اقتصادی

مفاهیم اقتصادی به زبان ساده؛ سیاست ارزی – قسمت سوم

هر عاملی که موجب شود تقاضای شهروندان ما معطوف به کالاهای داخلی (خارجی) شود، نرخ حقیقی ارز را افزایش (کاهش) خواهد داد.

با یک محاسبه ساده ریاضی می توان نشان داد که نرخ حقیقی ارز رابطه مثبت با نسبت قیمت کالاهای غیرقابل مبادله به قیمت کالاهای مبادله در خارج و رابطه منفی با نسبت قیمت کالاهای غیرقابل مبادله به قیمت کالاهای مبادله در داخل دارد.

۰

در ادامه بحث سیاست ارزی با بخش سوم این گفتمان با ما همراه باشید: هر عاملی که موجب شود تقاضای شهروندان ما معطوف به کالاهای داخلی (خارجی) شود، نرخ حقیقی ارز را افزایش (کاهش) خواهد داد. وقتی نرخ حقیقی ارز افزایش یابد، معنای آن این است که تقاضا برای واردات کم می شود و مردم تقاضای کمتری برای ارز خارجی خواهند داشت.در نتیجه در بازار نرخ ارز کاهش خواهد یافت یا تقویت پول ملی رخ می دهد.

اگر با این معیار به موضوع نگاه کنیم در می یابیم که اگر تورم در کشور ما بالا رود، معنای آن این است که قیمت کالاهای ساخت داخل بالا می روند و در نتیجه تقاضا برای کالاهای داخلی کم و برای کالاهای خارجی افزایش خواهد یافت که این به معنای کاهش نرخ حقیقی ارز است. پیامد کاهش نرخ حقیقی ارز افزایش واردات و به تبع آن افزایش تقاضا برای ارز خارجی و به دنبال آن افزایش نرخ ارز اسمی یعنی کاهش ارزش پول ملی است. همچنین تعرفه های گمرکی موجب می شود تا تقاضا برای کالاهای داخلی افزایش یابد و در نتیجه ارزش پول ملی تقویت شود. تغییر ترکیب مخارج و درآمدهای دولت نیز بر نرخ حقیقی ارز تاثیر قابل ملاحظه ای دارد. به عنوان مثال اگر دولت ترکیب مخارج خود را به نفع کالاهای داخلی مثلا کالاهای غیرقابل مبادله تغییر دهد، قیمت نسبی کالاهای غیرمبادله ای افزایش می یابد و در نتیجه نرخ واقعی ارز کاهش می یابد.

عامل دیگری که بر نرخ حقیقی ارز موثر است، میزان نسبی عرضه است. اگر بهره وری در کشوری افزایش یابد نرخ حقیقی ارز افزایش خواهد یافت و بر اساس مکانیزمی که گفته شد به تدریج ارزش پول ملی افزایش خواهد یافت. توجیه آن این است که با افزایش بهره وری، میزان تولید افزایش خواهد یافت. طبیعی است که با افزایش میزان تولید، درآمد نیز افزایش پیدا می کند. با افزایش درآمد بخشی از تقاضای اضافی ایجاد شده متوجه کالاهای خارجی خواهد شد و بخش دیگر متوجه کالاهای داخلی می گردد. طبیعی است که قیمت کالاهای داخلی در مقایسه با کالاهای خارجی کم شود چرا که تقاضا به میزان عرضه افزایش نمی یابد. اثر این وضعیت آن است که نرخ حقیقی ارز افزایش می یابد. دو مثال مشخص بین المللی در این مورد افزایش تدریجی ارزش پول ژاپن و کره در بیست و پنج سال گذشته نسبت به ارزهای بین المللی است. از آن جا که رشد اقتصادی این دو کشور که خود تا حد زیادی ناشی از رشد سریع بهره وری نیروی کار آن کشورها بوده است در دهه هفتاد و هشتاد تا دهه نود سریع تر از رشد اقتصادی کشورهای عمده غربی بود، در نتیجه پول ملی این کشورها نیز به تدریج در مقابل ارزهای معتبر بین المللی تقویت شد.

با یک محاسبه ساده ریاضی می توان نشان داد که نرخ حقیقی ارز رابطه مثبت با نسبت قیمت کالاهای غیرقابل مبادله به قیمت کالاهای مبادله در خارج و رابطه منفی با نسبت قیمت کالاهای غیرقابل مبادله به قیمت کالاهای مبادله در داخل دارد. اگر قیمت نسبی کالاهای غیرقابل مبادله به کالاهای قابل مبادله در داخل افزایش یابد باید انتظار داشت تا نرخ حقیقی ارز کاهش یابد و به تدریج پول ملی تضعیف شود. کارشناسان معتقدند که رشد اقتصادی معمولا به معنی رشد بهره وری در تولید کالاهای قابل مبادله است که پیامد آن کاهش قیمت کالاهای قابل مبادله نسبت به کالاهای غیرقابل مبادله است. در کشورهای با رشد سریع، قیمت کالاهای غیرقابل مبادله رشد سریعی می کنند. به عنوان مثال می توان دید که پیشرفت چین موجب شده تا قیمت زمین و دستمزد نیروی کار افزایش یابد و این امر در میان مدت موجب تضعیف مزیت ارزان بودن تولید در چین می شود. دلالت جالب دیگر این تحلیل این است که قیمت کالاهای غیرقابل مبادله نظیر مسکن و قیمت خدمات در کشورهای پیشرفته گران تر از کشورهای در حال توسعه است. اما اگر بهره وری در بخش غیرقابل مبادله مثلا خدمات افزایش یابد، پیامد آن این است که قیمت نسبی کالاهای غیرقابل مبادله به کالاهای قابل مبادله کاهش می یابد و به تبع آن نرخ حقیقی ارز تقویت می شود.

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا