داستان صوتی روی آب، گی دوموپاسان
داستان صوتی روی آب، نوشته گی دوموپاسان، ترجمه زهره ملایی و خوانش حسین کشوری.
داستان صوتی روی آب، نوشته گی دوموپاسان، ترجمه زهره ملایی و خوانش حسین کشوری.
تابستان گذشته، در چند فرسنگی پاریس و برکنارهی سن،خانهای ییلاقی اجاره کردم که هر شب برای خواب به آنجا میرفتم. چند روز بعد، با یکی از همسایهها آشنا شدم، مردی حدوداً سی چهل ساله که بدون شک عجیبترین آدمی بود که تا آن زمان دیده بودم. او یک قایقران پیر اما سرسخت بود، همیشه کنار آب،روی آب یا توی آب بود. شک نداشتم که توی قایق به دنیا آمده و آخرین روز زندگیاش را هم در قایق خواهد گذراند. یک شب که در کنارهی سن پرسه میزدیم، از او خواستم که چند تا از ماجراهای دوران قایقرانیاش را برایم تعریف کند. دوست من سر شوق آمد، تغییر لحن داد و به یک سخنور و حتی شاعر بدل شد. او عشقی بزرگ، عشقی پرشور و مقاومتناپذیر در دل داشت، او عاشق رود بود. به من رو کرد و گفت: آه که چقدر خاطره از این رود دارم، همین رودی که داری میبینی و الان کنار ما جریان دارد. شما مردم خیاباننشین، نمیدانید رود یعنی چه!
ادامه متن داستان کوتاه روی آب را اینجا بخوانید.

رادیونت داستان صوتی روی آب