سینمای جهان

فیلم شاهین مالت The Maltese Falcon؛ شکارچی شکار نمی‌شود!

همفری بوگارت یکی از پارامترهای موفقیت در فیلم به شمار می‌رود. بی شک فیلمی اقتباسی که این بازیگر هم در آن نقش داشته باشد دیدنی می‌شود. شاهین مالت The Maltese Falcon به کارگردانی جان هیوستون در سال ۱۹۴۱ بر اساس رمانی به همین نام نوشته داشیل همت ساخته شد. پس از این فیلم بود که همفری بوگارت در نقش‌های کارآگاه خصوصی توانست به خوبی بدرخشد. در این مقاله به بررسی و نقد فیلم شاهین مالت The Maltese Falcon خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.

شاهین مالت و داشیل همت

شکارچی شکار نمی‌شود!

شاهین مالت The Maltese Falcon یکی از مهم ترین فیلم نوآر‌های تاریخ سینماست که منتقدان آن را شروع فیلم نوآر می‌دانند. این فیلم نیز مانند دیگر فیلم‌های نوآر به سیاهی و تباهی انسانیت پس از جنگ می‌پردازد.

انسانی که هدفش چیزی جز پول و ثروت نیست و برای رسیدن به این هدف از هیچ چیز، حتا انسانیت و عشق و خانواده دریغ نمی‌کند. شاهین مالت تصویرگر جامعه‌ای سیاه و تباه است که انسان‌ها هریک برای رسیدن به آمال خود، از انسانیت خویش دست می‌کشند و خود را در رسیدن به هدف به هلاکت می‌رسانند.

هدفی که اصولا غیرقابل دسترس و توهمی بیش نیست. شاهین مالت همچنین تاریخ شرق و غرب و پیوندشان را نیز به چالش می‌کشد. در متن پیش رو به بررسی بیشتر هر یک از موارد گفته شده خواهیم پرداخت.

در کتاب شاهین مالت به ترجمه پرویز نصیری (نشر روزنه) درباره نویسنده کتاب چنین آمده است:

داشیل همت نابغه ادبیات سیاه دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ است. تلخی و سیاهی آثار همت در این است که قهرمان باید میان عواطف انسانی و واقعیت‌های پیرامون، یکی را برگزیند. قهرمانان همت که اغلب کارآگاهان خصوصی هستند، در اوج تلخی و بدبینی شق دوم را برمی گزینند. همت، استاد پرداخت گفت و گوهای دو نفره است.

امروزه بسیاری داشیل همت را به عنوان پدر رمان سیاه می‌شناسند. این لقب، اول بار توسط مجله نیویورک تایمز و در زمان حیات نویسنده به او داده شد. داشیل همت Dashiell Hammett ، بعد از نگارش دو کتاب خرمن سرخ و نفرین داین، سبک کارش را به کل عوض کرد.

همفری بوگارت یکی از پارامترهای موفقیت در فیلم به شمار می‌رود
همفری بوگارت یکی از پارامترهای موفقیت در فیلم به شمار می‌رود

برای شخصیت‌های اصلی داستانش اسم گذاشت. در حالی که شخصیت اصلی دو داستان قبلی نام نداشتند. تعداد معماهای متعدد داستان را به یک معما کاهش داد. از تعداد حوادث در طول داستان کاست و در عوض به شخصیت پردازی و فضاسازی روی آورد.

فضای بیشتر داستان‌های همت، شهر سان فرانسیسکو است. شهری که وی به خوبی آن را می‌شناخت. اگر وی به آپارتمانی در خیابان‌های این شهر اشاره می‌کند این آپارتمان واقعا وجود داشت و چه بسا هم اکنون نیز وجود دارد. 

داشیل همت داستانهای کوتاه زیادی در مجله بلک ماسک (نقاب سیاه) چاپ کرد و در همین مجله بود که رفته رفته شخصیت‌های داستانی‌اش را شناخت و پایه گذار نوعی ادبیات سیاه شد که شخصیت‌های اصلی آن از بطن جامعه بودند و همانقدر که پیروز می‌شدند، شکست هم می‌خوردند!

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم کازابلانکا Casablanca ساخته‌ی مارتین کورتیز؛ رمانتیک‌ترین فیلم سینمای جهان!

فضای بیشتر داستان‌های همت، شهر سان فرانسیسکو است.
فضای بیشتر داستان‌های همت، شهر سان فرانسیسکو است.

داشیل همت را مرد تناقضات می‌نامند. مرد مشهور و در عین حال گوشه گیر، یک نویسنده موفق که دیگر نیازی به نوشتن نمی‌دید، یک مارکسیست که در دو جنگ جهانی به نفع کشورش داوطلبانه شرکت کرد، ثروتمندی ورشکسته و مردی که زندان را به لو دادن اسم رفقایش در جریان مک کارتیسم ترجیح داد. زندان مشکلات حقوقی زیادی برای او درست کرد. داشیل همت به سال ۱۹۶۱ در فقر مطلق درگذشت.

شاهین مالت و اقتباس‌های سینمایی

بر اساس کتاب شاهین مالت، تاکنون چهار اثر سینمایی خلق شده‌اند اما هیچ کدام نتوانستند موفقیت و محبوبیت نسخه جان هیوستون John Huston را که سومین اقتباس از این کتاب بود، بدست آورند.

نخستین اقتباس سینمایی از نوشته داشیل همت در سال ۱۹۳۱ اتفاق افتاد. شاهین مالت را روی دل روث کارگردانی کرد و در آن ریکاردو کورتز و به به دنیلز ایفای نقش می‌کردند. دومین اقتباس سینمایی شیطان زن را ملاقات می‌کند نام داشت که در سال ۱۹۳۶ به کارگردانی ویلیام دیترل و هنرمندی بت دیواس و وارن ویلیامز ساخته شد.

سومین اقتباس سینمایی، شاهین مالت به کارگردانی جان هیوستون و هنرمندی همفری بوگارت و مری آستور بود که در سال ۱۹۴۱ ساخته شد و موفق ترین و بهترین اقتباس بود که موضوع اصلی این نوشته نیز می‌باشد.

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] روزی روزگاری در هالیوود ساخته‌ی کوئنتین تارانتینو؛ روایت هالیوودی از یک قتل

اقتباس جان هیوستون از شاهین مالت، اقتباسی وفادارانه است و بجز مواردی اندک و معدود، بیشتر اتفاقاتی که در کتاب رخ می‌دهد را به تصویر کشیده است.
اقتباس جان هیوستون از شاهین مالت، اقتباسی وفادارانه است و بجز مواردی اندک و معدود، بیشتر اتفاقاتی که در کتاب رخ می‌دهد را به تصویر کشیده است.

چهارمین اقتباس سینمایی فیلمی است به نام تارگت:هری که در سال ۱۹۶۹ و به کارگردانی راجر کورمن و نقش آفرینی ویک مارو و سوزان پلشت ساخته شد.

اقتباس جان هیوستون از شاهین مالت، اقتباسی وفادارانه است و بجز مواردی اندک و معدود، بیشتر اتفاقاتی که در کتاب رخ می‌دهد را به تصویر کشیده است. البته گاهی اتفاقات فیلم بر اساس توالی رخدادها در کتاب پیش نمی‌روند. در کتاب بخشی است که پس از آنکه بریژیت به خانه سام پناه می‌آورد، صبح فردایش سام به محل سکونت بریژیت می‌رود و آنجا را تفتیش می‌کند. این درحالیست که ما چنین سکانسی را در فیلم نمیبینیم. 

پایان بندی کتاب و فیلم نیز اندکی با یکدیگر تفاوت دارند. در پایان فیلم، سام را نشان می‌دهد که شاهین را بدست گرفته و از پله‌های آپارتمانش پایین می‌رود و فیلم تمام می‌شود. اما در کتاب ما ساعاتی پس از پایان واقعه را می‌بینم که اخبار شاهین در روزنامه درج شده و دوباره ایو؛ همسر همکار کشته شده سام به دیدار او آمده است.

شاهین مالت فیلمی است سیاه و سفید و اصولا رنگ‌های بکار رفته در نهایت تنالیته‌های متفاوتی از سیاه و سفید می‌شوند.
شاهین مالت فیلمی است سیاه و سفید و اصولا رنگ‌های بکار رفته در نهایت تنالیته‌های متفاوتی از سیاه و سفید می‌شوند.

همچنین شخصیت سام دقیقا به همان صورتیست که همت در کتابش به شرح او پرداخته است. کارآگاهی خاکستری و سرد و بی احساس اما مصمم که پول برای او ارزش والایی دارد و حاضر به همکاری با هرکسیست که پول بیشتری به او بدهد. شخصیتی در کتاب به نام کایرو وجود دارد که در فیلم شاهین مالت هم نیز هست.

این شخصیت دارای ویژگی هایی است که بیانش به ویژه در آن زمانه، تابو بوده است. کایرو مردی شرقی است و از نشانگانی که همت در کتاب توصیف می‌کند و هیوستون در فیلم به نمایش می‌گذارد، مخاطب پی به همجنسگرا بودن او می‌برد.

نخست آنکه بسیار تمیز و دقیق لباس پوشیده. گل بر سینه دارد و عطری با رایحه زنانه و قوی بر خود می‌زند. رفتارش نیز ظریف و عشوه گرانه است. گرچه موارد گفته شده تنها نشانگان کلیشه‌ای از همجنسگرایی است اما در آن زمانه راهی برای تفهیم بیشتر به مخاطب بوده است.

همچنین با توجه به ریشه شرقی بودن او می‌توان این حدس را تقویت بخشید. چرا که همجنسگرایی در بین مردان شرقی امری متداول تر و گاهی حتا بدون اشکال نیز بوده است. این مهم را می‌توان در آثار ادبی و هنری تاریخی جستجو کرد.

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] رستگاری در شاوشنگ ساخته‌ی فرانک دارابونت

شخصیت سام دقیقا به همان صورتیست که همت در کتابش به شرح او پرداخته است. کارآگاهی خاکستری و سرد و بی احساس اما مصمم که پول برای او ارزش والایی دارد و حاضر به همکاری با هرکسیست که پول بیشتری به او بدهد.
شخصیت سام دقیقا به همان صورتیست که همت در کتابش به شرح او پرداخته است. کارآگاهی خاکستری و سرد و بی احساس اما مصمم که پول برای او ارزش والایی دارد و حاضر به همکاری با هرکسیست که پول بیشتری به او بدهد.

اما این شخصیت با توجه به ظاهر اتوکشیده اش، رفتار متفاوتی دارد. او از آنکه روی دیگران اسلحه بکشد ابایی ندارد و گاهی بسیار خشمگین می‌شود و رفتاری خشن دارد. همچنین او از زمره گروه جویندگان شاهین است. با چنین شخصیت پردازی، نویسنده از کلیشه‌‌ی لطیف بودن همجنسگرایان دوری می‌کند.

نکته‌ای که ذکر آن خالی از لطف نیست مسئله رنگ است. همت در کتاب با دقت رنگ‌های لباس، اشیا و وسایل را توصیف کرده و این در حالیست که شاهین مالت فیلمی است سیاه و سفید و اصولا رنگ‌های بکار رفته در نهایت تنالیته‌های متفاوتی از سیاه و سفید می‌شوند.

شاهین مالت و فیلم نوآر

در مقدمه کتاب فلسفه فیلم نوآر به ویراستاری مارک تی. کونارد و ترجمه مهرداد پارسا (نشر رخ‌داد‌نو) آمده است:

فیلم نوآر چیست؟ (با این پرسش بی درنگ خود را در زمینه‌ای فلسفی می‌یابیم: پرسش از ماهیت یک چیز، این که چه چیزی آن را به چیزی که هست بدل می‌کند و پرسش از تعریف ذاتا پرسشی فلسفی است). منتقدان، دوره‌‌ی کلاسیک نوآر را از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۸ تعیین کرده اند، دوره‌ای که با دو شاهکار سینمای نوآر، با شاهین مالت جان هیوستن آغاز شد و با نشانی از شر اورسن ولز به پایان رسید. تصادفی نیست که این دوره، از درگیری امریکا در جنگ جهانی دوم تا کل دوره‌‌ی پس از جنگ ادامه می‌یابد.

به سادگی می‌توان فیلم کلاسیک نوآر را با چنین مولفه هایی تعریف کرد: تقابل دائمی نور و سایه، زوایای اریب و غیر مستقیم دوربین، توازن هنری درهم گسیخته‌ی قاب‌ها و صحنه‌ها و نحوه قرار گرفتن شخصیت در نمایی معین و در موقعیت هایی ناخوشایند و نامتعارف، اما در کنار این ویژگی‌های تکنیکی سینمایی، مضامین بی شماری نیز وجود دارد که فیلم نوآر را توصیف می‌کند، مضامینی همچون واژگونی ارزش‌های سنتی و تردید اخلاقی (مثلا، قهرمان داستان که عرفا آدم خوبی است، در فیلم‌های نوآر اغلب تصمیمات اخلاقی مشکوکی می‌گیرد)؛ احساس از خودبیگانگی، پارانویا و بدگمانی؛ حضور جنایت و خشونت؛ و گمراه کردن بیننده که اغلب با تکنیک‌های سینمایی مذکور انجام می‌گیرد.

فیلم شاهین مالت
فیلم شاهین مالت

بنابراین و با توجه به مطالب گفته شده، شاهین مالت به تمامی دارای ویژگی‌های تکنیکی و مضمونی این سینما می‌باشد. اگر تصاویر فیلم را در ذهنمان مرور کنیم، سایه‌های شخصیت‌ها و اشیا بر دیوار و یکدیگر، زوایای اریب و غیرمستقیم دوربین و قرارگیری شخصیت‌ها در موقعیت‌های ترسناک و ناخوشایند چون درگاهی، محیط‌های بسته، ترس از مرگ و ضربت را به خوبی به یاد می‌آوریم.

سکانس‌های پایانی داخل خانه اسپید و یا سکانس درگیری‌اش با کایرو در دفتر نمونه هایی از این نشانگان سینمایی هستند. به لحاظ مضمونی نیز شخصیت‌های شاهین مالت انسان‌های خطاکار، طماع و بر سر دوراهی خیر و شر می‌باشند که اصولا راه شر را انتخاب می‌کنند و در این مسیر از جنایاتی چون قتل، ضربت، تهدید، روابط نامشروع و مواردی از این دست فروگذار نمی‌کنند.

دروغ نیز یکی دیگر از مولفه‌های شخصیتی آنهاست. کاراکترها از همان ابتدا مدام به یکدیگر دروغ می‌گویند. بریژیت به سام در ابتدا واقعیت را نمی‌گوید. سام نیز به نوبه خود حقیقت را به پلیس بازگو نمی‌کند. یکی از نکات شاهین مالت این است که هیچ یک از شخصیت ها، سفید و بی گناه نیستند و در عین حال هیچ کدام نیز سیاه مطلق نیستند.

شخصیت‌ها عموما خاکستری اند و هر یک برای اعمالشان توجیهی دارند که با توجه به موقعیتشان، تا حدودی منطقیست. سام به عنوان کارآگاه خصوصی، بجای آنکه در سویه‌‌ی شخصیت خوب قرار بگیرد، در بدست آوردن پول حاضر است از ارزش‌های خویش بگذرد.

به لحاظ اخلاقی نیز چندان از مرگ همکارش متاثر نمی‌شود. در برخورد با زنان نیز تا حدی که بتواند از آنها سود جوید و استفاده کند، رفتار می‌کند و اصولا عشق در زندگی او جایی ندارد. بریژیت نیز به نوبه خویش زن اغواگر و فم فتل سینمای نوآر است.

وی برای رسیدن به شاهین و ثروت تا جایی که سود دارد با سام که کارآگاه است همکاری می‌کند و در مقابل جبهه کایرو قرار می‌گیرد. کسانی که پیشتر با آنها برای دستیابی به شاهین همکاری می‌کرده است. در مورد دیگر شخصیت‌ها نیز چنین ویژگی هایی صادق است.

شخصیت‌ها عموما خاکستری اند و هر یک برای اعمالشان توجیهی دارند که با توجه به موقعیتشان، تا حدودی منطقیست.
شخصیت‌ها عموما خاکستری اند و هر یک برای اعمالشان توجیهی دارند که با توجه به موقعیتشان، تا حدودی منطقیست.

آلن وولفوک در مقاله‌ای تحت عنوان افق افسون زدایی: فیلم نوآر، کامو و فراز و نشیب انحطاط به ترجمه میثم پارسا که بخشی از کتاب فلسفه فیلم نوآر است می‌نویسد:

از نظر بودلر، شخص قرتی، الگوی زیبایی شناختی زندگی است که هم در مخالفت با فساد بورژوازی است و هم در مخالفت با وسوسه‌های یک زندگی قلدرمآبانه‌ی بی نظم _ چیزی که بودلر مکتب احساسات چندگانه می‌نامد.

اما، با افول شخص قرتی به عنوان الگویی برای زندگی، قهرمانان نوآر کسانی بودند که بیش از پیش در مقابل مکتب احساسات چندگانه بی پناه بودند. جایی که در اولین نوآر یعنی شاهین مالت، بوگارت می‌تواند خونسردی خود را حفظ کند، حتی وقتی احساسات‌اش شعله ور می‌شوند یا به نظر می‌رسد کنترل‌اش را از دست داده است، در نوآر کلاسیک قهرمان به تمامی کنترل خود و محیط‌اش را از دست می‌دهد و آتش وی دیگر شعله ور نیست.

شاهین مالت و جامعه سرمایه داری

می دانیم که جامعه امریکا یک جامعه سرمایه داریست. فیلم نوآر و به طبع آن شاهین مالت از چنین جامعه‌ای و عموما در نقد همین جامعه برخاسته است. شاهین مالت به وضوح، نمایشی است نقادانه از وضعیت و طرز تفکر انسان‌های امریکایی که برای دستیابی به ثروت که در اینجا شاهین نماد آن می‌شود، دست به چه جنایاتی می‌زنند و از چه ارزش‌ها و انسانیت هایی که نمی‌گذرند.

این تباهی سرمایه داری نه زن می‌شناسد و نه مرد. نه پیر و نه جوان و نه حتا موقعیت اجتماعی. شهوت ثروت اندوزی گریبانگیر تمامی جامعه امریکایی شده است. این تصویر آن قدر سهمگین است که در پایان پس از آنکه متوجه تقلبی بودن شاهین می‌شوند، گاتمن و به پیروی از آن کایرو با خونسردی از خانه سام خارج می‌شوند تا به جستجوی شاهین حقیقی ادامه دهند.

گاتمن که شمایلی بسیار چاق و در زمانه خویش غیرانسانی را داراست، برای دستیابی به شاهین حتا حاضر است نوکر خویش کوک را که به مثابه پسرش دوست دارد، به جرم جعلی قتل به پلیس تحویل بدهد. شخصیت‌های شاهین مالت چنان در سیاهی چنین جامعه سرمایه داری دست و پا می‌زنند که به هر روزنه کوچک و هر پله‌‌ی پوسیده‌ای برای رسیدن به ثروت چنگ می‌زنند. 

پوستر فیلم شاهین مالت
پوستر فیلم شاهین مالت

شاهین مالت و زنان

در شاهین مالت، سه شخصیت زن وجود دارد. شخصیت اصلی زن، بریژیت اوشانسی است که همان نماد زن اغواگر یا فم فتل سینمای نوآر است. افی پرین که منشی دفتر سام است و به نوعی در تقابل با شخصیت بریژیت قرار دارد.

او نقش زن خوب و مطیع سام را ایفا می‌کند و از طرف او و به ویژه در کتاب، فرشته خوانده می‌شود. سومین زن ایوا، همسر مایلز، همکار کشته شده سام است که به لحاظ شخصیتی چیزی مابین بریژیت و افی قرار می‌گیرد. او نه چندان مانند بریژیت اغواگر است و نه خوی فرشته گون افی را داراست.

فعال ترین این شخصیت‌ها بریژیت است. او به مثابه مردان رفتار می‌کند. اسلحه می‌کشد، دروغ می‌گوید، فریب می‌دهد، دزدی می‌کند و در عین حال از جذابیت‌های جنسی و زنانه‌اش برای به دام انداختن اسپید بهره می‌برد.

فعال ترین شخصیت زن شاهین مالت نه آنقدر دارای کلیشه‌های معصوم زنانه است و نه آنقدر قلدرمآب. او چیزی است بین زنانگی و مردانگی توامان. تا جای ممکن از حق خویش دفاع می‌کند و اگر هم در جایی به مثابه ابژه با او برخورد می‌شود، مانند زنگ دروغینش برای منحرف کردن سام از دفترش، برای رسیدن به اهداف شخصی خویش است.

دومین شخصیت زن افی است که مطیع و گوش به فرمان اسپید است. در این راه نیز اندکی از هوش زنانه خویش استفاده می‌کند. آن هم نه برای خویش و اهداف شخصی اش. بلکه برای کمک بیشتر به سام. او نه جذابیت‌های زنانه‌‌ی بریژیت را داراست و نه مانند او جرات دست به اسلحه بردن را دارد. او زنی است ساده که در قسمت خوبی‌ها قرار دارد و مایه آرامش خاطر سام است و فرشته گون به او یاری می‌رساند.

در شاهین مالت، سه شخصیت زن وجود دارد. شخصیت اصلی زن، بریژیت اوشانسی است که همان نماد زن اغواگر یا فم فتل سینمای نوآر است.
در شاهین مالت، سه شخصیت زن وجود دارد. شخصیت اصلی زن، بریژیت اوشانسی است که همان نماد زن اغواگر یا فم فتل سینمای نوآر است.

ایوا سومین شخصیت زن شاهین مالت است که حضوری کمرنگ دارد و در دو سه سکانس بیشتر حضور ندارد. او در همه پلان‌ها با لباس مشکی عزا حاضر می‌شود و می‌خواهد خویش را در اختیار سام بگذارد. او نه به لحاظ سنی و نه پوشش، چندان مانند بریژیت دارای جذابیت‌های زنانه است و نه هوش و معصومیت افی را داراست. 

اما در نهایت، زن پیروز شاهین مالت همان افی است که زن مقبول جامعه با تمام کلیشه هایش است. زن شکست خورده و مغموم، بریژیت است. به بیانی دیگر شاهین مالت به طور ضمنی در پی گفتن این نکته است که زنی که پایاپای مرد قرار می‌گیرد، رفتاری خارج از کلیشه‌های مرسوم و خوب زنانه انجام می‌دهد و در پی احقاق حق خویش، حتا به ناحق است، محکوم به شکست و مرگ می‌باشد. 

شاهین مالت و مسئله شرق و غرب

با توجه به تاریخی که در فیلم شاهین مالت برای چرایی وجود این پرنده قیمتی گفته می‌شود می‌توان به نوعی استثمار غربی‌ها از شرقی‌ها را از آن برداشت کرد. طبق فیلم، شوالیه‌های جنگ‌های صلیبی، به عنوان مالیات یا هدیه در ازای گرفتن مالت از پادشاه شارل پنجم اسپانیا، شاهینی ساخته شده از گرانبهاترین طلا و جواهرات به او پیشکش می‌کنند که در نهایت بدست پادشاه نمی‌رسد. طبق گفته فیلم این جواهرات، حاصل استعمار و استثمار ممالک غربی از منابع و معادن ارزشمند ممالک شرقی بوده است.

میدانیم که جنگ‌های صلیبی برای دفاع و بازپس گیری ممالک تحت سلطه مسلمانان یا مسیحیان ارتدوکس توسط مسیحیان کاتولیک به راه افتاد. شاهین مالت به طور ضمنی می‌خواهد بگوید ثروت هیچ کسی به ناحق به دیگری نمی‌رسد. و یا اگر برسد بازپس گرفته می‌شود. شاهین مالت، از منابعی تهیه شده که از استعمار بدست آمده، پس نه به شارل پنجم و نه به جویندگان آن در قرن‌ها بعد نمی‌رسد.

او‌ گویی تنها به صاحب اصلی خویش تعلق دارد که ممالک شرقی است. شاهین یکی از شکاری ترین پرنده هاست. و در قالب تمثیل و نماد، گویی این ثروت که در قالب شاهین درآمده، انسان را شکار کرده و به چنگ خویش درآورده است. ثروتی که البته جنبه اثیری دارد و هرگز دست کسی به او نمی‌رسد و یا به اصطلاح نمی‌تواند او را شکار کند، چرا که خود پیشتر توسط او به شکار درآمده است.

آرش منادی

آرش منادی هستم. فارغ التحصیل کارشناسی معماری. علاقمند به سینما و ادبیات. بیشتر از اینکه بخوام فیلم ها رو نقد کنم، دوست دارم تحلیلشون کنم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا