فروشنده فیلمی از اصغر فرهادی
وقتی نام اصغر فرهادی را میشنویم شاید بی اختیار به یاد آثار پر اقبال و پر جایزهی این کارگردان ایرانی بیفتیم. فیلم فروشنده اصغر فرهادی آخرین ساختهی وی در ایران و محصول سال ۱۳۹۴ است. این فیلم با بازی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی سر و صدای زیادی ایجاد کرد و جوایز بین المللی بسیاری را از آن خود کرد. فرهادی در این اثر خود که یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران تاکنون است، همان نگاه همیشگیاش به زندگی و داستان را ارائه میدهد. در این متن با نوشتارهای محمدتقی راسفیجانی و صدف پیکامی همراه خواهیم بود.
[su_label type=”black”]ابتدای این متن را با تحلیل محمدتقی راسفیجانی آغاز می کنیم:[/su_label]
فروشنده از اصغر فرهادی
نگاه به فاجعه از پَسِ عینک
فیلم فروشنده از ساختههای اصغر فرهادی کارگردان شناخته شده سینمای ایران است. فرهادی ۵ سال پس از فیلم جدایی نادر از سیمین دوباره به ایران بازگشت و دوباره سراغ طبقه متوسط اجتماع رفت. نشانه گیری که فرهادی هر بار موشکافانه تر به آن نگاه میکند. اما به چه قیمتی؟ فیلم فروشنده نقش تکه پازلی را بین دیگر فیلمهای فرهادی بازی میکند. تکه هایی که به مرور در حال شکل دادن به نوع جهان بینی وی است. نگاهی عمیق به قشری که بارِ به اصطلاح روشنفکری ایران را به دوش میکشد.
“دانش آموز: آقا اجازه یه آدم چجوری گاو میشه؟
عماد(شهاب حسینی): به مرور”
فیلم فروشنده داستان زندگی زوجی را روایت میکند که هر دو بازیگر تئاتر هستند، و هر دو در حال نقش آفرینی در نمایشِ اقتباسی از نمایشنامه مرگ فروشنده Death of a Salesman اثر آرتور میلر Arthur Miller هستند. در حین تمریناتی که برای آماده سازی ابن تئاتر انجام میدهند، اتفاقی برای آپارتمان محل سکونتشان رُخ میدهد که آن را مجبور به ترک محل و یافتن مکانی جدید برای سکونت میکند. مکانی که از یک دوست به آنها معرفی و اجرا داده میشود. مکانی که بَذر چیزی را در ذهن” عماد” و “رعنا” که “شهاب حسینی” و “ترانه علیدوستی” این دو نقش را بازی میکنند، میکارد. بَزری از جنس خشم و انتقام.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] درباره الی کاری از اصغر فرهادی
فیلم فروشنده دنیایش نسبت به دیگر فیلمهای فرهادی کوچکتر و مینیمال تر است. مینیمالی که قرار بوده است اضافات را حذف کند تا مسئله اصلی پررنگ و حساس تر به نظر آید. اما به راستی فروشنده موفق عمل میکند؟ به عکس با اینکه دنیای فیلمِ فرهادی کوچکتر شده است، اما اضافات فراوانی در فیلم مشاهده میشود. نمایشنامه آرتور میلر که هیچ سنخیتی با خود فیلم ندارد. و خود تیاتر و بازیگرانش که هیچگاه فلسفه وجودی شان در فیلم مشخص نمیشود.
تکههای آشفتهای که سردرگمی، ماه عسل حضورشان است. بر عکسِ جزئیات فراوان فیلم “درباره الی” دیگر ساخته فرهادی که جزئیات با هم در رابطه و متصل بودند، فروشنده پُر از این مدل گسستها در فیلم نامه است. فیلم فروشنده در حال ساختن کوه از کاه است. تجاوزی اتفاق افتاده یا نیفتاده را عَلَمی میکند تا به فروپاشی زندگی و شخصیتها برسد، ولی نمیرسد. اشتباهات فاحش فیلم نامه بعضا مخاطب را سردرگم و نهایتا از ماجرا پرت میکند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] همه می دانند فیلمی از اصغر فرهادی؛ تنهاتر از تاکستانی مطرود
رعنا که قربانی یک غریزه شده است، به دست فراموشی سپرده میشود و فیلم به جای واکاوی فروپاشی ذهنی زن و شوهر، لنگان لنگان خود را به یک سوم پایانی فیلم میرساند. قسمتی که قرار است پردهها فرو افتد و کینهها رها شود. اما فرهادی؛ در نمایش این انتقام و خشمی که برایش مقدمهای با منطق خود چیده است، محافظه کارانه عمل میکند. عقب نشینی که اصلا شروع نمیشود و در حد یک شوک بدون توجیه باقی میماند. و فروپاشی اصلی که تازه از این لحظه برای رعنا آغاز میشود. ولی افسوس که پایان فیلم است و دیگر رعنایی برای آنالیز وجود ندارد.
فیلم فروشنده سراغ سوژهای حساس رفته که بعد از انقلاب سابقه کمی در پرداخت به آن وجود داشته است. تجاوز و فحشا. کلماتی که به سان بغضی سرطانی از درون در جامعه در حال گسترش است. و فجایعی که مانند دُمَل ِ چرکی هر از چند گاهی سر باز میکند و شوکی در جامعه ایجاد میکند. اما به راستی شوک است؟ خیر، باور نهادینهای است که انتظار وقوعش را داریم، فقط کَبکی هستیم که در حال انکار واقعیت است. فرهادی سراغ همین تراژدیهای نزدیک ما رفته است.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] برادرم خسرو فیلمی از احسان بیگلری؛ ای خسروی خوبان نظری سوی گدا کن
مرگِ تمدنی که در همین همسایگی مان هر شب همبستر ابلهی افسار پاره کرده، نطفه شیطانش را پشت میلههای شهوت، فریاد اقتدار سر میدهد. آری دردی که صحبت از آن نیز دردناک است ولی آیا این درد در فیلم “فروشنده” فوران میکند؟ اینجاست که پیام فیلم از اندازه دهان فُرمش بزرگتر مینماید. اختلافی که وقتی ضربه وارد میکند بر جان مخاطبش نمینشیند و صرفا به نظاره فیلمی نشسته که شاید برای بارهای بعد نیز حتی تحریک به دیدن آن نشود.
فیلم فروشنده توانست دومین اسکار برای اصغر فرهادی و سینمای ایران را به دست آورد. همچنین معتبر ترین جایزه بازیگری ادوار سینمای ایران را برای شهاب حسینی به همراه داشت. جایزهای با طعم مردِ اول جشنواره کن. فروشنده فرهادی سعی میکند داستانی تعریف کند، اما در حد مقدمهای باقی میماند.
خصیصهای که معمولا در فیلمهای فرهادی دارند، نوعی از پایان بندی است که مخاطب را به فکر و در مقام قضاوت قرار میدهد. مشارکتی که در “فروشنده” شکل نمیگیرد و مخاطب را در گیر نمیکند. برعکس “چهارشنبه سوری”، “درباره الی” و حتی “جدایی” که پایانی به مراتب مشارکتی تر و پر بحث تر از فروشنده داشتند.
نقد فیلم فروشنده از اصغر فرهادی
در نقد فیلم فروشنده میتوان گفت که این فیلم مانند اغلب آثار فرهادی داستانی از طبقهی متوسط ایران را روایت میکند و مسائل اخلاقی، روانی و بنیادین را در این داستان مطرح میکند. شاید علت آن که فیلمهای فرهادی میتوانند واقعی تر و ملموس تر از آثار دیگر مولفان باشد، همین نزدیک بودن شخصیتهای داستان به افرادی است که به سینما میروند.
طبقهی متوسطی که اغلب تحصیلکرده و با شرایط اقتصادی متوسط هستند. آنها قشری هستند که شاید بیشترین مخاطبان سینما را در خود جای میدهند. این افراد زمانی که در مقابل اثری مانند فروشنده قرار میگیرند راحت تر آن را باور میکنند زیرا شخصیتها به گونهای مانند آینه بازتاب خودشان را نشان میدهد.
حال جذابیت اینکه ما به سینما رویم و انسان هایی کمابیش شبیه خود را مشاهده کنیم چیست؟! پاسخ این سوال میتواند دوراهی ها، تردیدها و حتی بی اخلاقیهایی باشد که هر کدام از ما روزانه به نوعی با آنها سروکار داریم.
در نقد فیلم فروشنده شاید نتوان گفت که تنها دغدغهی مولف فیلم این مسائل خاص طبقهی متوسط است. بلکه به نظر میرسد مسائلی فراتر از این مد نظر فیلمساز بوده است. فرهادی در فروشنده تنها طبقهی متوسط را نشان نمیدهد بلکه او ماجرا را در دل خانهای از طبقهی متوسط روایت میکند و در کنار آن تا اعماق زیرین جامعه پیش میرود.
داستان فروشنده برخلاف تصور بسیاری، تنها مسئلهی بخشیدن و نبخشیدن خطا کار نیست بلکه سلسلهای از آدم ها، تفکرات، فرهنگ، اقتصاد و… در این فیلم مورد تحلیل قرار میگیرند. اما این تحلیل شاید بسیار زیر پوستی و نا محسوس باشد.
زن روسپی داستان که مرد فروشنده او را با رعنا (ترانه علیدوستی) اشتباه گرفته و وارد حریم خانهاش میشود، زنی است که کودکی دارد. این کودک آرزوهایی دارد که این زن مانند هر مادری میخواهد آنها را برآورده کند. فروشنده برای کودک دوچرخه خریده و در ازای آن خود را محق میداند که وارد حریم خانهاش شود و در خصوصی ترین مکان خانه جایی مانند حمام بی اجازه وارد شود.
مساله جایی بغرنج میشود که جای آن زن زن دیگری است. سوال اینجاست که اگر آن زن همان زن بود که مرد گاهی به او سر میزد، دیگر نیازی به اجاره گرفتن نبود؟ وارد حریم خانهی کسی شدن آیا وابسته به آن است که صاحبخانه چه کسی است؟
چه شغلی دارد و به لحاظ اخلاقی چگونه است؟! اینها خرده موضوعها و خرده داستان هایی است که در کنار خط اصلی داستان فروشنده روایت میشوند و شاید باید به آنها نیز توجه بیشتری کرد زیرا این مسائل روابط آدمهای جامعهی ما را بهتر نشان میدهد.
در فیلم فروشنده اصغر فرهادی اغلب به موضوع اصلی داستان یعنی تعرض به حریم شخصی و سپس عواقب آن و عکس العمل شخصیتهای داستان پرداخته شده است. خط اصلی داستان نیز مانند داستانهای فرعی معرف بسیاری از جوانب فرهنگی ما و ارتباطات میان افراد جامعه است.
این موضوع از ابتدای داستان با اسباب کشی عماد (شهاب حسینی) و رعنا آغاز میشود. آنها به خانهای ورود میکنند که هنوز نفر قبلی به طور کامل اثاث خانهی خود را از آنجا نبرده است. این موضوع در خلال فیلم نیز به گونهای ادامه مییابد یعنی میتوان گفت که خرده هایی از زندگی شخص قبلی در زندگی رعنا و عماد میماند و همین خردهها باعث بروز فاجعه در داستان میشود.
رعنا و عماد به خودی خود انسان هایی هستند که سعی میکنند انسانی و اخلاقی زندگی کنند. آنها با تمام تلاش هایی که میکنند ناگزیر با محیطی درگیر میشوند که پر از تضاد و ناآرامی است. آنها با دروغهای ریز و درشت اطرافیان به اجبار میسازند و به زندگی خود ادامه میدهند.
این روال ادامه مییابد تا این که فاجعه در خانهی آنها روی میدهد. پس از آن حادثه رعنا و عماد هیچ کدام دیگر آدمهای قبلی داستان نیستند. دیگر خبری از آن رحم و بی کینه گی در وجود آنها نیست.
عماد بی آن که بخواهد تبدیل به آدم دیگری شده است و دیگر آن معلم مهربان و صبور نیست. رعنا نیز انگار تمام زندگی و مسائل مربوط به آن برایش زیر سوال رفته است و ترس بی امانی یقهاش را گرفته است.
و اما شخصیت مرد فروشنده نیز در این داستان بسیار کلیدی است. او شرمنده است و در عین حال در آخر اعتراف میکند که فهمیده که در شب حادثه اشتباه وارد شده است اما دچار وسوسه شده است. او شاید خود نیز این وسوسه را پیش خود تا جایی که میتواند انکار میکند اما ناگهان با واقعیت خود روبرو میشود و مخاطب را نیز با این واقعیت تلخ مواجه میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم همه میدانند Everybody Knows اثر اصغر فرهادی؛ تنهاتر از تاکستانی مطرود
در آخر علی رغم اعترافات مرد فروشنده، میتوان نوعی از ترحم را برای مخاطب نسبت به رذیل ترین شخصیت داستان متصور شد. شاید به همین علت است که انتقام جویی کوچک عماد نه برای شخصیت رعنا و نه برای مخاطب خوشایند نیست.
در این مقطع از فیلم میتوان به این نکته فکر کرد که انتقام و بخشش شاید هیچ کدام راه حل نباشند. ذکر این نکته در انتهای نقد فیلم فروشنده از اصغر فرهادی خالی از لطف نیست که پایان داستان نیز مانند دیگر آثار فرهادی قابلیت آن را دارد که به مخاطب فیلم واگذار شود و نقطه سر خطی نداشته باشد.
سلام
من همان زمان که فیلم اکران شد در تهران ، پس از مشاهده آن به یک موضوع فکر کردم :
پیرمردی که باعث بوجود آمدن این مشکلات شد چقدر می تواند مقصر باشد ؟
باید دقت کنیم در جامعه ای که نیازهای یک فرد ( جوان ، میان سال و حتی مسن ) رسیدگی نمی شود ، عواقبی خواهد داشت که جبران ناپذیر است .
همسر پیرمرد کاملا” مشخص است از احوالات شریک زندگی خود غافل هست و این باعث می شود فرد برای رسیدگی به نیازهایش به سطح خیابانهای جامعه رجوع کند و این موردی که می بینیم اتفاق بیفتد، تا جایی که یادم هست مرد می گفت من شش ماه است به زن مورد نظر سر نزده ام و این نشان از همین موضوعات دارند .
زمانی که خانواده جذابیتی برای فرد نداشته باشد ، بخشی از جامعه فرد را به سوی خود خواهد کشید .
متشکرم.
آقای راسفیجانی احتمالا منظور شما از ماه عسل؟؟؟ ماحصل هستش و غریزه رو هم قریضه نوشتید لطفا اصلاح کنید چون فارغ از نقدتون به چشم میاد و تو ذوق میزنه