب کنند.
کامران میرزا، گروه نمایشی به نام “جامی” را به خانه میآورد (به آنان وعدهی پول و یک انباری برای کار نمایش را میدهد) تا نقشه شان را در قالب پردههای نمایش اجرا کنند. او به دروغ گروه را میآورد و این گروه هم از هدف شوم او بی خبرند. گروه با نمایش نامهای که کامران میرزا نوشته پیش میروند، نمایشی که هدفش به جنون کشیدن فروغ الزمان است. این بن مایهی اصلی پرده آخر است؛ توطئه برای تصاحب.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم پرسه در حوالی من ، بحران یک زن جوان

پرده اول تا پرده آخر
پرده آخر فیلمی اکسپرسیونیستی است و از طریق المان ها، کدها و رمز گانی که در فیلم وجود دارد مشخص است. فضاها وهم آلودند و کابوس گونه و حالتی معما گونه دارند. تاریکیها زیاد است و حالت تردید و بدبینی و نگرانی را نشان میدهد. اشخاص اصلی این فیلم بیمارند و این حالت بیمارگونه روی فضا هم تاثیر دارد.
خصوصیات درونی شخصیاتها روی لباس هایشان مشخص است، لباسهایی که استفاده شده دارای بافت درشت اند و رنگهای استفاده شده، تیره اند. لباسهای زمستانی، رنگهای تیره {سیاه، قهوه ای، سرمه ای} بیش تر دیده میشوند و بر رنگهای روشن غلبه دارند.
دکورهای خاص در فیلم وجود دارد که فضای نامتعادل را نشان میدهد (اشکال و زوایای تیز) مثلا درختها و شاخه هایشان که در هم تنیده (عنصر خط مهم است و حالت تنش و نا آرامی را نشان میدهد.) خطوط عمودی و مورب در فیلم زیاد است، درختان، داخل خانه، ستونها (نشان دهندهی حالات درونی). فیلم برداری بیشتر در داخل عمارت است و در فضای بسته (اکسپرسیونیستی) و اتفاقهای اصلی در داخل عمارت میافتد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم رگ خواب اثر حمید نعمت الله “سیاهی سفیدی و اندوه طوفان”

نورپردازی خاص و پر کنتراست داریم برای نشان دادن فضای نگران کننده و پر تنش و رمز آلود و همچنین نور از پایین روی چهرهها زیاد است برای نشان دادن ترس و فضایی خوفناک. نور پردازی به صورت نیمه (فقط نیمی از صورت معلوم باشد) که نشان دهندهی حالتی تردیدآمیز دارد.
نور از پشت و ضد نور (سیلوئت) زیاد است که باعث حس ناامنی و عدم آرامش میشود و در نمایی که فروغ الزمان میخواهد از خانه خارج شود و یکی از بازیگران پشت به او و در کنار در ایستاده این نورپردازی دیده میشود. نور از روبه رو روی فروغ الزمان زیاد است و ترس او را نشان میدهد.
سایههای بلند در فیلم زیادند. سایهها عامل نمایشی اند. نشان دادن نا امنی، عدم آرامش، کابوس، درونیات و … در بیشتر این فیلم تاکید بر سایهها شده (سایهی راننده که دارد فلوت میزند – سایههای روی دیوار و…)
رنگهای سرد و تیره در بیرون خانه زیاد دیده میشوند. حوض، ساختمان خانه، درختان… و این رکود زندگی و نبود تحرک و فضای باوقار و در عین حال حزن آور و مرده را نشان میدهد.
رنگهای گرم در داخل خانه وجود دارد، رنگ قرمز زیاد استفاده شده است. پرده ها، وسایل داخل خانه، آتش و … نشان از ناآرامی، خشونت، ضربهی روحی، کابوس، جنون و … است. در داخل خانه اشیا و وسایل و حتی معماری خیلی صاف و منظم است و این نظم سنگینی بیشتری را القا میکند.
نماهای نزدیک (کلوزآپ) در فیلم زیاد است. نمای نزدیک از فروغ، کامران میرزا، بازرس و … نمای نزدیک حالتی حسی و همذات پنداری تماشاگر را دارد. کلوزآپهای فروغ الزمان زیاد است و نشان میدهد حوادثی اطرافش روی میدهد که او نمیتواند ببیند. ماهایا پطروسیان در نقش «صنم»، جمشید هاشمپور در نقش «بازرس صدرالدین رکنی» و سعید پورصمیمی در نقش «جامی» از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم پل خواب اولین ساخته اکتای براهنی ؛ حکایت یک قتل به روایت یک قاتل

از حرکتهای دیگر دوربین که در فیلم پرده آخر مشخص است؛ حرکت ترکینگ در فیلم زیاد است البته تراکینگ دور شدن از سوژه که حس فراق و دوری و تنهایی را نشان میدهد و تراکینگهایی که روی فروغ الزمان (فریماه فرجامی) یا کامران میرزا ( نیکو خردمند ) وجود دارد.
در برخی از نماها فرد به دوربین نگاه میکند و باعث بوجود آمدن نوعی نزدیکی و صمیمیت (حدیث نفس در تئاتر) میشود. نماهایی که فروغ الزمان به دوربین نگاه میکند. نماهای پی.او.وی هم در فیلم زیاد است و حس در حادثه بودن را نشان میدهد. مثلا جاهایی که فروغ یا کامران از پشت پنجره نگاه میکنند و یا فروغ به زیرزمین میرود.
نکتهی دیگر این که از آیینه در فیلم خیلی استفاده شده است و همه جای خانه آیینه دارد و همهی اشخاص خود را در آیینه میبینند، چه اشخاص اصلی خانواده و چه بازیگران و بازرس و … همه به نوعی با آیینه در ارتباط اند.
آیینه در همه جای خانه به نظر میتواند نشان از خودخواهی و خود برتری افراد این خانواده را نشان دهد و هم این که آیینه وسیله است که حالتی دوگانه دارد، هم من ِ واقعی را نشان میدهد، و هم من ِ دروغین را. البته آیینه به نوعی نمادی از روح حقیقی و وجدان و یا ناخودآگاه هم هست.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم ماهی و گربه ساختهی شهرام مکری

در این فیلم به خوبی از تکنیک “داستان در داستان” یا “نمایش در نمایش” استفاده شده است. تکنیکی که نمونهی مشابه آن را در نمایشنامهی هملت داریم. در واقع واروژ کریم مسیحی از این تکنیک به خوبی استفاده میکند و مجهولات ذهن مخاطب را به معلومات تبدیل میکند. کاری که در آخرین ساختهاش هم، “تردید” به خوبی اجرایش میکند.
در انتها تاکید میکنم، پرده آخر فیلمی است که با فکر ساخته شده است و از لحاظ بصری و محتوایی، مخاطب را درگیر میکند و بعد از شروع تیتراژ پایانی، مخاطب را به حال خود رها نمیکند و این یعنی ماندگاری.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم یک اتفاق ساده اثر سهراب شهید ثالث