خلاصه رمان

خلاصه رمان تنگسیر نوشته‌ی صادق چوبک

رمان تنگسیر زمانی منتشر شد که کشور در حال عبور از نا آرامی‌های پانزده خرداد بود. با این که خود نویسنده این رمان را سیاسی نمی‌داند ولی بسیاری از مخاطبان عام این داستان را سیاسی می‌دانند. رمان در سال ۱۳۴۲ منتشر شده یعنی ده سال قبل از آن که رسول پرویزی داستان کوتاهی با نام شیر محمد نوشته و منتشر کرده بود رمان تنگسیر نیز باز آفرینی شده همین داستان کوتاه می‌باشد که نت نوشت این بار با خلاصه رمان تنگسیر که به ۱۸ زبان دنیا ترجمه شده است می‌پردازد. بر اساس این رمان با کارگردانی امیر نادری نیز فیلمی ساخته شد. این اثر یکی از شاخص ترین رمانهای ادبیات فارسی و حتی خود نویسنده است که تاثیر فراوانی بر مخاطب دارد.

صادق چوبک

پیش از آغاز متن خلاصه رمان تنگسیر به بررسی بیوگرافی نویسنده آن خواهیم پرداخت، صادق چوبک، در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر بدنیا آمد. پدرش تاجر بود، در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند. در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. از آثار وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمان‌های ” تنگسیر ” و “سنگ صبور ” بود. چوبک به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت.

چوبک را می‌توان از اولین پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد.
چوبک را می‌توان از اولین پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد.

وی قصه معروف “پینوکیو” را با نام “آدمک چوبی” به فارسی برگرداند. شعر “غراب” اثر “ ادگار آلن پو” نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشره‌اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه‌ای به نام “مهپاره” بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید.

چوبک را می‌توان از اولین پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد. آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتابهای مختلفی از جمله “قصه نویسی” (رضا براهنی)، “نویسندگان پیشرو ایران” (محمد علی سپانلو) و “نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران” (علی اکبر کسمایی)، نوشته هایش تحلیل شده اند. صادق چوبک در اواخر عمر بینایی‌اش را از دست داد و در اوایل تابستان ۱۳۷۷، در آمریکا درگذشت. در ادامه این متن به خلاصه رمان تنگسیر خواهیم پرداخت.

بیشتر بخوانید: تحلیل داستان انتری که لوطی‌اش مرده بود اثر صادق چوبک

رمان در سال ۱۳۴۲ منتشر شده یعنی ده سال قبل از آن که رسول پرویزی داستان کوتاهی با نام شیر محمد نوشته و منتشر کرده بود رمان تنگسیر نیز باز آفرینی شده همین داستان کوتاه می‌باشد
رمان در سال ۱۳۴۲ منتشر شده یعنی ده سال قبل از آن که رسول پرویزی داستان کوتاهی با نام شیر محمد نوشته و منتشر کرده بود رمان تنگسیر نیز باز آفرینی شده همین داستان کوتاه می‌باشد

خلاصه رمان تنگسیر

زار محمد که پس از بیست سال کار کردن در خانه یک فرنگی (رابرت صاحاب) دو هزار تومان پول جمع کرده بود تصمیم میگیرد برای فرنگی جماعت دیگر کار نکند. پیش امام جمعه بوشهر میرود و امام جمعه با برداشتن سیصد تومان از آن پول بقیه پس انداز زار محمد را حلال می‌شمارد. او سپس به کربلا میرود. در بازگشت با سیصد تومان یک دکان جو فروشی در بوشهر باز می‌کند.

هزار تومان باقی مانده را با وسوسه‌های محمد گنده رجب به کریم حاج حمزه میدهد تا با او کار اند و سودش را تقسیم کنند. کریم حاج حمزه در مقابل این پول خانه ایی را که قبلا پیش دو نفر دیگر گرو بوده است به گرو می‌گذارد پیش زار محمد اینکار در حضور شیخ ابوتراب که محضر دارد انجام میگیرد. چند ماه بعد که زار محمد می‌فهمد خانه جاهای دیگری باز گرو بوده است پیش آقا علی کچل که وکیل است میرود و از او میخواهد که کارش را درست کند.

آقا علی کچل شصت تومان حق الوکاله می‌گیرد تا کارش را درست کند ولی کاری برای زار محمد نمی‌کند حتی به او میگوید پولی که دادی کم است چهل تومان دیگر بیاور تا کارت را درست کنم. زار محمد حاضر می‌شود تا پولش را خرد خرد بگیرد اما کریم حاج حمزه چون با محمد گنده و شیخ ابو تراب و آقا علی کچل همدست است و پول را با هم خوردند حاضر به برگرداندن پول نیستند.

زار محمد که می‌فهمد که دیگر دستش به هیچ جا بند نیست و هیچ کس هم نیست که به او کمک کند تصمیم می‌گیرد هر چهار نفر را که با هم برای خوردن پولش همدست شده اند بکشد و از آنها انتقام بگیرد.

زار محمد پیش پدر زنش میرود و با او از تصمیمش صحبت می‌کند .پدر زنش حاج محمد فقط نگران آینده دختر و نوه هایش است وگرنه اگر خودش هم در موقعیت زار محمد بود همین کار را می‌کرد.به هر حال هنگام وداع با پدر زن سفارش می‌کند اگر خودش کشته شد حاجی محمد مراقب خانواده‌اش باشد.

بیشتر بخوانید: داستان کوتاه: انتری که لوطیش مرده بود «صادق چوبک»

بر اساس این رمان با کارگردانی امیر نادری نیز فیلمی ساخته شد.
بر اساس این رمان با کارگردانی امیر نادری نیز فیلمی ساخته شد.

او صبحانه مفصلی میخورد و به سلمانی میرود. به دلاک سلمانی میگوید تفنگچی شرکت نفت شده است و به آبادان میرود. از مغازه سلمانی، به دکان بزازی کریم حاج حمزه میرود و پس از مطالبه طلبش و انکار کریم او را می‌کشد.

مردمی که دور جنازه کریم جمع شده اند میدانند کار کار کریم است. سپس به خانه شیخ ابو تراب میرود و او را نیز میکشد. مادر و خواهر شیخ به او حمله میکنند و او مجبور می‌شود با مجروح کردن آنها از خانه بیرون بیاید. مردم با شنیدن صدای گلوله دور خانه شیخ جمع میشوند، محمد به آنها میگوید: دیگر با شیخ حسابی ندارم و می‌رود.

نفر بعدی محمد گنده است که او را در خانه آسید محمد علی کازرونی می‌یابد و میکشد. چهارمین نفری را که میکشد آقا علی کچل است. مردمی که زار محمد را میشناسند انتقام گیری اورا تایید میکنند. محمد پس از کشتن آخرین نفر به دو نفر تفنگچی حکومتی بر میخورد به آنها میگوید که او هم تفنگچی شده و بدین ترتیب از دست آنها خلاصی مییابد تفنگچیها با آنکه میدانند که بازار آدم کشتند ولی اصلا به زار محمد مشکوک نمی‌شوند.

این داستان خواندنی که به 18 زبان دنیا ترجمه شده است
این داستان خواندنی که به ۱۸ زبان دنیا ترجمه شده است

شهرو صبح پس از رفتن محمد برای انتقام، طبق گفته شوهرش مقداری نان و وسایل برده بود و در بلم پنهان کرده بود. نزدیک ظهر سه تا تفنگچی می‌آیند و سراغ محمد را از شهرو میگیرند. او اظهار بی اطلاعی میکند. خانه تحت مراقبت تفنگچیها در می‌آید.

مردم تنگسیر نیز در اطراف خانه شهر و نشسته اند وبا او که نگران آینده شوهرش است همدردی می‌کنند و به او قوت قلب می‌دهند.

اما محمد پس از کشتن هر چهار نفر خود را به مغازه آساتور ارمنی می‌رساند. آساتور که فروشنده کنسرو و شکلات و ویسکی و سیگار و…است با پنهان شدن محمد در مغازه‌اش موافقت می‌کند و او را در بالا خانه مغازه‌اش پنهان می‌کند .محمد تا شب آنجا می‌ماند و به گذشته خودش و نیز به انتقام گرفتنش می‌اندیشد. او شبانه از مغازه بیرون می‌آید.

رمان تنگسیر
رمان تنگسیر

بیشتر بخوانید: داستان کوتاه: انتری که لوطیش مرده بود «صادق چوبک»

با یک تفنگچی در گیر می‌شود ولی خود را به بندر می‌رساند.در آنجا دو تفنگچی دیگر را می‌بیند و از دست آنان می‌گریزد. محمد خود را به دریا می‌اندازد و زیر آب شنا می‌کند تا از دید و تیر رس تفنگچی‌ها دور باشد .در آب اره ماهی به او حمله می‌کند اما او بر اره ماهی هم پیروز می‌شود و سرانجام به ساحل می‌رسد.

نایب و تفنگچی هایش در خانه محمد منتظر او هستند. شهرو نیز منتظر بازگشت محمد است تا آنها را با خود ببرد. محمد می‌آید و نایب او را می‌بیند وبه طرف او شلیک می‌کند محمد به زمین می‌افتد. نایب جلو می‌رود و بالا سر محمد می‌ایستد .یکباره محمد بر میخیزد و با تفنگش بر سر نایب میکوبد و او و تفنگچی هایش را خلع صلاح می‌کند.

محمد شهرو و فرزندانش را بر میدارد و به ساحل می‌رود تفنگچی‌ها که خلع صلاح شده در مقابل زار محمد کاری از پیش نمی‌برند و به همراه مردم تنگسیر فقط رفتن محمد را نظاره می‌کنند.محمد که قهرمانانه از دشمنانش انتقام گرفته و از دست قانون هم فرار کرده سوار بر بلم همراه خانواده‌اش در دریا ناپدید می‌شود.

سعید دهقان نصیری

علاقه مند به ادبیات ،عکس ،سفر، از کتاب سیر نمیشم و با خریدنش ذوق میکنم و با خوندنش دیگه تو این عالم نیستم. دوست دارم بهترین کتابها را به شما معرفی کنم تا شعله لرزان کتابخوانی هیچوقت خاموش نشود.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا