نمایشنامه اولئانا نوشتهی دیوید ممت، همان جایی که ترجیح میدهم آنجا باشم!
نمایشنامه اولئانا Oleanna یکی از بهترین، قوی ترین و بحث برانگیزترین آثار دیوید ممت David Mamet در دههی نود است. نمایشنامه اولئانا علاوه بر نشان دادن لایههای پنهان سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه در مضمون، از ساختار زیبا، دقیق و ظریف و همچنین زبانی نو بهره میجوید.
دیوید ممت نویسنده و کارگردان آمریکایی است که متعلق به نسل سوم یا دوران معاصر نمایش و ادبیات نمایشی در آمریکاست. اگر تاریخ نمایش در آمریکا را سه دوره در نظر بگیریم؛
دورهی اول متعلق به گروههای نمایشی سیار و دوره گرد است، دورهی دوم متعلق به نمایش نامه نویسان نامداری است که یکی پس از دیگری تمامن توجه دنیا رو به نمایش و درام آمریکایی جلب میکنند، در واقع بهتر است دقیقن از کلمهی “غول های” ادبیات نمایشی در آمریکا استفاده کنم چرا که این واژه قدرت مطلق این نمایش نامه نویسان را به خوبی نشان میدهد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] دیوید ممت: مروری بر آثار و زندگی نویسنده؛ نوشتههایم سیاسی نیست!
تحلیل نمایشنامه اولئانا نوشتهی دیوید ممت
نمایش نامه نویسانی مثل اونیل، میلر، وایلدر، تی اس الیوت، تنسی ویلیامز و ادوارد البی (تا حدودی به دور سوم هم وصل است) و اما دورهی سوم، ادبیات جدید و نمایش نامه نویسان قدر دیگری را به دنیا معرفی میکند. ادبیات پوچ گرایانه و اصطلاح دقیق تر آن “تئاتر ابزورد” که حال و هوای جدیدی را به این عرصه وارد میکند.
تئاتر ابزورد در آمریکا از ادوارد البی شروع میشود و به نسل سوم انتقال داده میشود. سردمداران این سبک، دیوید ممت، سام شپرد و نیل سایمون؛ همان نسل سوم ادبیات نمایشی در آمریکا هستند.
به جرات میتوان گفت دیوید ممت، مشهورترین و بحث برانگیزترین نمایش نامه نویس این دوره است. ممت در تمامی آثارش (چه در تئاتر و چه در سینما) رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد و انحرافات، مشکلات و معضلات جامعه را در قالب زبانی منقطع، کوتاه، تمسخر آمیز، مکثهای مکرر، تکرار ، نیمه ماندن کلمات و… به خوبی نشان میدهد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] تحلیل نمایشنامه اسب کوچک سیاه اثر دیوید ممت
اولئانا: اوله و آنا
آه در اولئانا بودن،
همان جایی که ترجیح میدهم آنجا باشم
به جای این که در نروژ اسیر باشم
و زنجیرهای بردگی را با خود حمل کنم
اولئانا مجمعی آرمانی بود که توسط اوله بال، ویولونیست نروژی و همسرش آنا تاسیس شد. نام نمایش نامه که در هیچ کجای متن به آن اشاره نشده است، برگرفته از همین داستان عامیانه است: اوله و آنا. داستان زن و مردی به نام اوله و آنا، که مجمع کشاورزی راه میاندازند ولی زمین خریداری شده حاصلخیز و قابل زرع و کشت نبود و ورشکستگی را در پی داشت و خریداران مجبور شدند بعد از ورشکستگی به نروژ باز گردند.
نام نمایشنامه از این داستان برگرفته شده و در واقع موضوع اصلی این داستان، شکست خوردن و عدم دستیابی به رویاها و آرزوهاست. وجه اشتراک داستان و نمایش نامه هم همین شکست است ولی در قالبی دیگر، در قالب شکست نظام آموزشی آمریکا .
نمایشنامه اولئانا داستان رابطهی استاد دانشگاهی است به نام جان، با یکی از دانشجویان دخترش، به نام کارول. استادی که با سوء استفاده از موقعیت اجتماعی، دانشجویش را وادار به برقراری ارتباطِ جنسی میکند و این رابطه نهایتن با شکایت دانشجو، به عنوان آزار جنسی مطرح میشود و به تبع آن استاد دانشگاه شغلش و موقعیت اجتماعیش را از دست میدهد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] نمایشنامه بوفالوی آمریکایی نوشتهی دیوید ممت
این نمایشنامه یکی از بی عیب و نقص ترین نمایش نامههای قرن بیستمی است که تعابیر و تاویل مختلفی را در پی داشته و در طول اجرا هم، مسائل مختلفی را بوجود آورده است. متن از ابتدا مخاطب را در تعلیق شدیدی قرار میدهد.
نمایش نامه پر است از ابهامات و سوالاتی که جواب قطعی نخواهند داشت. متن جوری جلو میرود که مخاطب مدام تردید میکند کدام سمت را باید بگیرد، مقصر واقعی کیست، چه کسی شروع کننده بوده و… در واقع جهان متن، جهان عدم قطعیت هاست.
نمایشنامه با داستانی در ظاهر ساده و زبانی نو، دیالوگهای کوتاه و منقطع، مکثها و سکوتهای بسیار، تکرارها و صحبتهای به ظاهر بی سر و ته که به نوعی جز شاخصهای تئاتر ابزورد است، مسئله حادتر و اساسی تری را مطرح میکند.
در ظاهر رابطهی استاد و دانشجویی را میبینیم که تبعات سنگینی دارد ولی در بطن ماجرا، فراتر از این حرف هاست. در واقع معضلات اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکایی صریحن مورد انتقاد قرار میگیرند.
سیاست نادرست، نظام آموزشی نادرست، انحرافات اخلاقی، انحرافات جنسی، سوء استفاده جنسی، سوء استفاده موقعیت، استثمار جنس زن و… همه و همه در این نمایش نامه به خوبی مشهود است.
در واقع استاد دانشگاه، دیگر استاد دانشگاه نیست، بلکه عضوی است از نظام آموزشی فاسد که زیر مجموعهای فاسد را تولید و پشتیبانی میکند.
و دانشجو دیگر جست و جو گر دانش نیست، بلکه عضو تحت سلطه و عنصر مورد تجاوز واقع شده در این چرخهی بیمار است. دانشجویی که در آینده جایگاهش در این چرخه تغییر میکند ولی از آن بیرون نمیآید.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Spartan اسپارتان ساختهی دیوید ممت
ممت در اکثر آثارش معضلات جامعه را هرچه هنرمندانه تر، با تیزبینی و ریزبینی نشان میدهد. معضلاتی که به تک تک افراد جامعه تزریق میشود. ممت همچنین در تمامی آثارش وجه اشتراکی دارد و آن، تاثیر محیط بر فرد است، نه فرد بر محیط.
ممت صریحن دنیای بیرون را عامل فساد میداند و تمامی معضلات و انحرافات یک جامعه را، از بیرون به درون میداند و به تعبیری معضلات از جامعه به فرد اننقال داده میشوند. در نمایشنامه اولئانا هم مثل آثار دیگر او، این جامعهی بیمار است که افراد را بیمار میکند.
به لحاظ ساختاری، نمایش نامه به گونهای است که در ابتدا تسلط استاد بر دانشجو را میبینیم و در انتها تسلط دانشجو بر استاد. در ابتدا بیشتر دیالوگها از زبان استاد ادا میشوند و دانشجو سهم کمی دارد و حرفها و کلماتش مدام قطع میشوند ولی در انتها این استاد است که مجال صحبت کردن را پیدا نمیکند.
در واقع ممت به خوبی کفهی ترازو را در سه پردهی نمایش یکسان نگه داشته، طوری که مخاطب فقط میتواند به فکر فرو رود، بی آن که بتواند در جایگاه قضاوت قرار گیرد. ممت با استفاده از دو قطب مخالف (زن-مرد) این جریان رو به خوبی جلو میبرد.
در کل در تمامی نمایشنامههای ممت و یا بهتر است کلی تر نگاه کنیم؛ در نمایش نامههای ابزورد این زبان و کلام است که کنش ایجاد میکند بدون اکتهای صرفن غیرکلامی. نمایش نامههای ابزورد، دیالوگ محورند و این دنیای واژگان و زبان است که کنشها را شکل میدهد و پیش برندهی داستان است.
بیشتر بخوانید: تئاتر رامشدگی کاری از پویان باقرزاده ؛ “گپی دوستانه در باب مهاجرت”
نمایشنامههای دیوید ممت هم از این قاعده مستثنا نیستند. در نمایشنامه اولئانا هم اکت خاصی نمیبینیم، برو بیا در متن نیست، ورود عناصر خارجی نداریم که آغازگر کنشی باشند، اساسن ورود و خروجی نداریم ، فقط دو کاراکتر ثابت که در یک فضای بسته در حال مکالمه اند و تمامی کنشهای پیش برنده از طریق دیالوگ مطرح میشود .
از ساحت کمی، نمایشنامه اولئانا نمایشنامهای است که در سه پرده نوشته شده است و دقیقن مطابق با درام ارسطویی، آغاز، میانه و پایان دارد. ولی به لحاظ زبانی از درام ارسطویی تبعیت نمیکند. به لحاظ پایان بندی هم با پایانی قطعی رو به رو نیستیم و این ابهام با مخاطب میماند.
در کل نمایشنامه اولئانا بی نظیر بوده و با رویکردی اجتماعی که میتواند از چند منظر بررسی شود و نقد تند و تیزی باشد بر معضلات اجتماعی.
از شیوهی آموزش گرفته تا جامعهی مردسالارانه و خشونت غیر علنی پنهان در کلام، سلطه گری ها، تجاوزها، انحرافات و… .
این مرخرفاتو کی نوشته؟! چه کسی گفته که اولئانا دربارهٔ استثمار جنس زن یا تبعیض علیه زنان بوده؟! اگر نمایشنامه سرتاسر ابهامه و مشخص نمیشه چه کسی راست گفته و چه کسی دروغ، جنابعالی چطور انقدر قاطعانه درموردش اظهار نظر میکنی و یه نمایشنامهٔ ضدفمنیستی رو فمنیستی جلوه میدی؟ حداقل دوتا از مصاحبههای ممت دربارهٔ اولئانا رو میخوندی یا واکنش مردم رو میسنجیدی! اگر اولئانا دربارهٔ توهمات زنپرستانهٔ جنابعالی بود توی سالنهای نمایش در حین کتککاری پایان نمایشنامه، برای استاد دست نمیزدن! اغلب منتقدای فمنیست علیه این نمایشنامه واکنش نشون دادن و حالا کسی که برداشت سطحی و بچهگانه از نمایشنامه داره با صراحت خندهداری میگه «استادی که از دانشجویش سوءاستفاده جنسی کرده و او را مورد آزار قرار داده!» دقیقا همینقدر متوهم و دروغگو و اهل قضاوتهای احمقانه. اتفاقا اولئانا دربارهٔ فمینازیهایی مثل نویسندهٔ این مطلبه، که برای مطرح شدن و رسیدن به قدرت حاضرن هر تهمتی بزنن و هرنوع کثافتکاریای بکنن و زنانگیشون رو ابزاری کنن برای رسیدن به مقاصد پلیدشون.