مفاهیم اقتصادی به زبان ساده؛ سیاست ارزی – قسمت اول
در ادامه مباحث مفاهیم اقتصادی از امروز قصد داریم سیاستهای حاکم بر بازار ارز را مورد بررسی قرار دهیم. مسئله نرخ ارز و سیاست ارزی از یکسو در ارتباط تنگاتنگ با سیاستهای تجاری و از سوی دیگر در ارتباط با سیاستهای پولی قرار دارد. به همین دلیل دو نهاد وزارت بازرگانی و بانک مرکزی در مورد آن نقش تعیینکنندهای ایفا میکنند. در مورد نرخ ارز و سیاستهای ارزی در خلال سالهای گذشته مناقشات و گفتگوهای زیادی صورت گرفته است. فهم دلایل طرفین مناقشه منوط به بررسی دقیق و سیستماتیک مفاهیمی نظیر کارکردهای نرخ ارز، رابطه نرخ ارز و نرخ ارز واقعی، مسئله تضعیف ارزش پول ملی، رابطه نرخ ارز و تورم، نظامهای مختلف ارزی، رابطه نرخ ارز و سیاستهای پولی، رابطه نرخ ارز و سیاستهای تجاری را مورد بررسی قرار داد.
کارکردهای نرخ ارز – سیاست ارزی
نرخ ارز یکی از متغیرهای اقتصادی است که نقش حلقه ارتباطی میان اقتصاد داخلی و اقتصاد خارجی را ایفا میکند. افراد برای خرید کالا از خارج و واردکردن آن به کشور نیازمند پرداخت از طریق ارزهای رایج هستند. لذا واردکنندگان و همچنین کسانی که قصد سفر به خارج از کشور یا سرمایهگذاری در خارج از کشور را دارند متقاضیان بازار ارز به شمار میروند. لذا هر چه تقاضا برای واردات کالاهای خارجی بیشتر باشد تقاضا برای ارز بیشتر خواهد شد. در مقابل وقتیکه بیگانگان به کالاها (اعم از نفت یا کالاهای غیرنفتی) یا خدمات تولیدشده کشور ما نیازمند باشند و آن را از صادرکنندگان ایران خریداری کنند قیمت آن را با پول متعارف جهانی مثلاً دلار پرداخت خواهند کرد و صادرکنندگان ارز مذکور را به داخل کشور منتقل میکنند لذا عرضه ارز بیشتر میشود. لذا صادرکنندگان و همچنین سرمایهگذاران خارجی و توریستهای خارجی در ایران عرضهکنندگان بازار ارز به شمار میروند و باید در طراحی سیاست ارزی جایگاه مشخصی داشته باشند.
نرخ ارز و یا به تعبیر صحیحتر نسبت مبادله میان پول داخلی و پول خارجی مقداری است که در بازار یعنی جایی که عرضه و تقاضا برای آن وجود دارد مشخص میشود. نرخ ارز تعادلی متغیری نیست که در ذات چیزی وجود داشته باشد و نیازمند کشف آن بود. نرخ ارز تعادلی هیچ عدد طلایی پنهان و مستوری نیست بلکه دقیقاً عددی است که هر روزه در بازار ارز ایران بر سر زبان خریداران و فروشندگان ارز مشاهده میگردد. حال که نرخ ارز در بازار تعیین میشود تابع مکانیسم عرضه و تقاضا است. اگر عرضه ارز در اقتصاد کم است (مثلاً به دلیل کاهش صادرات) اما تقاضا برای ارز زیاد باشد (مثلاً به دلیل تقاضا برای واردات کالاهای خارجی) طبیعی است که نرخ ارز بالا رود؛ اما اگر عرضه ارز در اقتصاد زیاد باشد (مثلاً به دلیل درآمد زیاد ناشی از صادرات نفت خام) و در عین حال تقاضا برای ارز کم باشد. (مثلاً به دلیل محدود بودن واردات کالاهای خارجی) کاملاً طبیعی است که نرخ ارز در اقتصاد کاهش یابد.
برای فهم بهتر، ارزش ارز را میتوان به شکل دیگری نیز تعریف کرد و آن قیمت دلار (به عنوان پول رایج در مبادلات جهانی) به عنوان یک کالا به ریال است. اگر این کالا یعنی دلار به دلیل افزایش صادرات در اقتصاد زیاد باشد طبیعتاً – با فرض ثبات تقاضا برای آن – قیمت آن افت خواهد کرد اما اگر تقاضا برای این کالا یعنی ارز زیاد گردد – ولی عرضه آن ثابت بماند – قیمت آن افزایش مییابد.
از سوی دیگر هر چه نرخ ارز کمتر باشد قیمت کالاهای وارداتی به پول داخلی کمتر خواهد شد لذا طبیعی است که تقاضا برای کالاهای وارداتی افزایش یابد. پایین بودن نرخ ارز موجب میشود تا قیمت کالاهای داخلی از دید مصرفکنندگان خارجی گران به نظر رسد لذا امکان صادرات کاهش یابد. عکس این مطلب وقتی اتفاق میافتد که نرخ ارز بالا باشد. در این حالت قیمت کالاهای داخلی بر حسب پول خارجی ارزانتر به نظر میرسد. لذا تقاضای بیگانگان برای کالاهای داخلی ما افزایش مییابد یعنی تقاضا برای صادرات افزایش مییابد. با نرخ ارز بالا قیمت کالاهای خارجی به ریال گران میشود لذا تقاضای داخلی برای کالاهای خارجی کاهش مییابد. باید توجه داشت گه کلیه تحلیلهای فوق با فرض عدم وجود تورم انجام شد.
نرخ ارز تعادلی نرخی است که تعادل را میان واردات و صادرات را برقرار سازد. وجود تعادل میان واردات و صادرات به معنی وجود تراز تجاری است. اگر حجم واردات بیش از صادرات گردد اصطلاحاً گفته میشود که کسری تراز تجاری ایجاد شده است اما اگر حجم صادرات بیش از واردات باشد، مازاد تجاری به وجود میآید.
یکی از مهمترین خصوصیات نرخ ارز در سیاست ارزی ، خود تعدیلکنندگی است. منظور از این تعبیر این است که اگر نرخ ارز در یک کشور بالا رود، طبیعتاً قیمت کالاهای وارداتی به پول ملی زیاد خواهد شد. لذا تقاضا برای کالاهای وارداتی کاهش یافت. نتیجه طبیعی این وضع آن است که تقاضا برای ارز کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر با افزایش نرخ ارز، قیمت کالاهای صادراتی ( به پول بینالمللی) کاهش خواهد یافت لذا تقاضای برای صادرات بیشتر خواهد شد که در نتیجه آن، صادرات افزایشیافته و درآمد ارزی بیشتری به کشور سرازیر میگردد. جمع اثر کاهش تقاضای ارز و افزایش عرضه ارز بر روی همدیگر موجب میگردد که نرخ ارز افت نماید. از سوی دیگر اگر نرخ ارز در یک کشور کاهش یابد طبیعتاً قیمت کالاهای وارداتی به پول ملی کم خواهد شد. لذا تقاضا برای کالاهای وارداتی افزایش خواهد یافت. نتیجه طبیعی این وضع آن است که تقاضا برای ارز افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر با کاهش نرخ ارز، قیمت کالاهای صادراتی افزایش خواهد یافت. لذا تقاضا برای کالاهای صادراتی کاهشیافته و درآمد ارزی کمتر به کشور سرازیر میگردد. برآیند اثر کاهش عرضه ارز و افزایش تقاضای ارز موجب میگردد که نرخ ارز افزایش یابد.
ذکر این نکته ضروری است که چون ایران صادرکننده نفت است و دولت از محل صادرات نفت، درآمد ارزی زیادی کسب میکند و آن را به منظور تبدیل به ریال، در اختیار بانک مرکزی قرار میدهد، بانک مرکزی قدرت زیادی در تأثیرگذاری در بازار ارز و سیاست ارزی دارد و بازار آزاد به آن معنا که در دیگر بازارها شاهد آن هستیم وجود ندارد چراکه بانک مرکزی میتواند بهتنهایی با عرضه وسیع ارز در بازار ارز، قیمت آن را کاهش دهد و در عین حال میتواند با خودداری از عرضه زیاد ارز موجب گردد تا نرخ ارز در بازار بالا بماند.