سینمای جهان

نقد فیلم سرگیجه ساخته‌ی آلفرد هیچکاک؛ سرگیجه و سقوطی سوبژکتیو

فیلم سرگیجه Vertigo تریلری عاشقانه در ژانر میستری ساخته آلفرد هیچکاک Alfred Hitchcock است که داستانی روانشناختی و عمیق را در بستر روائی خود می‌پروراند. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم سرگیجه با نت نوشت همراه باشید.

نقد فیلم سرگیجه ساخته‌ی آلفرد هیچکاک

اسکاتی کارآگاه خصوصی بازنشسته که از فوبیای ارتفاع رنج می‌برد، مأمور می‌شود همسر دوست قدیمی‌اش گوین الستر را که گمان می‌رود به تسخیر روح مادر مادربزرگش که در جوانی خودکشی کرده درآمده، تعقیب و محافظت کند. اما رفته رفته پرده‌های رازی نهانی کنار می‌رود و اسکاتی که همچون قهرمانی بلامنازع به پیش می‌راند در می‌یابد نه تنها قهرمانی پروتاگونیست نیست بلکه فردی سقوط کرده و قربانی نقشه‌‌ی شیطانی گوین برای از بین بردن همسر و تصاحب اموال و دارائیش شده است.

اسکاتی در انتها در برزخی غریب فرو می‌رود که در بستر عاملیت عنصر عشق به مردابی سهمگین مبدل می‌شود و اسکاتی ساده دل و فریب خورده را در خود فرو می‌برد. در نقد فیلم سرگیجه ، اما این طرح داستانی و پیرنگ تنها لایه‌های سطحی قصه را تشکیل می‌دهد و زبان فیلم همچون زبان ناخودآگاه در خواب و رؤیا شخصیت پردازی هائی روانشناختی را رقم می‌زند. فروید عقیده دارد که آرزوها، سرکوب‌ها و ترس‌ها از میان نمی‌روند بلکه به صورت نمادین در خواب و هنر ارضا می‌شوند.

بیشتر بخوانید: فیلم سرگیجه Vertigo کاری از آلفرد هیچکاک؛ ارتفاع زنانه

هنرنمایی Kim Novak در فیلم Vertigo یا سرگیجه
هنرنمایی Kim Novak در فیلم Vertigo یا سرگیجه

فروید همچنین اعلام می‌کند چیزی که به صورت نمادین مشاهده می‌شود یک مفهوم ظاهری manifest content و یک مفهوم نهفته latent content دارد که برای رسیدن به مفهوم نهفته باید نماد و معانی احتمالی مرتبط با آن را تفسیر کرد.

در نقد فیلم سرگیجه بایگ گفت که در این اثر در پوسته‌‌ی ظاهری آن با یک پیرنگ یک خطی مواجهیم: مردم هر کاری برای پول می‌کنند، به جز عده‌ای که آنها هم تقریباً هر کاری برای پول می‌کنند. ماجرای قتل و جنایت هم دقیقاً به دلیل همین موضوع اتفاق می‌افتد و یکی دیگر از تریلرهای جانانه‌‌ی هیچکاکی را می‌سازد. اما از طرفی در لایه‌های زیرین و عمیق فیلم، با شخصیت درونگرای اسکاتی با بازی جیمز استوارت مواجهیم که مبتلا به عقده‌‌ی ادیپ است. فروید اعلام می‌کند که ناخودآگاه منطق‌های عجیبی برای بیان خویش دارد که با زبان ما به طور کلی متفاوت است.

بیشتر بخوانید: فیلم روانی Psycho ساخته‌ی آلفرد هیچکاک؛ مقاومت بی فایده است.

فروید برای توضیح این مطلب دو اصطلاح را تعریف می‌کند:

  • فشردگی یا تراکم، که هنگامی روی می‌دهد که وقتی چند شی و یا حس مثل ترس، آرزو و خاطره خودشان را در یک چیز دیگر نشان می‌دهند.
  • جا به جائی، وقتی که شی و یا حسی مثل خاطره، ترس و آرزو به حس و یا چیزی دیگر تبدیل شود.

در مورد اسکاتی عنصر جا به جائی حقیقت دارد. اسکاتی که مبتلا به عقده‌‌ی ادیپ است هرگز نتوانسته از عشق به مادر دست بکشد و رابطه‌‌ی طبیعی پدر و مادرش را بپذیرد و از راه‌های سالم دیگر به ارضای جنسی برسد، پس این معضل که اغلب به شکل بیماری و یک ترس مرموز در بزرگسالی بروز می‌کند، گریبانگیرش شده است. عقده‌‌ی ادیپ به شکل ترس از پدر، در بیماری اسکاتی (ترس از ارتفاع) و مواجهه‌‌ی هراس انگیز با دو زن اصلی زندگی‌اش فرافکنی می‌شود.

بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم شمال از شمال غربی اثر آلفرد هیچکاک

هنرنمایی James Stewart در فیلم Vertigo
هنرنمایی James Stewart در فیلم Vertigo

بیشتر بخوانید: فیلم Rear Window ساخته‌ی آلفرد هیچکاک؛ پدیده‌ی زن کشی و لذت چشم چرانی

در نقد فیلم سرگیجه  Vertigo میچ نامزد سابق اسکاتی که رفتاری مادرانه دارد، سمبلی از مادر در نگاه اسکاتی است بنابراین او نمی‌تواند احساسات جسمانی قابل قبولی با او داشته باشد پس میچ را ناخودآگاه پس می‌زند، از آن طرف مادلین/جودی هم که اسکاتی در رابطه‌اش با او بازتابی از عقده‌‌ی ادیپ را فرافکنی کرده است به عشق تابو و ممنوعه بدل می‌شود.

اسکاتی که می‌داند تنها با یک شوک احساسی محض می‌تواند بر فوبیای ترس از ارتفاعش غلبه کند بعد از آگاهی از نقشه‌‌ی کثیف گوین با همدستی مادلین/جودی که اسکاتی عاشقش است دچار شوک و هیجانی فزاینده می‌شود و در حین بازسازی صحنه‌‌ی جنایت و فریب خوردنش توسط مادلین در حین ناباوری می‌تواند بر ترس مهم زندگیش که در واقع (ترس از پدر و غلبه‌اش بر وی) است غلبه کند و با قلبی آزرده تلاش کند جودی را ببخشد و دوباره او را در هیئت زن آرمانی رؤیاهایش مادلین بپذیرد.

اما این بار توسط یک عامل کلیدی دیگر سوپر ایگو یا وجدان که در هیئت راهبه‌‌ی کلیسا فرافکنی می‌شود، با این عشق تابو مقابله می‌شود و اسکاتی جودی را برای همیشه از دست می‌دهد. اسکاتی که یک بار دیگر نیز مادلین/جودی را از دست داده و به افسردگی مبتلا شده است این بار با از بین رفتن بخش‌های دیگر روانش همچون id , ego در برزخ روانی سختی گرفتار می‌شود.

او که توانسته بر فوبیای همیشگی جسمانی‌اش غلبه کند حالا در هزارتوهای پیچیده‌‌ی ذهنی فرسوده و مضمحل شده، بین مرگ و زندگی عذاب آوری چون مرگ در بیداری گرفتار می‌شود که رهائی از آن دشوار و دور از انتظار است.

در نقد فیلم سرگیجه Vertigo از طرفی فیلم به نوعی مرحله‌‌ی wish fulfillment فرویدی نیز هست که توسط Alfred Hitchcock ساخته و پرداخته شده است. مرحله‌ای که به نوعی روان درمانی از بر پروسه‌‌ی خلق و آفرینش هنری اذعان دارد. فردی که اثری هنری را می‌نویسد یا می‌سازد و فردی که آن را می‌خواند یا می‌بیند، چون در آن به دنبال آمال و آرزوهائی دست نیافته است، به نوعی روان درمانگری می‌رسد. سرگیجه فیلمی کلاسیک و در عین حال بسیار مدرن است که ریشه‌های سوبژکتیو و سوررئالیستی قدرتمندی دارد.

بیشتر بخوانید: فیلم Metropolis ساخته‌ی فریتز لانگ؛ سیاست دور و نزدیک

فیلم سرگیجه از دریچه نگاه یک مرد به زنان ساخته شده است. بنابراین مخاطب شاهد نگاهی مردانه نسبت به وضعیت زنان می‌باشد.

نکته‌‌ی مهمی که فیلم را به یک قلمروی ذهنی-درونی نزدیک می‌کند بازی فوق العاده‌‌ی جیمز استوارت در نقش اسکاتی است. حضور او در مقابل زن آرمانی و ماورائی ساخته و پرداخته‌‌ی ذهن اسکاتی که شبیه به رؤیاست مادلین با بازی کیم نواک، کیفیتی زمینی و ملموس دارد.

استوارت با آن قد بلند، کلام بی تکلف و نگاه موشکافش، بعنوان مرد خوب دوست داشتنی که ضعف‌های درونی‌اش رهایش نمی‌سازد، با زخم‌های درونی که هرگز خوب نمی‌شوند، نوعی آرمان گرائی به وجود می‌آورد که در نظام استودیوئی هالیوود یگانه است. خود استوارت شیوه‌‌ی بازیگری‌اش را در یک جمله خلاصه می‌کند:

– من کنشی انجام نمی‌دهم، بلکه واکنش بروز می‌دهم.

در فیلم سرگیجه نگاه‌ها (چشمان آبی منعطف و خیره اش) و واکنش‌های او بسته به تدوین دقیق هیچکاک معنا می‌یابند. استوارت در صحنه‌‌ی آخر بازی تمام عیاری از خود ارائه می‌دهد. درونیات مردی که عملاً سقوط نمی‌کند ولی حالت سقوطی درونی را القا می‌کند و کیفیت سرگیجه‌‌ی مردی قربانی بازیچه هایش را به نمایش می‌گذارد؛ صحنه‌ای که بلافاصله متصل می‌شود به صحنه‌‌ی آغازین و آن را در ذهنمان تداعی می‌کند.

بیشتر بخوانید: تحلیل چهارصد ضربه فیلمی از فرانسوا تروفو؛ تو هم آجر دیگری در دیوار هستی!

هنرنمایی Kim Novak در فیلم Vertigo یا سرگیجه
هنرنمایی Kim Novak در فیلم Vertigo یا سرگیجه

در تحلیل و نقد فیلم سرگیجه Vertigo باید گفت استوارت نگاهش به دوربین است و از ما طلب کمک می‌کند. با بدنش حالت سقوط را نشان می‌دهد و از سوی دیگر به صورت طبیعی واکنش ناشی از سقوط را القا می‌کند. پرهیز او از کشیدن فریاد در این صحنه هوشمندانه است. او به جای کشیدن فریاد، احساس حیرت و ترس را آشکار می‌کند و دهان باز و چشمان خیره‌اش نمایانگر تمام عیار وحشت و مرگ هستند؛ آن چه با این دیدگاه که در هنگام مرگ قدرت گریه از انسان سلب می‌شود همسازی دارد. اما با بازی استوارت این لحظه خصوصیتی سوررئالیستی گرفته، گوئی شاهد آئینه‌‌ی تمام نمای کابوس‌های مداومش هستیم و به همین دلیل است که آن را از یاد نمی‌بریم…

بیشتر بخوانید: فیلم ربکا Rebecca اثر آلفرد هیچکاک

منابع:
مقاله‌‌ی کمی واکنش، کمی سینمای صامت/ نوشته‌‌ی حمیذرضا صدر/ ماهنامه‌‌ی فیلم/ سال بیست و دوم/ شماره‌‌ی ۳۱۱
مقاله‌‌ی بررسی نظریات روانکاوی در دو فیلم هیچکاک/ نوشته‌‌ی سید شهاب الدین ساداتی

تارا استادآقا

تلاش می کنم جمله ای پیدا کنم که از گستره ی زمان و مکان بگذرد. می یابمش اما محو به نظر می رسد‌‌.‌.. کلمه ها روی دست هایم، میان بخار روزی ابری پرواز می کنند. من، دیگری است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا