انتخاب درون مایه با توجه به نظریه توماشفسکی
هر اثر ادبی بر مبنای درون مایه واحدی ساخته می شود. در طی روند هنری، جمله های ویژه باهم تلفیق شده و یک ساختی را به وجود می آورند که در آن با یک فکر و درون مایه مشترک وحدت می یابد. هر اثری دارای درون مایه ای است و بر مبنای آن شکل می گیرد. که این درون مایه در طول اثر آشکار می شود و دارای وحدت است. در نتیجه روند کاری ادبی را می توانیم در دو وهله مهم شکل دهیم: یکی انتخاب درون مایه و دیگری شرح و بسط آن.
انتخاب درون مایه با توجه به نظریه توماشفسکی
انتخاب درون مایه بستگی تنگاتنگی با پذیرش خواننده دارد. خواننده، حلقه نامشخصی از اشخاص است که اغلب خود نویسنده هم شناخت دقیقی از آن ندارد. و تنها در ضمیر نویسنده تصویری از خواننده وجود دارد که هر چند این تصویر انتزاعی باشد. اثر باید علاقه برانگیز باشد و این علاقه است که مولف را به انتخاب درون مایه هدایت می کند. لذا درون مایه روز آمد، یعنی درون مایه ای که به مسائل فرهنگی و اجتماعی روز می پردازد، خواننده را راضی می کند. هرچه درون مایه مهم تر باشد حیات اثر را بیشتر تضمین می نماید.
بیشتر بخوانید: رمانتیسم در آلمان ، مکتب طوفان و تلاش و درخشش سبکی نو
با کنار گذاشتن مضامین “روزآمد” می توانیم به علائقی جهان شمول برسیم که مربوط به عشق و مرگ بوده اند که در طول تاریخ بشر، حقیقتا وجود داشتند. اما نکته مهم این است که این درون مایه های جهان شمول باید با مسائل روز پیوند داشته باشند در غیر این صورت اقدامی عاری از فایده خواهد بود. نویسنده باید بداند که چه جنبه هایی از زندگی را بازنمایی کند. هر آن چه که در روزگار معاصر روی می دهد را نباید مسائل روز آمد تصور کرد هر آن چیزی که معاصر است روزآمد نیست و نمی تواند در حکم علاقه روز بازگو شود چرا که ممکن است امروزه علاقه مندی به دوره های تاریخی از جنبش های انقلابی بیش از مباحث روز آمد و معاصر یک اثر ادبی را به لحاظ مضمون و درون مایه پر از کشش سازد.
درون مایه نمایانگر نوعی وحدت است و متشکل از عناصر جزئی است که بر آرایش شان نظمی استوار است. آوردن هر درون مایه باید توجیه داشته باشد. فرآیندهایی که آوردن بن مایه های ویژه و مجموعه آن ها را توجیه می کند، انگیزش نام دارد. فرآیندهای انگیزش از نظر طبیعت و ویژگی هایشان بسیار متفاوت اند و اگر این انگیزش ها را در چند طبقه قرار دهیم نخستین ویژگی آن وابسته به ترکیب بندی است که یعنی مثلا هیچ یک از لوازم جانبی نباید در حکایت بدون استفاده بماند. چخوف به انگیزیش وابسته به ترکیب بندی فکر کرده و می گوید: “اگر در ابتدای داستان کوتاه می گوییم میخی روی دیوار است قهرمان داستان باید در انتها خود را از همین میخ حلق آویز کند.”
بیشتر بخوانید: مکتب رمانتیسم , بررسی مؤلفه ها , بیماری رنه : بیماری قرن
در ابتدا این ملاحظه فقط یکی از جرئیات دکور است اما در خلال متن، نویسنده توجه را به همان جزئیات باید جلب کند. مورد دیگر بیان انگیزش واقع گرایانه است که ما باید به عنوان خواننده همچون کنشی حقیقت نما، اثر را درک نماییم. این حقیقت نمایی اثر می تواند بر احساس خواننده ساده دل تاثیر نیرومندی بر جای بگذارد. و چنین خواننده ای می تواند صحت داستان را باور کند.
کلا در قرن نوزدهم مکاتب متعددی پا گرفتند که نامشان حاوی اشاره ای است به انگیزش واقع گرایانه فرایندها: رئالیسم، ناتورالیسم، ناتوریسم، رمان اخلاقیات، ادبیات عامه پسند و …
در دوره ما سمبولیست ها به نام طبیعتی ورای طبیعت -از واقعی به واقعی تر- جایگزین رئالیست ها شدند. لذا توهم واقعیت منشآ انگیزش وافع گرا است و چنین چیزی مانع از رشد ادبیات فانتاستیک نمی شود. انگیزش زیبایی شناختی نیز حاصل سازش واقع گرا و اقتضائات ساخت زیبایی شناختی است از آنجا که هر چه از طبیعت به وام گرفته می شود الزاما مناسب یک اثر ادبی نیست بنابراین انگیزش زیبا شناختی به نقد فرم های ادبی پرداخته و آن ها را نفی و یا تایید می کند. بنابراین هر بن مایه واقعی باید به شیوه ای در ساخت داستان آورده شود و انتخاب درون مایه های واقع گرا باید از لحاظ زیبایی شناسی دارای انگیزش باشند.
بیشتر بخوانید: تاثیر مکتب فرمالیسم روسی در بررسی ادبیات با نگرشی زبان شناسانه