ادبیات جهان

لبه تیغ نوشته‌ی ویلیام سامرست

رمان لبه تیغ The Razor’s Edge اثری از نویسنده انگلیسی، ویلیام سامرست William Somerset Maugham است که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد و تا به حال دوبار به صورت فیلم، بار اول توسط تایرن پاور و جین تیرنی و بار دوم توسط بیل ماری در سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۸۴ ساخته شده است.

رمان لبه تیغ: از خودم میپرسم بهتر نبود من هم راهی را که دیگران رفته اند بروم؟

داستان رمان لبه تیغ این گونه است که لاری جوانی است از جنگ جهانی اول بازگشته که در طول جنگ یکی از دوستانش به خاطر او کشته می‌شود. این حادثه در طول داستان رمان لبه تیغ سرآغازی است برای شکل گیری سوالات و مسائل پیرامون:

-خدا چیست؟
-چرا درد وجود دارد؟
-هدف از مرگ و زندگی چیست؟

ویلیام سامرست موآم (به انگلیسی: William Somerset Maugham) (زاده ۲۵ ژانویه ۱۸۷۴ - درگذشته ۱۶ دسامبر ۱۹۶۵)، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی بود.  او در سال ۱۸۷۴، هنگامی که پدرش در در سفارت انگلستان در پاریس مشغول به کار بود، زاده شد. سال ۱۹۲۷ سامرست موام در جنوب فرانسه اقامت گزید و تا ۱۹۶۵ سالمرگش همان‌جا زندگی کرد.
ویلیام سامرست موآم (به انگلیسی: William Somerset Maugham) (زاده ۲۵ ژانویه ۱۸۷۴ – درگذشته ۱۶ دسامبر ۱۹۶۵)، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی بود. او در سال ۱۸۷۴، هنگامی که پدرش در در سفارت انگلستان در پاریس مشغول به کار بود، زاده شد. سال ۱۹۲۷ سامرست موام در جنوب فرانسه اقامت گزید و تا ۱۹۶۵ سالمرگش همان‌جا زندگی کرد.

داستان رمان لبه تیغ روایت زندگی واقعی اشخاصی است که نویسنده طی چندین سال ارتباط با آنها به آن پرداخته و در این مابین داستان رمان لبه تیغ روی پسری تمرکز می‌کند که پس از بازگشت به خانه دیگر قادر به ادامه دادن روال عادی زندگی خویش نیست و علی رغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است.

بیشتر به دنبال یافتن پاسخ درست سوالات ذهنی خود است اینکه واقعا هدف زندگی چیست؟؟؟

“از خودم میپرسم بهتر نبود من هم راهی را که دیگران رفته اند بروم و بگذارم هر چه بر سرم آمدنی ست بیاید؟ و آن وقت به یاد آن آدمی می‌افتم که یک ساعت پیش پر از شور زندگی بود و اکنون مُرده افتاده است. چقدر ظالمانه و بی معنی ست. آدم بی اختیار از خود می‌پرسد: این زندگی چیست،چه معنی دارد؟”

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] رمان پیرامون اسارت بشری نوشته ویلیام سامرست موام

داستان رمان لبه تیغ روایت زندگی واقعی اشخاصی است که نویسنده طی چندین سال ارتباط با آنها به آن پرداخته و در این مابین داستان رمان لبه تیغ روی پسری تمرکز می‌کند که پس از بازگشت به خانه دیگر قادر به ادامه دادن روال عادی زندگی خویش نیست و علی رغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است.
داستان رمان لبه تیغ روایت زندگی واقعی اشخاصی است که نویسنده طی چندین سال ارتباط با آنها به آن پرداخته و در این مابین داستان رمان لبه تیغ روی پسری تمرکز می‌کند که پس از بازگشت به خانه دیگر قادر به ادامه دادن روال عادی زندگی خویش نیست و علی رغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است.

این طرز برخورد لاری با زندگی، نامزدش ایزابل را که به دنبال تجملات و رنگ‌های فاخر زندگی سلطنتی است، عصبانی می‌کند و اصلا به مذاق او خوش نمی‌آید تا جایی که…!

لاری داستان لبه تیغ از قبول شغل‌هایی که به او پیشنهاد می‌شود سرباز می‌زند؛ و برای یافتن پاسخ سوال‌هایش به کتابخانه ملی فرانسه می‌رود. ایزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاری از تحقیقاتش در نهایت او را تهدید به جدایی می‌کند.

لاری در برابر حیرت نامزدش، جدایی را می‌پذیرد و سپس در معدن زغال سنگ استخدام می‌شود و در آنجا به اتفاق یک لهستانی که به عرفان گرایش دارد، به آلمان سفر می‌کند، ولی چون در آنجا پاسخ سوال‌هایش را پیدا نمی‌کند به اسپانیا می‌رود و همچنان سفر خود را به نقاط مختلف ادامه می‌دهد.

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] مروری بر آثار و زندگی ویلیام سامرست موام ، سفر در میان واژه ها

یکی از ترجمه های فارسی رمان لبه تیغ به زبان فارسی توسط شهرزاد بیات موحد انجام شده است.
یکی از ترجمه های فارسی رمان لبه تیغ به زبان فارسی توسط شهرزاد بیات موحد انجام شده است.

لاری در رمان لبه تیغ بعد از چند سال به پاریس برمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد با صوفی ازدواج کند. صوفی که شوهر و فرزندش را در تصادف از دست داده بود بعد از مرگ آنها به الکل رو می‌آورد که پس از برخورد با لاری و به کمک او اعتیاد خود را ترک می‌کند اما در روز ازدواج لاری و صوفی، ایزابل که از شنیدن این خبر بسیار خشمگین شده است صوفی را قبل از ازدواج به خانه‌اش دعوت می‌کند و قبل از رسیدن صوفی شیشه ودکایی را روی میز می‌گذارد و از خانه خارج می‌شود، صوفی وقتی با ودکا روبرو می‌شود آن را می‌ نوشد و بعد به تولون فرار می‌کند و در آنجا به فحشا کشیده می‌شود و سرانجام می‌میرد.

"بعضی وقت‌ها چیز‌های کوچک تاثیری صدها برابرِ اهمیت خود در وجود انسان باقی می‌گذارد، همه‌ی اینها معلول موقعیت و روحیه‌ی خود انسان است ."
“بعضی وقت‌ها چیز‌های کوچک تاثیری صدها برابرِ اهمیت خود در وجود انسان باقی می‌گذارد، همه‌ی اینها معلول موقعیت و روحیه‌ی خود انسان است .”

لاری در رمان لبه تیغ اثر ویلیام سامرست دوباره به آمریکا بازمی‌گردد. به این امید که آنجا به شغل رانندگی مشغول شود زیرا پس از نوشتن پژوهش هایش تحت عنوان یک کتاب، به این نتیجه می‌رسد که از این به بعد نمی‌تواند شادمانی و خوشبختی را جز در عادی‌ ترین حالت زندگی پیدا کند…

“بعضی وقت‌ها چیز‌های کوچک تاثیری صدها برابرِ اهمیت خود در وجود انسان باقی می‌گذارد، همه‌ی اینها معلول موقعیت و روحیه‌ی خود انسان است .”

فاطمه گرایی

قهرمانانی ته نشین شده در قهوه و شب!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا