زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر نوشتهی ارنست همینگوی
ارنست میلر همینگوی یا ارنست همینگوی Ernest Hemingway در سال ۱۸۹۹ میلادی در ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد. پدر او پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. اولین نوشتههای او به دوران مدرسه و نوشتن در روزنامهی مدرسه باز میگردد. ارنست همینگوی علاوه بر نوشتن علاقهی زیادی به ارتش و جنگ داشت تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۱۷ وارد جبهه شد. چهار سال بعد همینگوی با دختر روزنامه نگاری آشنا شد و ازدواج کرد. آنها به سفرهایی در اروپا رفته و در آنجا همینگوی با نویسندگان نامداری چون جیمز جویس و ازرا پاوند آشنا شد. در ادامه با تحلیل داستان کوتاه زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر اثر این نویسنده شهیر با نت نوشت همراه باشید.
ارنست همینگوی
در سال ۱۹۲۷ ارنست همینگوی از همسرش جدا شد و با دختری فرانسوی که در مجلهی “ووگ” مشغول کار بود ازدواج کرد که حاصل این اتفاق چاپ سه داستان و ده شعر او توسط یکی از ناشرین فرانسه بود که موجب شهرت ارنست همینگوی شد. ازدواج دوم این نویسنده تا سال ۱۹۴۰ دوام یافت. همینگوی در سال ۱۹۴۰ کتابِ “زنگها برای که به صدا در میآیند” را انتشار کرد. در همین سال بود که برای سومین بار با زنی به نام مارتالوگن که نویسنده بود ازدواج کرد که این ازدواج هم دوامی نیافت و به طلاق انجامید. در سال ۱۹۵۲ و پس از سومین طلاق و چهارمین ازدواج، ارنست همینگوی کتاب مشهور خود، پیرمرد و دریا را منتشر کرد که در همان سال هم جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد.
ارنست همینگوی همچنین برنده جایزه پولیتزر در زمینه ادبیات داستانی است که در سال ۱۹۵۳ به او اهدا شده است. این نویسنده سرانجام پس از سفرهای پرماجرای فراوان و زندگی پیچیدهاش در سال ۱۹۶۱ با یکی از تفنگهای محبوبش، دولول ساچمهزنی باساندکو، خودکشی کرد. آثار وی در ادبیات عبارتند از: وداع با اسلحه، داشتن و نداشتن، پیرمرد و دریا، مردان بدون زن، برفهای کلیمانجارو، زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر، فیستا، آنسوی رودخانه و میان درختان، تپههای سبز آفریقا، سیلابهای بهاری، سه داستان و ده شعر، کلبه سرخ پوستان، خورشید همچنان میدمد، مردم در جنگ، آدم کش ها، ستون پنجم، در زمان ما، جشن ناپایدار و مرگ پس از نیمروز.
بیشتر بخوانید: رمان وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی
زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر
پیش از آغاز بررسی و تحلیل داستان کوتاه زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر باید گفت ارنست همینگوی را میتوان نویسندهای دانست که بر اساس تجربیات ملموس خود و ملهم از آنها داستان نوشته است. پس از چنین نویسندهای و چنان زندگی پرماجرایی که در آن تجربه جنگ، گاوبازی، سفر به آفریقا، شکار، تجربیات عاطفی زیاد و… در آن وجود دارد انتظار چنین آثار متنوعی هم میرود. در داستانهای مردان بدون زنان، همینگوی نظریه زیباشناسی خود را در داستان کوتاه، که به نظریه حذف یا نظریه کوه یخ معروف است، ارائه کرد.
این نظریه حذف برخی اطلاعات ضروری ماجرای داستان را در خود دارد مانند کوه یخ که فقط یک هشتم آن بیرون آب است اطلاعات داستان هم ما را از چیزهای کمی آگاه میکند و عناصر مهم را مخاطب خود در خلال دیالوگهای داستان و فضای حاکم بر آن کشف میکند. همینگوی تلاش میکند تا به کلی از طول و تفصیل جملات بکاهد و داستان را موجز و شسته و رفته تحویل خواننده بدهد. نمونه این تئوری را میتوانیم در داستان کوتاه تپههایی شبیه فیلهای سفید ببینم.
این داستان زن و شوهری در کافه نشسته اند و قرار است درباره سقط جنین تصمیم بگیرند ولی عملا در این داستان هیچ حرفی از سقط جنین زده نمیشود! به طور کلی میتوان آثار همینگوی را با این خصوصیات معرفی کرد: حداقل توصیف، جملات کوتاه و با نهایت ایجاز که با کمترین کلمات حداکثر معنا را میرسانند. حجم بسیار زیاد دیالوگها و نقش مهم آنها در فضاسازی و شخصیتپردازی، حادثهمحوری ِ البته نه خالی از اندیشه، ضربآهنگ تند.
در زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر ما با زوجی روبرو میشویم که برای شکار به جنگلی در آفریقا رفته اند. مرد آمریکایی که شکارچی قهاری نیز هست این زوج را در این سفر همراهی میکند. شوهر زن در زمان شکار با حملهی بوفالوها روبرو میشود و از ترس صحنه را ترک میکند. زن که از این رفتار شوهرش و ترس همیشگی او ناراحت است با مرد آمریکایی که شکارچی بسیار شجاع به نظر میرسد، ارتباط برقرار میکند.
بیشتر بخوانید: نجف دریابندری: مترجمی به وسعت دریا
فرانسیس مکومبر (شوهر زن) از ارتباط آنها در شب باخبر میشود. فردای آن روز هر سه نفر باز به شکار بوفالو میروند و در اینجاست که هنگام حملهی بوفالوها زن به جای شلیک به بوفالو شوهرش را هدف قرار میدهد و میکشد. شاید نقطهی اوج یا کلایمکس داستان آنجاست که دقیقن مشخص نیست که زن ـ آنطور که ویلسن (مرد آمریکایی) میگوید به عمد اینکار را کرده است ـ یا سهوا”.
باید زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر را از دستهی داستانهایی دانست که همینگوی در آن به ارتباط زن و مرد و زوجها پرداخته است. اغلب ما شاهد روابط سرد میان زوجها در داستانهای همینگوی هستیم. برخی معتقدند که همینگوی در آثارش نقش زن را پررنگ نکرده و یا وجوه خیلی پیچیدهای به زنان داستان هایش نداده است اما شاید همینگوی نویسندهای بوده است که آنچه خود حس کرده و تجربه کرده است را خاص خود به قلم آورده است و تجربهاش از زنانی که در زندگیاش بوده اند و با آنها به هر نوعی ارتباط داشته است اینچنین بوده است.
نکتهی دیگری که که میتوان در نگاه او به زنان و ارتباطش با آن ها، نقش داشته باشد وقایع پیرامون زندگی نویسنده و دورهی زمانیای ست که در آن زندگی میکند و این نکته نباید در تحلیل داستان کوتاه زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر از قلم بیفتد. این اتفاق عملا در زندگی شخصی وی نیز میافتد او روابط زیاد و گستردهای دارد از چهار بار ازدواجش، از کنیزهای خریداری شده از آمریکای لاتین و روابط با شخصیتهای مطرح میتوان این موضوع را بازگو کرد.
در داستان “زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر”، زن فاعل است. او است که با تمام قواعد کلیشهای زنانگی مانند اغواگری، قدرت دوستی و… در نهایت اتفاق اصلی را رقم میزند و شوهرش را میکشد. حال اینکه واقعا” به عمد کشته و یا نه در اینجا مطرح نیست بلکه او در تمام طول رابطهاش با شوهرش و ویلسن (مرد آمریکایی) عملگرا تر از شوهرش است و او است که سکون رابطهی ساکن را بر هم میزند. در اینجا است که میتوانیم در نظر کسانی که زنان داستانهای همینگوی را ایستا و ضعیف میدانند تردید کرد!
داستان “زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر” در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه ارنست همینگوی» سومین کتاب از مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه نویسندهگان بزرگ دنیاست که نشر «نگاه» آنها را با ترجمهی «احمد گلشیری» منتشر شده است.
[su_label]پیش از این چند داستان کوتاه از ارنست همینگوی در نت نوشت منتشر شده است, امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید:[/su_label]
- داستان پیرمرد بر سر پل اثر ارنست همینگوی ترجمه احمد گلشیری
- آدم کشها اثر ارنست همینگوی ترجمه نجف دریابندری
- گربه زیر باران ارنست همینگوی ترجمه احمد گلشیری
- برفهای کلیمانجارو اثر ارنست همینگوی ترجمه احمد گلشیری
- تپههایی چون فیلهای سفید اثر ارنست همینگوی ترجمه احمد گلشیری
- ده نفر سرخپوست اثر ارنست همینگوی ترجمه احمد گلشیری
چند نکته در مورد این تحلیل
١. بسیار سطحى است و فقط نقش زن را در نظر گرفته
٢. زن و شوهر آمریکائى هستند و مرد سوم و راهنماى شکار انگلیسى است.
٣. شکار اول شیر بوده که مکامبر ترسیده و شکار بعدى بوفالو
دقیقا نخونده میان تحلیل میکنن!