کتاب تونل اثر ارنستو ساباتو ترجمه مصطفی مفیدی
ارنستو ساباتو نویسنده، نقاش و فیزیکدان آرژانتینی اولین داستان بلند خود را تحت عنوان کتاب تونل ارائه کرد و مورد تمجید و ستایش بزرگانی چون توماس مان، آلبر کامو و گراهام گرین قرار گرفت. کتاب تونل به بیست و هشت زبان ترجمه شد و موجی از اخبار و انتقادات ادبیات جهان خصوصا آمریکای لاتین و انگلیس را به خود اختصاص داد. در ادامه با نگاهی به کتاب تونل با نت نوشت همراه باشید.
باید ببینمت، ماریا. از ظهر که از هم جدا شدیم؛ من هیچ کاری نکرده ام جز فکر کردنِ به تو“
زمانی که واژه عشق را در فرهنگ نامه ها جست و جو می کنیم چیزی جز چند واژه مبهم دیگر نشان نمی دهند. شیفتگی، علاقه مفرط، جنون، سردرگمی و غیره. براستی چیست این کنش فراذهنیِ وهم آلود! شاید عشق همان آغشتگی است. به بودن به شدن، آغشتگی به حضور به معنا به وصل، اما نه؛ کافی نیست. عشق خودخواهی است. نه؛ تمامیت طلبی است. اصلا همان جنون است؛ بیماری است. نه، هرگز هرگز…
بیشتر بخوانید: متن هایی برای هیچ اثر ساموئل بکت
کتاب تونل ، روایتی از عشق و مرگ، هراس و حسرت، تلخی و انزوا «
هیچ واژه ای پاسخ گوی تو نیست. هیچ سخنی توشیح وقایعت را به حقیقت پیوند نمی دهد. هیچ حرفی حریف تو نمی شود و هیچ پیامی تو را روشنگری نمی کند. چیستی ای وهمی به بیکران یک واژه که پرسه زدن در حوالی تو دشوار و سخن گفتن بی معنا است. تو از گلوی گرم آشنایی طلوع خواهی کرد و سرانجامی به غروبِ گریزِ از تو نیست ….
بیشتر بخوانید: تنهایی پر هیاهو اثر بهومیل هرابال ترجمه پرویز دوائی
نشریه لوسوار کتاب تونل را چنین توصیف می کند: شعر زیبایی از جنون و مرگ.
کتاب تونل راوی یک اتفاق مبهم است؛ عشق. روایتی تلخ از اندوه، عجز و انزوای نقاشی جوان به نام خوان پابلو کاستل.
بیشتر بخوانید: شب های روشن اثر فیودور داستایوفسکی
نکته ی جالب کتاب تونل حادثه ی اتفاق افتاده ی آن نیست بلکه چراییِ این حادثه است. به نحوی که جمله ی آغازین کتاب چنین است:
کافی است بگویم خوآن پابلو کاستل هستم، نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت.
تونل صرفا یک داستان نیست در لایه های این کتاب فلسفه اگزیستانسیال و روانشناسی آشکارا نمایان است…
کتابی پر رمز و راز و عجیب که مدتها فکر خواننده رو درگیر میکنه…
درست است. همچنین دارای معنای چند بعدی از زیستن در عصر مدرن.
سلام.. میشه توضیحی مختصر از موضوع کتاب بهم بدید.. نه آن اندازه عمیق که کارشناسان در اینجا نظر دادند.. و نکته بعدی اینکه اگر کتاب دیگه ای رو شما سراغ دارید درباره عشق و اتفاقات پیرامون آن که عشق رو تحت تأثیر قرار میدهند، ممنون میشوم بهم معرفی کنید.. سپاس از شما.. خانوم پریسا
سلام
بسیار خوشحال شدم از خوندن متن شما، اما از طرفی دیگه، قدری دلگیر شدم از کوتاهی و کمفروغی نوشتهتون.
برای گفتن از تونل، ساعتها وقت و دفترها کاغذ نیاز هست، درست، اما ای کاش بیشتر و بازتر در مورد کتاب حرف میزدید؛ کتابی بزرگ، در عین کوچکی که سنگینترین ضربهها رو به آدم وارد میکنه، تا جایی که حتی راه رفتن دشوار میشه و سرگیجه انسان رو به در و دیوار میکوبه؛ نوشتهای که به گمانم، شاید بشه گفت فارغ از مفاهیم اگزیستانسیال، روانشناختی، و یا معانی ذوابعاد زیستن در عصر مدرن، در واقع نمونهی نسبتا کامل و البته مدرنی از اَعراض عشق هست، اعراضی که هرکس عشق رو حتی در سطحیترین حالت چشیده باشه، به خوبی باهاشون آشناست.
در این لحظه، به این فکر میکنم که شاید بهتر باشه برای خواندن بعضی کتابها و علیالخصوص تونل، عینک هرمنوتیک رو از چشم برداشت و کلمهکلمهشون رو چشید و مزه کرد، همین.
اما از بخش اول مطلبتون و خصوصا حیرانی کلامتون لذت بردم، اما باز هم دریغ که اشتباه و ایراد کانت و هگل خودش رو در متن شما نشون داد و اون هم “مغلقنویسی” بود. البته بهتون حق میدم؛ به قول مولانا:
بوی آن دلبر چو پران میشود
آن زبانها جمله حیران میشود
به هر ترتیب و صورت، سپاسگزارم که در این شورهزارِ ماده، جرعه آبی نوشاندید و یاد بعضی خاطرات و احوال رو زنده کردید.
متشکرم.
سلام.
ممنون از اینکه متن را مطالعه کردید. تصمیم دارم پاسخم را در چند اپیزود مطرح کنم.
۱. برای گفتن از تونل نیاز به زمان و یا به قول شما کاغذهای زیادی نیست. ما در کتاب یک داستان کلاسیک را همراه می شویم. از نقطه ای شروع و در نقطه ای به اتمام می رسد. همین. داستانی فولدینگ و پنهان نیست. هرآنچه می خوانی همان است. که در واقع این نشانه ی قدرت بیان ساباتو را می رساند.
۲. اگر منظورتان از عشق علاقه ی بین دو شخص است به هیچ عنوان داستان بر این موضوع نیست و کم لطفی بزرگی است که بگوییم (( هرکس عشق رو حتی در سطحیترین حالت چشیده باشه، به خوبی باهاشون آشناست. )) حال فارغ از اینکه ترجمه شما از عشق را بدانیم. و به چیستی آن از دیدگاه تان پی ببریم.
۳. داستان احساسات خواننده را هدف می گیرد و بیش از منطق، حس غالب می شود منتهی این امواج نباید تاجایی پیش رود که یک داستان را از فرم اصلی خارج کنیم.
۴. در مورد نظرتان در خصوص فرمت متن توضیحی ندارم. در نگاه هر فرد مغلق نویسی متفاوت است. و ایراد و اشتباه گرفتن از هگل و کانت هم بسیار جالب بود. 🙂
ممنون از شما و توجه تان.
سلام.
ممنون از پاسخ درخور توجهتون.
گمان میکنم چیزی که شما از کلمهی عشق برداشت کردید، فاصلهی بسیار زیادی با اصل مفهوم عشق داره. بنده مرادم مفهوم اصیل عشق بود، نه آن چیزی که دستمایه قرار داده شد، و گمانم بر این بود که شما مفهوم اصیل رو برداشت خواهید کرد.
سومین بند از نوشتهی بنده، دقیقا همسو با فرمایشات شما در بند، یا به تعبیر شما اپیزود یک و دو و سه هست.
در خصوص فرم نوشتاری شما، با توجه به اینکه دارید در یک محیط عمومی مینویسید، من این حق رو به خودم میدم که در موردش نظر بدم؛ یقین بدونید اگر در دفاتر شخصی شما متنی وجود داشته باشه، بنده مطلقا درگیرشون نخواهم شد، و البته شما در مورد اونها میتونید بگید “توضیحی ندارم”. امیدوارم از انتقاد بنده دلگیر نشده باشید.
مغلقنویسی در کانت و خصوصا هگل بزرگترین ایراد ایشان بود، اما خیلیها به پیروی از آنها این ایراد رو حمل بر فضیلت کردن؛ ایرادی که گاهی انسان رو وسوسه میکنه که به این فکر بیوفته: آیا اصلا مفهومی در نوشته وجود داره، و یا صرفا یک سری چینش کلمه برای بیان “هیچ” به وجود آمده؟!
وقتی محیطی و مطلبی در خصوص هنر و ادبیات ایجاد میشه، باید این طیب خاطر رو هم به همراه داشته باشه که در این فضا جدلی در کار نیست و قانون اساسی بشر کار نمیکنه، قانون قدیمی “من از تو بهترم”.
زیادهگویی کردم.
برقرار و پایدار باشید انشاءالله.
سلام
من بعداز مطالعه کتاب هنوز متوجه ماهیت روابط ماریا نشدم. میتونید منو راهنمایی کنید؟