سینمای جهان

بررسی فیلم Toni Erdmann ساخته‌ی مارن آده؛ مرد نامرئی

فیلم Toni Erdmann یک سینمای ناب گروتسک است که مفهوم چند بعدی زیستن را به نمایش می‌‌گذارد. فیلمی سوررئالیستی که در بطن نظام سرمایه ‌داری مطرح می‌ شود و چالش‌‌های زندگی عاشقانه و کمیک پدر و دختری متفاوت را به نمایش می‌‌گذارد. در فیلم Toni Erdmann، شخصیت دوگانه‌ی وینفرید (پدر) از همان پلان ‌های آغازین فیلم، در قالب یک نمایش کمدی با مأمور پست به نمایش گذاشته می‌‌شود. وقتی او نمی‌‌تواند در جهان واقع که طبق قرارداد‌های خاص خود و ارتباطات سرد، حسابگر و مکانیکی آدم ‌ها اداره می‌‌شود ظاهر شود، تونی اردمن شخصیتی است که می‌ تواند او را از مهلکه برهاند.

فیلم Toni Erdmann

مرد نامرئی

شخصیتی نیمه دیوانه، عجیب و رها که تصمیم گرفته است در مهمانی ‌ها و محل کار اینس (که مشاور یک کمپانی بزرگ نفت است) حاضر شود، خودش را سفیر آلمان یا مشاور پروژه‌‌های نفتی مشابه معرفی ‌کند، اینس را از دور زیر نظر بگیرد و سعی کند با تمسخر پوچی زندگی جدی و تهی از مفهوم اینس، وی را به ریشه ‌های واقعی مفهوم زیستن رهنمون سازد.

فیلم Toni Erdmann، در دو سطح خودآگاهی و ناخودآگاهی در جریان است که با تغییر هویت وینفرید به سطح معنا می‌‌رسد. خودآگاهی که با هویت واقعی وینفرید در جهان واقع همراه است و ناخودآگاهی که با شخصیت تونی اردمن ظاهر می‌ شود. وینفرید شخصیتی الینه با ساختار سنگی دنیای سردی است که در آن زندگی می‌کند. جهانی که وینفرید در سطح ناخودآگاهی برای خود ساخته است، یک مانیفست بکر ارائه می‌دهد: «تنها کودکان و حیوانات به مثابه‌ی ابژه‌‌های معصومیت و خلوص هستند که ارزش وجود و زیستن دارند.»

بیشتر بخوانید: نقد فیلم جوکر ساخته‌ی تاد فلیپس؛ در ستایش هرج و مرج!

فیلم Toni Erdmann، در دو سطح خودآگاهی و ناخودآگاهی در جریان است که با تغییر هویت وینفرید به سطح معنا می‌‌رسد.
فیلم Toni Erdmann، در دو سطح خودآگاهی و ناخودآگاهی در جریان است که با تغییر هویت وینفرید به سطح معنا می‌‌رسد.

وی برای در امان ماندن از واقعیت اجتناب ناپذیر جهان واقع ناچار به ساخت هویتی غیر واقعی است. هویتی که در ابتدا به نظر می‌ رسد برای مضحکه جهان واقع ساخته شده است و کارامد است؛ مضحکه  نظام سرمایه ‌داری که اینس نیز در آن سهیم است و در حال دست و پا زدن در آن است تا بتواند جایگاه خود را تثبیت کند.

در فیلم Toni Erdmann، فیلمساز Maren Ade تا نیمه‌‌های داستان موفق می‌‌شود با اتکا بر شخصیت تونی اردمن، مفهوم فوق را بر واقعیت فیلمیک تسری دهد و بر امر واقع، پیروزی موفقیت‌آمیزی داشته باشد. تونی اردمن به خوبی می‌ تواند اینس را به عنوان نمودی از جهان کاپیتالیستی به چالش بکشد، او و اهدافش را به باد مسخره بگیرد و سلطه‌ی ناخودآگاهی را بر خودآگاهی به نتیجه برساند.

Toni Erdmann
Toni Erdmann

بعد از آخرین همراهی وینفرید با اینس در یکی از قرار‌های کاریش که به اخراج کارگران منجر می‌ شود، در سکانسی که وی مورد لطف و محبت مردمان محلی آن منطقه واقع می‌ شود، بار دیگر مسئله غلبه  نظام کاپیتالیستی (که با منطق خودآگاهی همراه است) بر پرولتاریا و قشر فرودست (که با ناخودآگاهی همراه است) پررنگ می‌ شود و این بار این واقعیت اجتناب ناپذیر جهان واقع است که هجوم می‌‌آورد و بر سوبژکتیویته  وینفرید به مثابه جهان ناخودآگاهی غلبه می‌‌کند.

حالا او با اینکه مرد بومی را با توصیۀ همیشگی ‌اش «حس شوخ طبعیت رو از دست نده» وداع می‌ گوید، اما در ناخودآگاه دچار بحران عمیقی شده است که تا انتهای فیلم به آن دامن زده می‌‌شود و به تاریکی درونی وینفرید می‌‌انجامد.

بیشتر بخوانید: بررسی سریال Friends: کمدی رویارویی با جهان واقع و زمان حال

واقعیت دردآور و اجتناب ناپذیر نظام کاپیتالیستی که در حال فرو بردن جهان در خود است، واقعیتی است که اردمن نیز نمی‌‌تواند بر آن فائق شود، پس رفته رفته تحلیل می‌‌رود و نامرئی شدن آغاز می‌‌شود.
واقعیت دردآور و اجتناب ناپذیر نظام کاپیتالیستی که در حال فرو بردن جهان در خود است، واقعیتی است که اردمن نیز نمی‌‌تواند بر آن فائق شود، پس رفته رفته تحلیل می‌‌رود و نامرئی شدن آغاز می‌‌شود.

واقعیت دردآور و اجتناب ناپذیر نظام کاپیتالیستی که در حال فرو بردن جهان در خود است، واقعیتی است که اردمن نیز نمی‌‌تواند بر آن فائق شود، پس رفته رفته تحلیل می‌‌رود و نامرئی شدن آغاز می‌‌شود. در فیلم Toni Erdmann، وینفرید در سکانس مهمانی جشن تولد اینس نیز با ماسک بلغاری سوررئالیستی و حیرت‌ آوری ظاهر می‌‌شود که سطح ناخودآگاهی فیلم را تا قله ‌های اوج بالا می‌‌برد. حالا دیگر وینفرید نه می‌ تواند با هویت واقعی ‌اش بعنوان پدر در محافل اینس ظاهر شود، نه در قالب شخصیت تونی، چون امر واقع به سرعت در سوبژکتیویته ‌اش نفوذ کرده و بر واقعیت درونی ‌اش غلبه کرده است. او فکر می‌ کند با کور کردن خودش در قالب ترفندی برای مقابله با امر واقع، نامرئی می‌‌شود و نمی‌تواند به وسیلۀ چیزی که از دیدن آن امتناع می‌کند آسیب ببیند.

پس به این وسیله دست به یک خودفریبی محض می‌‌زند. او همچون کودکی که برای از سر گذراندن بحران درونی و اضطرابش، خودش را در دامان مادرش پنهان می‌ کند، خودش را در قالب شخصیت و هویتی بی نام و نشان نمودار می‌‌کند تا از امر واقع هولناک پیرامونش بگریزد. در این میان با شخصیت عملگرا و مثبت اینس مواجهیم.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Return بازگشت ساخته‌ی آندری زویاگینتسف؛ پسر، چرا رهایم کردی؟!

در فیلم Toni Erdmann اینس، زیستن در جهانی را تجربه می‌ کند که با جهان واقع روزمره‌‌اش فاصله ‌ای ژرف و شگرف دارد.
در فیلم Toni Erdmann اینس، زیستن در جهانی را تجربه می‌ کند که با جهان واقع روزمره‌‌اش فاصله ‌ای ژرف و شگرف دارد.

شخصیتی که از ابتدای کار تا بدین جا سعی داشته به مهره تأثیرگذاری در جهان سرمایه‌ داری مبدل شود و لحظاتی آکنده از اضطراب، فشار‌های کاری مضمحل و گفتگوها و معاشرت‌‌های کسل کننده و نمایشی را پشت سر گذاشته است. شخصیتی که خودش نیز از زندگی ساختگی ‌اش لذتی نمی‌برد و به اجبار تن به ادامه‌ی آن داده است. اما با این حال برخلاف وینفرید که تا به حال یکه تاز میدان مبارزه علیه جهان نمایشی زندگی اینس بوده است، در پایان با عکس العمل فی البداهه ‌ای که در جشن تولدش انجام می‌‌دهد، به سطح گسترده‌‌ای از مفهوم ناخودآگاهی دست می‌‌یابد.

در فیلم Toni Erdmann اینس، زیستن در جهانی را تجربه می‌ کند که با جهان واقع روزمره‌‌اش فاصله ‌ای ژرف و شگرف دارد. او برخلاف وینفرید در میزانسنی دیالکتیک، خود واقعی ‌اش را بدون هیچ نقابی به نمایش می‌ گذارد. حالا او می‌‌تواند بر پایه‌ی شخصیت شجاع و راسخش به سطحی از ناخودآگاهی دلخواه وینفرید دست یابد و به مفهوم قابل قبولی از زیستن برسد.

بیشتر بخوانید: بررسی سریال Peaky Blinders: همان لحظه‌ای که «تقریبا همه چیز را گرفته‌ای!»

Toni Erdmann
Toni Erdmann

پلان‌‌های پایانی این سکانس، اینس رستگار شده در بازی پرچالش زندگی را در آغوش وینفرید نامرئی شده به نمایش می‌‌گذارد. دختری با شمایلی سپید در آغوش پدری با شمایلی سیاه که در یک فضای عمومی و ابدی، احساسات شگرف انسانی و خصوصی‌ شان را تبدیل به درونمایه ‌ای جهان شمول می‌‌کنند و از بند رکود و تاریکی جهان واقع پیرامون‌ شان می‌‌گریزند.

  • این مطلب پیش از این در روزنامه‌ی شرق منتشر شده است.

تارا استادآقا

تلاش می کنم جمله ای پیدا کنم که از گستره ی زمان و مکان بگذرد. می یابمش اما محو به نظر می رسد‌‌.‌.. کلمه ها روی دست هایم، میان بخار روزی ابری پرواز می کنند. من، دیگری است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا