نقد داستان از روزگار رفته حکایت اثر ابراهیم گلستان؛ سنت و مدرنیته

در ابتدای معرفی و تحلیل داستان از روزگار رفته حکایت نوشتهی ابراهیم گلستان به مختصری از بیوگرافی این نویسنده، کارگردان، مترجم و روزنامه نگار ایرانی میپردازیم. ابراهیم گلستان متولد ۲۶ مهر ۱۳۰۱ در شیراز است. او فرزند سید محمد تقی تقوی روزنامه نگار شیرازی صاحب روزنامهی گلستان است. او از سال ۱۳۵۷ تا کنون در انگلستان زندگی میکند. او استودیوی فیلم سازی خود را به نام استودیو گلستان را تاسیس کرد. گلستان سازندهی چندین فیلم داستانی و مستند است. فیلم داستانی خشت و آینه (۱۳۴۴) و اسرار گنج درهی جنی (۱۳۵۰) از مشهورترین فیلمهای داستانی وی میباشد. او همچنین تهیه کنندهی مستند این خانه سیاه است به کارگردانی فروغ فرخ زاد میباشد. کاوه گلستان عکاس مشهور مستند و خبری و لیلی گلستان مترجم و نویسنده و صاحب گالری گلستان فرزندان او هستند.
داستان از روزگار رفته حکایت اثر ابراهیم گلستان
روزگار رفته حکایت عنوان یک داستان از ابراهیم گلستان است. که خود گلستان در مقدمهی ابتدای کتاب آورده است که:
این داستان نزدیک به چهل سال پیش در کتابی به نام مد و مه در آمد همراه با دو داستان دیگر. پهلوی هم بودن آن سه نه از سر تصادف بود، بلکه برای نمایاندن روحیهها و حرکت عمومی جامعهای درگیر و دار تحول بود.
بیشتر بخوانید: معرفی مجموعه داستان آذر ماه آخر پاییز کاری از ابراهیم گلستان

در معرفی و تحلیل داستان از روزگار رفته حکایت اثر ابراهیم گلستان به خلاصهای از این اثر اشاره میکنیم. از روزگار رفته حکایت پسر نوجوانی به نام پرویز از خانوادهای مرفه و آبرودار شهر و یکی از خدمتکاران آن خانه به نام بابا است. بابا که مشدی اصغر نام داشت به گفتهی راوی خانواده برای نگهداری برادر راوی وارد خانواده شده است حالا خدمتکار و للهی پرویز است و او به دلیل رابطهی نزدیکی که با او داشت هنوز پس از سالها گذر زمان در خاطرهی پرویز مانده است. و پرویز حالا بعد از گذشت سالیان سال از آن روزها به روایت آن روزگار رفته میپردازد.
گلستان همواره در آثار خود به مسایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعهی ایرانی از رهگذر داستان میپردازد این کتاب نیز روایت یک خانواده در روزگار پهلوی اول است. روایتهای تاریخی شورش ها، تغییرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی در بستری خانوادگی و از زاویه دید یک پسر بچه روایت میشود. انتخاب راوی پسر بچه این امکان را میدهد که او تنها مانند یک دوربین باشد و به گزارش آنچه میبیند بسنده کند و به دلیل اینکه سواد و دانش تجزیه تحلیل سیاسی ندارد ما شاهد قضاوت او نیستیم.
همچنین او با بازیگوشیهای پسر بچه به همه جا سرک میکشد و باعث میشود که گاه برخی از ماجراهای داستان را از زاویهی دید آدمهای مختلف داستان ببینیم و داستان را مانند تکههای پازل در ذهن میتوانیم بچینیم. و البته با توجه به اینکه پرویز نگاهی کودکانه به مسایل دارد و بدون تامل از کنار ماجراها میگذرد تامل در رویدادها و تجزیه و تحلیل رویدادها به عهدهی مخاطب است.
بیشتر بخوانید: کتاب بودن با دوربین مصاحبه با کاوه گلستان؛ زندگیای برای پایهی ثبت

ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بینالمللی برای یک کارگردان ایرانی بهشمار میرود.
جامعهی ایرانی در این کتاب به تصویر کشیده شده است که به سمت مدرن شدن رو به حرکت است. ورود برق، لامپ برقی، احداث کارخانجات و تشکیل اداره جات و دستگاههای دولتی بخشی از این اتفاقاتی هستند که در از روزگار رفته حکایت به تصویر کشیده میشود. از جمله اتفاقات تاریخی که در این داستان به آن پرداخته میشود میتوان به تغییر پوشش از سنتی به مدرن و کلاه پهلوی اشاره کرد. بحث سنت و مدرنیته که از بحثهای طولانی و همیشگی جامعهی ایرانی است در این کتاب با همین تغییر پوشش به آن پرداخته شده است. مردم این تغییر را نمیفهمند، تغییری که تنها در ظاهر اتفاق افتاده و مردم به زور ناچار از تبعیت از آن هستند.
دیگر درست یادم نیست آن روز بود یا دو ماه بعد که شال و عبا هم رفت. زلف بلند تابدار که با این کلاه نو نمیآمد. قیچی شد. بابا عزا گرفته بود که عادت داشت دستش را میان شال فرو میکرد. بی شال دست تکیه گاه گم میکرد. جایی برای گیر چپق هم نمانده بود، ناچار از درازی چپق کم شد. یک روز گفت دارند اخته مان میکنند. دایی عزیز به او گفت وقتی که اخته نبودی چه گه بودی.
بیشتر بخوانید: زندگینامه لیلی گلستان و معرفی آثار او

در انتهای تحلیل و بررسی داستان از روزگار رفته حکایت اثر ابراهیم گلستان اشارهای کوتاه خواهیم داست به اینکه نقش زنان در این خانواده و در جامعهی آن روزها نقشی منفعل و در حاشیه است. و با اینکه نزدیک به ده زن در این داستان کوتاه حضور دارند اما از آنها تنها نامی است و شخصیت پردازی نمیشوند. گاهی تنها دیالوگ کوتاهی و یا حضوری کم رنگ دارند. و این خود میتوان نشان دهندهی نقش زنان و نحوهی حضور آنها در آن روزگار دارد.
از ابراهیم گلستان کتابهای بسیاری به چاپ رسیده است. مجموعه داستان آذر، ماه آخر پاییز( هفت داستان)، شکار سایه (چهار داستان)، جوی و دیوار تشنه (ده داستان)، خروس (یک داستان بلند). ترجمهی داستان زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر (نوشتهی ارنست همینگوی)، هاکلبری فین (نوشتهی مارک تواین) بخشی از آثار مکتوب اوست.