داستان صوتی پیرمرد بر سر پل، ارنست همینگوی
داستان صوتی پیرمرد بر سر پل، نوشته ارنست همینگوی، ترجمه احمد گلشیری و خوانش حسین کشوری.
داستان صوتی پیرمرد بر سر پل، نوشته ارنست همینگوی، ترجمه احمد گلشیری و خوانش حسین کشوری.
پیرمردی با عینکی دوره فلزی و لباس خاک آلود کنار جاده نشسته بود. روی رودخانه پلی چوبی کشیده بودند و گاریها، کامیونها، مردها، زنها و بچهها از روی آن میگذشتند. گاریها که با قاطر کشیده میشدند، به سنگینی از سربالایی ساحل بالا میرفتند، سرباز ها پره چرخها را میگرفتند و آنها را به جلو میراندند. کامیونها به سختی به بالا میلغزیدند و دور میشدند و همه پل را پشت سر میگذاشتند. روستاییها توی خاکی که تا قوزکهای شان میرسید به سنگینی قدم بر میداشتند. اما پیرمرد همان جا بی حرکت نشسته بود، آن قدر خسته بود که نمیتوانست قدم از قدم بردارد.
ادامه متن داستان کوتاه پیرمرد بر سر پل را اینجا بخوانید.