رمان زمانی که یک اثری هنری بودم اثر امانوئل اشمیت
زمانی که یک اثری هنری بودم When I Was a Work of Art Lorsque j’étais une oeuvre d’art یکی از رمانهای نوشتهی اریک امانوئل اشمیت Éric-Emmanuel Schmitt رماننویس و نمایشنامهنویس و فیلسوف مشهور فرانسوی است که آثارش در ایران با استقبال زیادی روبرو شده است. البته اغلب او را به خاطر نمایشنامهی خرده جنایاتهای زن و شوهری میشناسیم. زمانی که یک اثری هنری بودم در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است و فرامرز ویسی و آسیه حیدری این کتاب را به فارسی برگرداندهاند و نشر افراز آن را منتشر کرده است. در ادامه با تحلیل رمان زمانی که یک اثری هنری بودم با نت نوشت همراه باشید.
رمان زمانی که یک اثری هنری بودم؛ نمایشی از برده داری مدرن در جهان
اریک امانوئل اشمیت Éric-Emmanuel Schmitt دکتری فلسفه دارد. به همین جهت در اغلب رمانها و نمایشنامههایش کار به جایی میرسد که بیشباهت با نصیحتگویی و پیام اخلاقی دادن به مخاطب نیست. البته این ویژگی خاص اوست و در هر اثرش به شکلی متفاوت ظاهر میشود. در زمانی که یک اثری هنری بودم ملاقات شخصیت اصلی داستان با نقاش نابینا این زمینه را فراهم میکند.
بیشتر بخوانید: نمایشنامه خرده جنایتهای زن و شوهری کاری از امانوئل اشمیت
اگر در زندگی خود اشمیت دقیق شویم او تولد روحانی خود را به زمانی که در صحرای هوگار گرفتار شده بود نسبت میدهد. او در صحرا سیصد کیلومتر دور از هر آبادیای به دام افتاده بود و ناگهان حس کرد نیرویی متعالی و فوق بشری او را هدایت میکند. به همین دلیل است که در اغلب کارهایش رویکرد دینی و عرفانی را ورود داده است. از سمتی دیگر این نگاه عرفانی مذهبی نیست. بلکه بیشتر به انسانگرایی متمایل است. انسانگرایی مضمون اصلی رمان زمانی که یک اثری هنری بودم است.
“کسی هرگز تصور کرده است که به یک شئ تبدیل شود؟ یا حتی شیئی ستایش برانگیز؟ این قراردادی است که هنرمندی غریب با جوانی که بر لبهی ناامیدی گام میزند، میبندد.”
داستان رمان زمانی که یک اثری هنری بودم از این قرار است که جوانی بیست ساله که خود را یک شکست خوردهی مطلق میداند و در برابر برادرانش که افرادی بسیار خوشچهره و موفق هستند حرفی برای گفتن ندارد و خودش را مایهی ننگ زندگی میداند برای چندمین بار دست به خودکشی میزند. او میخواهد خودش را از یک صخره به پایین پرتاب کند که با یک فرد غریب به نام “زئوس” روبرو میشود. “زئوس” زمانی که او عزمش را برای خودکشی جزم کرده مزاحمش میشود. به او میگوید که میتواند زندگیاش را بخرد و آن را به چیزی ارزشمند تبدیل کند.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان سقوط نوشتهی آلبر کامو
تازیو، شخصیت اصلی رمان زمانی که یک اثری هنری بودم ، به این پیشنهاد فکر میکند. از آن جایی که او از حس بیارزشی برای خودکشی اقدام کرده بود این پیشنهاد رامیپذیرد. زئوس که یک هنرمند است هویت او را میخرد و نابود میکند و نامی جدید به او میدهد. “آدام” که یادآور آدم نخستین انسان خلق شده است و خود زئوس یادآور نام خدای خدایان یونان باستان است. تازیو هویت و نامش و جسمش را در طی یک قرارداد به زئوس واگذار میکند و از آن روز به بعد به عنوان یک اثر هنری زندگیاش را ادامه میدهد.
“هر کدام از ما سه موجود هستیم. یک وجود شیئی داریم که همان جسم ماست، یکوجود روحی که همان آگاهی ما و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران دربارهیما میگویند . وجود اول یعنی جسم، خارج از اختیار ماست. این ما نیستیم که انتخابمیکنیم قدکوتاه باشیم یا گوژپشت. بزرگ شویم یا نه، پیر شویم یا نشویم، مرگ وزندگی ما در دست خود ما نیست. وجود دوم که آگاهی ماست، خیلی فریبنده و گول زننده است: یعنی ما فقط از آن چیزهایی که وجود دارند، آگاهی داریم. از آنچه که هستیم.میتوان گفت آگاهی قلمموی چسبناک سربهراهی نیست که بر واقعیت کشیده شود. تنها وجود سوم ماست که به ما اجازه میدهد در سرنوشتمان دخالت کنیم. به مایک تئاتر، یک صحنه و طرفدارانی میدهد .”
بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه مهمان ناخوانده اثر اریک امانوئل اشمیت
زئوس تمام ویژگیهای انسانی تازیو را از او میگیرد و تازیو به یک برده تبدیل میشود. اوایل احساس خوبی دارد ولی پس از مدتی متوجه میشود که این آن چیزی نبوده که میخواسته ولی زئوس حق تفکر را به او نمیدهد حق انتخاب را از او میگیرد او به او گوش زد میکند که زنده بودنش را از او دارد و اگر به ارادهی خودش بود اکنون مرده بود پس باید برای ارادهی او زندگی کند و قرارداد را به او یادآور میشد. زمانی که تازیو از حضور برهنه در انظار عموم شرم داشت زئوس او را به این کار مجبور میکند و تمام حقوق انسانی تازیو را از او سلب میکند. او پس از مدتی تازیو یا آدام را به موزه میفروشد.
رمان زمانی که یک اثری هنری بودم را میتوان تا حد زیادی نمادین دانست. این را میتوان از اسمهایی که اشمیت برای شخصیتهایش انتخاب کرده به سادگی دریافت. ولی حتی اگر آن را نمادین ندانیم میتوان اعتراض اشمیت در این کتاب به هنر معاصر را در آن دید. او از هنری که از زیبایی و انسانگرایی به دور شده و انسان را به یک وسیله تبدیل میکند بیزاری میجوید و هنری که همچنان بیانگر زیبایی باشد را میستاید.
از سویی دیگر او مقولهی هویت انسان در جهان معاصر را مورد بررسی قرار میدهد. این که انسان در جهان مدرن در حال فروپاشی قرار دارد. افرادی که خود را خدای او و ولینعمت او معرفی میکنند هویت او را از او میگیرند و او را به یک وسیله تبدیل میکنند. شاید او حتی مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرد اما مسئله این است که دیگر چیزی از ارزشهای واقعیاش باقی نمانده است.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان خشم و هیاهو نوشتهی ویلیام فاکنر
این اثر اعتراضی است به نگاه معاصر و جهان مدرنیته. نگاه انسانگرایی را به وضوح میتوان در جایجای این اثر دید. گفتار زئوس بعضاً گفتاری خدا گونه است آنچنان که در کتابهای مقدس و یا اساطیر یونانی مشاهده کردهایم. اشمیت بردهداری در دنیای متمدن و مدرن را به شکلی ملموس به نمایش میگذارد.
رمان زمانی که یک اثری هنری بودم When I Was a Work of Art نثر ساده و روانی دارد و بدون پیچیدگی و بدون پرده آن چه را که میخواهد مخاطب برداشت کند میگوید. از ساده و بی حصار نصیحت کردن او ابایی ندارد و این برای برخی از نظر هنری جذاب نیست و از نظر برخی جزو ویژگیهای خوب این اثر است. ولی شاید همین بیپردگی بیش از حد کتاب را کمی به یک بیانیهی اعتراضی علیه بردهداری مدرن و نگاه مدرن به انسان نزدیک کند.
اگر قصد خرید کتاب وقتی که یک اثر هنری بودم را دارید در جریان باشید که رمان زمانی که یک اثری هنری بودم داستان را خیلی ساده روایت میکند. احساسات آدام را خیلی ساده برای خواننده به نمایش میگذارد. خواندن این کتاب و لذت بردن از آن ابداًکار دشواری نیست.
“موفقیت معمولاً چیزی نیست که هنرمند آن را به وجود آورد بلکه این مخاطب است که آن را میآفریند .”