خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد

داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد نام یکی از مطرحترین و مشهورترین نمایشنامههای ماتئی ویسنی یک روزنامه نگار و نمایشنامه نویس رومانیایی است که بارها به زبانهای مختلف ترجمه و اجراشده است.
خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد، عاشقانه ای برای نه شب
نمایشنامه خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد از همان ابتدا خواننده را با فضایی جذاب و مبهم میخکوب میکند. مرد یک روز مثل روزهای دیگر از خواب بیدار میشود و متوجه حضور زنی ناشناخته در تخت خوابش میشود. زن بیدار میشود و به او میگوید که دیشب با یکدیگر در افتتاحیه یک بار آشنا شدهاند و مرد برای او قطعهای با ساکسیفون نواخته است. تا به اینجای کار مسئلهی حیرتآوری در نمایشنامه وجود ندارد ولی زمانی که زن ماجرا قصد رفتن میکند شگفتآوری نمایشنامه آغاز میشود.
بیشتر بخوانید: تئاتر رامشدگی کاری از پویان باقرزاده ؛ “گپی دوستانه در باب مهاجرت”
مرد از زن میخواهد که چند شب دیگر به او فرصت بدهد. زن ابتدا مخالفت میکند ولی بعد راضی میشود و آنها سر نه شب به توافق میرسند و زن قید میکند که بعد از نه شب برای همیشه میرود و مرد حق درخواست چیزی بیشتر ندارد و مرد میپذیرد.
سفر نه ماههی آنها در خانهی کوچک مرد آغاز میشود. سفری به درازای نه شب و هر شب در دل خود ماجراجویی بزرگی دارد. اما نه از جنس ماجراجوییهای دیگر. این ماجراجویی کنکاش مرد به درون خودش است. آگاهی یافتن از حواس و هویت و زندگی ش و مرد در این نه شب به مثال یک جنین در نه ماه بارداری رشد کرده و به تکامل میرسد. هر شب، یک مرحله برای تکامل.
بیشتر بخوانید: نگاهی به تئاتر نفر دوم کاری از مهین صدری ؛ همیشه باید یه نفر دومی باشه…
داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد در سطح اول روایت گر یک ماجرای عاشقانه است. زنی به شدت خواستنی در برابر مردی که هیچ رنگ و بویی از زندگی درخانهاش نمیشود پیدا کرد، حاضر میشود. او درست مثل یک معشوق، عاشق را به مسیر شناخت میبرد و او را در این مسیر همراهی میکند و راه را به او نشان میدهد. زن در عین در دسترس بودن دستنیافتنی است. روزشمار نه روزه از همان ابتدا شمارشش را آغاز کرده و اضطراب به پایان رسیدن نه شب و از دست رفتن این معشوق خواستنی در نمایشنامه به وضوح پیداست.
عاشقانهترین بخش این نمایشنامه که بسیار هم در اجراهای متفاوت از آن استفادهشده است، زمانی است که آنها با یکدیگر به زبانی خارج از کلمات صحبت میکنند. زن سؤالاتی میپرسد و مرد تنها میتواند با آوای “آ” پاسخش را بدهد و نه چیزی بیشتر.
بیشتر بخوانید: نگاهی به سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر ؛ ” نور، صحنه، حرکت”
زن از مرد میخواهد یک جوری به او بگوید “آ” که انگار دلش میخواهد او نرود یا بگوید از او متنفر است یا بگوید دوستش دارد یا بگوید که از این بازی احمقانه خسته شده است. کمی بعد از این آوا به سکوتهای معنادار میرسند و کمی بعد تنها به زبان سکوت با یکدیگر سخن میگویند.
اما نمایشنامه خود را تنها به سطح یک داستان عاشقانه محدود نمیکند. او در سطحی دیگر روایت گر مرگ یک انسان است. زن حالتی شبیه فرشتهی مرگ دارد که پیداشده تا مرد را کمکم برای مرگ حاضر کند. پیغامگیر و پیغامهایی که هرگز پاسخ داده نمیشوند نشان از مرگ مرد دارد. زن زمانی حتی در میان صحبتهایشان پای تناسخ را به میان میکشد.
زن: چه حیوونی رو بیشتر از همه دوست داری؟
مرد: پاندا.
زن: اسم یه شهر رو بگو که دوست داشتی توش زندگی کنی.
مرد: فرانکفورت. اونجا یه باغوحش بزرگ هست.
زن: خب پس تو توی زندگی بعدیت یه خرس پاندا خواهی شد.
مرد: و تو؟
زن: منم میام فرانکفورت دیدنت.
بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه پادشاه می میرد اثر اوژن یونسکو، چنگ اندازی به بودن و وجود
در بخشی مرد متکلم وحده ی خاطراتش است. گویی چیزهایی که مدتها به آنها فکر نکرده به یک باره از مقابل چشمانش عبور میکنند و این همان مسئله ایست که باورها به آن اشاره دارند. مرور تمامی خاطرات انسان در زندگی، درست پیش از مرگ. او درختهایی را به خاطر میآورد که زمان تولد هر فرزند خانواده شان در حیاط کاشته میشد و میگوید که درخت او سیب است.
او مرگ و آمادگی برای آن را شبیه به نه ماه زندگی جنین و آمادگی او برای حضور در جهانی دیگر تشبیه کرده و از آنجایی که عامل تولد یک زن است هیچ بعید نیست که عامل مرگ که همان تولدی دوباره است نیز یک زن باشد.
در نگاهی دیگر به نمایشنامه خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد به تفاوتهای هستی شناسانهی زن و مرد نمایشنامه بر میخوریم. بخشی از تکامل این نمایشنامه در دل این تفاوتهاست. مرد از هستی مردانه آگاهی کامل دارد چون آن را زیسته است. او به واسطه زن با هستی زنانه آشنا شده و تواناییهای آنها را در هر مرحله کسب میکند. او در نهایت با زن یکی شده و یک موجود واحد و کامل را پدید میآورند. هر انسانی زمانی به تکامل میرسد که بتواند بین بخشهای ناخودآگاه زنانه و مردانهاش تعادل ببخشد.
بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه اولئانا نوشتهی دیوید ممت، همان جایی که ترجیح می دهم آنجا باشم
نمایشنامه با سقوط یک سبد سیب و ریخته شدن سیبها به پایان میرسد. سیبهایی که درختشان در زمان تولد مرد کاشته شده بود بر زمین رهامیشوند و این همان رهایی مرد یا مرگ اوست.
نمایشنامه خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد را تینوش نظم جو به زبان فارسی برگردان کرده است.