فیلم The Snowman آدم برفی ساختهی توماس آلفردسون
توماس آلفردسون Tomas Alfredson فیلمساز سوئدی است که با فیلم خوش ساخت let the right one in بار دیگر نگاه همگان را به سینمای سوئد جلب کرد و در قدم بعدی با فیلم tinker soldier spy Taylor به شهرت جهانی رسید و امضای خودش را در سینما ثبت کرد. تا اینجای کار آلفردسون کارنامهی خیلی خوبی دارد، ولی میرسیم به اثر آخر او؛ فیلم The Snowman آدم برفی. فیلم آخر آلفردسون آن طور که باید انتظارات را برآورده نمیکند و در جایگاه مسترپیس قرار نمیگیرد. در ادامهی این مطلب میپردازیم به نقد فیلم The Snowman آدم برفی.
فیلم The Snowman آدم برفی
آدم برفی داستان کارآگاه الکُلی اهل نروژ است که برای پیدا کردن قاتل زنجیرهای در اسلو که اکثر قربانیانش زنانی هستند که روابط نامشروع دارند، شروع به تحقیق میکند. فیلم The Snowman آدم برفی از روی کتابی تحسین شده با همین عنوان نوشتهی نسبو ساخته شده است.
فیلمهای جنایی که تمام تصاویرش در سرما و برف و سکوت میگذرد، حال و هوای ویژهای دارند و به لحاظ بصری بسیار غنی اند. انبوه رنگ سفید و در کنارش سکوتی که از سرما میآید، سکوتی که غیرطبیعی است و تنش را بوجود میآورد و قرار است مخاطب را سنکوپ کند.
سکوتی که یکی از حواس ۵گانه میشود را کمرنگ میکند: حس شنوایی (گوش دادن و شنیدن) و در عوض پررنگ شدن حسی دیگر را در بر دارد: حس بینایی.
در اکثر فیلم هایی از این قبیل که در فضایی ویژه ساخته شده اند، صدا معنایی ندارد، چرا که صدایی که تولید میشود در این جو خاص (حالت برف و سرما) شنیده نمیشود، اگر هم شنیده شود به شکل گنگ میماند. فقط نگاه است که موثر است. تا اینجای کار این دسته فیلمها با این اتمسفر، مخاطب را مجذوب میکنند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Red Sparrow گنجشک قرمز به کارگردانی فرانسیس لارنس
برای نقد و تحلیل فیلم The Snowman ولی از فرم که بگذریم میرسیم به محتوا، محتوایی که در واقع علت ماندگاری یک فرم و صورت زیبا میشود. اتفاقی که در let the right one in افتاد ولی در فیلم The Snowman ، خیر!
در فیلم The Snowman چیزی که بُلد میشود ناهمخوانی و ناهماهنگیها در متن است. فیلمنامه به شدت ضعیف است و دارای نکات غیر قابل باور و گیج کننده که بیشتر روی عنصر تصادف و قضا قدر میچرخد تا این که روی روابط علی معلولی بچرخد و در نهایت همین ضعف در فیلمنامه، تعلیقهای نامفهوم و طولانی شدن بیش از حد ابهامات، مخاطب را اساسن دلزده میکند.
موقعیتهایی که باید ابهام زدایی کند و مخاطب را به سمت گره گشایی سوق دهد برعکس میشود و بیشتر ابهام زایی میکند و مخاطب را بی حوصله.
فیلمنامهی آدم برفی توسط حسین امینی کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانیالاصل و دو نویسندهی دیگر نوشته شده است، فیلمنامه نویسی که نامش در برخی از فیلمها و تا حدودی فیلمهای معتبر نیز دیده میشود. ولی با این حال یکی از نکاتی که در فیلم The Snowman مورد بررسی قرار میگیرد ضعف فیلمنامه است و تیم نویسندگان آدم برفی به خوبی عمل نکرده است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Mad Max: Fury Road مکس دیوانه: جاده خشم، اثرِ جرج میلر
نکتهی دیگری که در فیلم The Snowman آدم برفی مورد توجه است این است که سردرگمیهای زیاد در متن است. زمانی که حوادث به طور معنادار جلو میروند، یک دفعه یک سری پلانهای بی ربط به داستان اضافه میشوند و مخاطب را گمراه میکنند و هرچه از فیلم میگذرد، بیشتر میرسیم به این که هیچ معمایی حل نمیشود.
اساس این فیلمها (جنایی،معمایی) سرنخ دادن به مخاطب و ابهام زدایی است ولی اینجا نه تنها سرنخی داده نمیشود بلکه مدام ابهام زایی میشود و مخاطب مایوس میشود. گمراهی که به مخاطب انگیزه برای پیگیری ادامهی داستان نمیدهد. در واقع اگر مخاطب چند پلان را از دست دهد و بعد از ۱۰ دقیقه دوباره بنشیند پای فیلم، اتفاق خاصی نمیافتد.
فلش بک هایی که معرف وال کیلمر است، (به لحاظ داستانی) به قدری بی معنا و ضعیف است که هیچ جوره عطش مخاطب را زیاد نمیکند، فقط بازی چشمگیر وال کیلمر لبخند حاکی از رضایت را روی لبان مخاطب مینشاند.
پرداخت شخصیتها نصف و نیمه است و تقریبا با هیچی، مدام باید بدون سرنخ حدس بزنیم و جلو برویم، پرداخت شخصیت منفی (قاتل) به اندازه شخصیت خیر(کاراگاه) داستان ناتمام و آشفته است.
انگیزهی قاتل برای قتل ها، میتوانست جاندار باشد چون موقعیت ویژهای را مطرح میکند، قاتلی که در کودکی آسیبهای روانی جدی دیده است و مسیر زندگیش با این آسیبها شکل گرفته است، ولی متاسفانه در فیلم این اتفاق نمیافتد.
بیشتر بخوانید: فیلم Panic Room اثر دیوید فینچر؛ اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
روایت داستان به قدری بیهوده پیچ در پیچ شده که انگار در یک اتاق پر از اثاثیهی بدون ربط، به دنبال سوزن میگردیم. نکتهی دیگری که در فیلم The Snowman حائز اهمیت است این است که فیلم بیشتر روی عنصر تصادف و قضا قدر میچرخد، به رغم این که در ظاهر اینطور است که پلیس روابط علی و معلولی را دنبال میکند. ولی در نهایت همه چیز طی یک تصادف ظاهر میشود.
در بررسی شخصیتها در فیلم The Snowman باید گفت روابط شخصیتها هم بی دلیل و بی ربط است، رابطهی هری با همسر قبلیش (خصوص رابطهی جنسی این دو) در صورتی که همسر قبلیش، ازدواج مجدد کرده است و زندگی خوبی دارد، بی معناست.
رابطهی هری با مردی که با همسر قبلی او ازدواج کرده هم بی معنا و بی دلیل است. تقریبا تمام روابط در فیلم همین قدر عبث است.
در نقد فیلم The Snowman باید گفت، انقدر متن دارای باژگونه خوانی است که مخاطب عام هم نقاط بی ربط و بی سرانجام را به خوبی درک میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم Barton Fink بارتن فینک اثر برادران کوئن
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Loveless اثر آندری زویاگینتسف ، اون ساخته شده از اشتباهات منه و تقصیر خودش نیست
پایان بندی ضعیف و آزاردهندهی فیلم هم که کامل کنندهی این همه از هم گسیختگی و ناتوانی است. صحنهای که قاتل در نهایت از انفعال و پوچی پلیس خسته میشود و خودش انگیزهاش را از قتلها توضیح میدهد. بعد هم مبارزهای بین او و کاراگاه داریم، مبارزهای خنده دار و نهایتن پیروزی خیر بر شر.
همان قدر که آدم برفی به لحاظ تکنیکی در تدوین، فیلمبرداری و ارائه تصویرهای بکر و همینطور بازیهای خوب ارزشمند است، در بخش محتوا اساسن تهی است و فیلمنامه پر از گاف است و نبود داستانی جذاب و قدرتمند، the snowman را در ژانر جنایی، جزو آثار ضعیف قرار میدهد. فیلم نمیتواند اثر قابل قبولی در در رزومهی آلفردسون باشد و بازگشت او به سینما پس از ۶ سال، بازگشتی مایوس کننده است.