وقتی نیچه گریست نوشتهی اروین یالوم
رمان وقتی نیچه گریست When Nietzsche Wept یا بنا به ترجمههای دیگر و نیچه گریه کرد نام اثری روانشناختی نوشتهی اروین یالوم Irvin D. Yalom روان پزشک و نویسندهی آمریکایی است. اروین یالوم روان پزشک هستی گراست که سابق بر این در دانشگاه استنفورد به تدریس روان درمانی مشغول بوده است. کتابهای او با دید روانشناختی مسائل را بررسی میکنند و آنها را میتوان به کلاس درسی داستانی برای روح و روان تشبیه کرد. در ادامه با تحلیل و بررسی رمان وقتی نیچه گریست با نت نوشت همراه باشید.
زندگی جرقهایست میان دو خلاء، تاریکی پیش از تولد و پس از مرگ!
وقتی نیچه گریست
داستان رمان وقتی نیچه گریست دربارهی پزشک مشهور اروپا، یوزف برویر، است که با پیشنهادی عجیب از سوی دختری جوان روبرو میشود. لو سالومه دربارهی فیلسوفی گمنام به نام نیچه و بیماری افسردگیشاش نگران است و این موضوع را با دکتر برویر مطرح میکند.
در آن زمان روشهای روان درمانی به آب درمانی و اعتراف پیش کشیش در کلیسا محدود میشد و کاری که یوزف برویر میتوانست بکند از عهدهی کس دیگری ساخته نبود.
ولی خواستهی لو سالومه کمی پیچیده تر از درمان سادهی افسردگی بود او میخواست که دکتر بدون آن که نیچه بداند افسردگی او را درمان کند. چنین ایدهای از نظر دکتر برویر که پزشک با تجربهای است غیرممکن است ولی او تحت تاثیر جذابیت دختر جوان و اعتماد به نفس او این مسئله را میپذیرد.
نیچه که در آن زمان تنها یک فیلسوف گمنام بوده است انسان سرسختی است. او از ترحم فرار میکند و به محض مشاهدهی همدردی میگریزد. او را نمیتوان با تکنیکهای یک انسان عادی مجبور به نه حتی روان درمانی بلکه یک صحبت ساده کرد.
او کوتاه و در حد لزوم و مودبانه پاسخ میدهد و از دادن اطلاعات بسیار دربارهی زندگیاش فراری است و تنها دربارهی اندیشهها صحبت میکند.
بیشتر بخوانید: رمان کنستانسیا نوشتهی کارلوس فوئنتس
دکتر برویر متوجه میشود که تنها راه معالجهی نیچه این است که نیچه او را درمان کند. این روش درمانی به یک دوئل جذاب میان دو انسان برجسته میانجامد.
حرف هایی که رد و بدل میشود و عقایدی که مطرح میشود و متقاعد شدن هایی از پس یکدیگر و بحث و حتی جدل میان این دو مرد بزرگ همه مانند یک بحث فلسفی دیالکتیکی پرسشی مطرح میکنند و پس از پاسخ به آن با پرسشی دیگر بحث را خاتمه میدهند.
«او میداند که بدبخت است اما نمیخواهد قبول کند که در راه غلطی بدبخت شده است»
یالوم به واسطهی شناخت عمیقش از روانشناسی، مهارت خاصی در حرف زدن به جای دیگران دارد. او میتواند با در نظر گرفتن تمامی ابعاد شخصیت یک انسان به خوبی این امر که اگر او در این موقعیت با این اتفاق و در کنار این فرد روبرو میشد چه واکنشی نشان میداد و چه حرفی میزد.
همین باعث شده که او بتواند از قول بزرگان تاریخ مثل نیچه و فروید و برویر و افراد شناخته شدهی زندگی آنان حرف بزند و این قدر عمیق به بررسی مشکلات آنها بپردازد و آنها را وادار کند تا به عمیق ترین احساسات و افکارشان اعتراف کنند. نمود تمامی این توانایی را میتوان در وقتی نیچه گریست به وضوح دید.
بیشتر بخوانید: یک روز از زندگی زنی که لبخند میزد نوشتهی مارگارت درابل
اروین یالوم Irvin D. Yalom با بررسی دقیق کتابهای این افراد و زندگی نامه شان و اثرات به جا مانده از آنها و پروندههای پزشکی قدیمی شخصیت هایش را پرداخته است و آنها را در فضایی که ذهنش تدارک دیده است به دام میاندازد. این را اگر علم یالوم نام گذاری نکنیم ناچاریم جسارت بنامیم زیرا شکستن بت بزرگان تاریخ به واقع جسارت زیادی لازم دارد.
البته یالوم این روند را خیلی آهسته پیش میبرد. او نمیگذارد که به بزرگی حقیقی شخصیتها در داستان خدشهای وارد شود و با دیدی اساطیری در ابتدا به آنها نگاه میکند. همه در ابتدا به نظر مظهر بارزترین صفتشان میآیند.
نیچه مظهر عقل و تفکر و منطق و لو سالومه مظهر جذابیت و دکتر برویر نمونهی کاملی از یک پزشک ایده آل. دید سوم شخص کتاب به برویر نزدیک تر است و تقریبا تمامی احساسات او را بیان میکند ولی دربارهی بیان افکار و احساسات دیگران گزینشی عمل میکند.
به این ترتیب در رمان وقتی نیچه گریست ما بیشتر از همه با دکتر برویر آشنا میشویم و نیچه را از دید او میبینیم.
کمی که میگذرد شخصیتها از حال و هوای اساطیری خود فاصله میگیرند و به دنیای آدمها نزدیک تر میشوند. رفته رفته ضعف شخصیتها آَشکار میشود و دلیل آن جست و جو میشود. رفته رفته جذابیت بی بدیل سالومه میشکند و یا منطق نیچه ترک بر میدارد و دکتر برویر منصف تر قدم بر میدارد.
بیشتر بخوانید: صبحانه در تیفانی اثر ترومن کاپوتی
روند تغییر شخصیتها در کتاب شیب بسیار ملایمی دارد. بخش عظیمی از کتاب در میان گفت و گوهای نیچه و برویر میگذرد و اینها مسائلی را روشن میکند که نه فقط به شکلی تدریجی و قدم به قدم سوالهای ما را بر طرف میکنند بلکه در خود شخصیتها نیز تغییر ایجاد میکنند.
“او میداند که بدبخت است اما نمیخواهد قبول کند که در راه غلطی بدبخت شده است.”
هر دو مرد در دام عشق گرفتار شده اند و این گرفتاری بهای گزافی برای هر دو دارد. برویر از زندگی زناشویی و طبیعیاش بازمانده و تمام مدت به مریض جوانش فکر میکند و نیچه سخت بیمار است و ممکن است خودکشی کند.
ولی مشکل عشق و شکست عاطفی نیست. این ناکامی تنها بهانهای شده است برای مخفی کردن دردهای دیگر و پرسش هایی سخت تر. چگونگی زندگی و آزادی و رهایی و ترس از تغییر و وحشت مردن دغدغههای اصلی این دو نفر است که نویسنده به زیبایی با مکالمات بین این دو آن را مطرح کرده است.
کتاب ارجاعهای زیادی به کتابهای نیچه دارد و همانطور که افلاطون در رساله هایش ارسطو را در مقابل دیگران قرار میداد و بحث با پرسش و پاسخ روشن میشد در گفت و گویی مدرن تر نیچه و برویر را در مقابل یکدیگر قرار داده است تا مسائل را روشن کند.
زندگی جرقهای ست میان دو خلاء؛ تاریکی پیش از تولد و تاریکی پس از مرگ
بیشتر بخوانید: چرم ساغری نوشته انوره دو بالزاک، من همه چیز رادیدهام
در ادامه داستان وقتی نیچه گریست کم کم ماجرای عشق نافرجام این دو نفر در این میان رنگ میبازد و سوالات اصلی انسان در جهان مطرح میشود. سوالاتی مثل اینکه اگر به گفتهی نیچه خدا واقعا مرده باشد چرا باید زندگی کرد؟
یا چه طور میشود از دست سرنوشت فرار کرد و یا آن را انتخاب کرد؟”آیا قدرت دارم به او یاد بدهم که میتوان «این طور شد» را به «من اینطور میخواستم» تبدیل کند؟”
یالوم از این فرصت استفاده میکند و حرف هایی که خودش میخواهد بزند را به رمان وقتی نیچه گریست اضافه میکند و گهگاهی عقاید خودش در زمینهی روانشناختی را وارد داستان میکند.
علاوه بر این به نظر میرسد که او از دید امروز به آن روزها نگاه میکند و مسائلی که امروز به اثبات رسیده اند و یا حل شده اند را در قالب فکر و حس شخصیتها بیان میکند. مسئله هایی مثل حقوق زنان و یا دیدگاههای کهنهی روانشناسی.
یالوم افراط شخصیتها را با دیدگاه فرد مقابلشان تقلیل میدهد به عنوان مثال زن ستیزی نیچه را با فهم اشتباه برویر دربارهی همسرش کمی تلطیف میکند.
بیشتر بخوانید: رمان دست سرنوشت نوشتهی گیوم موسو
بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه ریچارد سوم اثر جاودانهی ویلیام شکسپیر
شاید هنرمندانه ترین نکته دربارهی رمان وقتی نیچه گریست بازی با شخصیتهای معروفی باشد که حتی اسمشان را در مکالماتمان با احتیاط به زبان میآوریم.
یالوم برویر را با نیچه آشنا میکند و از آنها پزشک و بیمار و دوست و یاور میسازد در حالی که نیچه و برویر هرگز با یکدیگر در واقعیت دیدار نکرده اند و شاید اگر این دیدار رخ میداد همه چیز در جهان و یا حداقل در سرگذشت نیچه و برویر کمی متفاوت تر رخ میداد.
لو سالومه که در کتاب خواستار درمان نیچه است در دنیای واقعی به نظر سنگدل تر از آن میآمده که حتی بخواهد برای جبران آسیبی که به نیچه وارد کرده است قدمی بردارد.
فروید که در این کتاب جوان است و دوست برویر است اگر میدانست معشوقهی جوان برویر هم نام مادرش است شاید میتوانست به نوعی دیگر به برویر کمک کند و یا حداقل سریع تر نظرات روانشناسانهی خود را جمع بندی کند.
نویسنده با زیرکی تمام با این شخصیتهای واقعی بازی کرده است و با قرار دادنشان در موقعیتهای مناسب موقعیتهای دراماتیک جالبی پدید آورده است.
او از افسانههای پزشکی مثل توهم بارداری برتا پاپنهایم از دکتر برویر نیز استفاده کرده است و همهی آنها را به عنوان بخشی از داستان در کتابش آورده است.
اگر قصد خرید کتاب وقتی نیچه گریست را دارید در جریان باشید که رمان وقتی نیچه گریست تا به حال از ۴ مترجم متفاوت به زبان فارسی ترجمه شده است و در سال ۲۰۰۷ فیلمی با همین نام (When Nietzsche Wept) به کارگردانی Pinchas Perry بر اساس آن ساخته شده است.