چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟ چگونه از همهمه و کلافگی در ذهنم خلاص شوم؟
چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟ سوالی که خیلی از ما بارها از خودمان پرسیده ایم!
زندگی شلوغ و پرهمهمه امروز پر از چک کردن ایمیلها و جواب دادن به آنها، بالا پایین کردن صفحات شبکه های اجتماعی، انواع مکالمه های تلفنی همه را به عدم تمرکز و کلافگی دچار کرده است. هر چه سعی می کنیم هدفمند باشیم و با تمرکز پیش برویم و معنایی به کارهایمان بدهیم معمولا شکست می خوریم. دوباره شروع می کنیم ولی پس از مدتی کمی دوباره عدم تمرکز و شلوغی و بی نظمی شروع می شود. خسته می شویم و احساس بی هویتی و توخالی بودن داریم. اگر به دنبال جواب این سوال هستید که چرا نمی توانم تمرکز کنم ، نتنوشت امروز را به شما میگوید چه گونه آگاهانه و هدفمند به پیش بروید و در دنیای پرهیاهوی امروز معنایی به زندگیتان بدهید.
چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟
اگر کسی از شما بپرسد طی چند روز اخیر چند دقیقه تمرکز حواس داشته اید به احتمال زیاد جوابتان این است که بیشتر وقتها ذهنتان پر از همهمه بوده و اصلا تمرکز نداشتهاید. چرا همیشه ذهنمان مشغول است و تمرکز حواس نداریم؟ چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟ چون در یک لحظه اتفاقات مختلفی می افتد که بیایید آنها را بررسی کنیم:
۱- از تمرکز حواس میترسیم
کاری که می خواهیم انجام دهیم سخت است، یا به خودمان اطمینان نداریم، یا احساس آرامش نداریم. خیلی وقتها هم برای آن که به خودمان آرامش بدهیم به سراغ غذا می رویم. حتی گاهی به طور ناخودآگاه از چیزی می ترسیم که تمرکز را از ما می گیرد.
۲- از ساده شدن زندگی میترسیم
بله امروزه کسی نیست که بتواند بدون اینترنت و شبکه های اجتماعی زندگی کند. بدون تلفن همراه که تقریبا زندگی غیرممکن به نظر می رسد. ولی گاهی به سادگی نیاز داریم. نباید بترسیم که ممکن است بعضی از لوازم مادی زندگیمان را از دست بدهیم. حتی گاهی لازم است به سادگی و بدون فن آوری مدرن زندگی کنیم.
۳- مدام در حال دور شدن از زمان حال هستیم
حتی وقتی مرحله ۱ و ۲ را برای خودتان حل می کنید باز هم تمرکز ندارید و انگار نیرویی شما را به سمت دیگری میکشاند. افکار درست مثل یک میمون بازیگوش مدام رشته تمرکز ما را پاره میکند. در واقع ما اصلا در زمان حال زندگی نمی کنیم. فقط دلمان می خواهد زود تمام بشود. درست مثل راننده ای که در خیابان فقط بوق میزند تا زود به مقصد برسد. حالا ۵ دقیقه دیر رسیدن – بجز مواردی که بیمار داریم – هیچ چیزی را در دنیا تغییر نمی دهد فقط خودمان را کلافه کردهایم.
۴- نمیدانیم چه میخواهیم
می دانیم باید تمرکز کنیم. ولی روش های تمرکز را می دانیم؟ اولویت بندیها را بلد هستیم؟ حتی اگر این کارها را درست و بموقع انجام بدهیم بازهم دل نگران چیزهایی هستیم که ممکن است فراموش کرده یا انتخابی نادرست داشته باشیم. همین عدم اطمینان خودش یکی از علت های عدم تمرکز است.
ولی نگران نباشید با این روشها می توانید با صددرصد توجه به کارهایتان برسید.
به کارتان معنا بدهید
هر کاری که دارید انجام میدهید به آن معنی بدهید. وقتی نسبت به کاری که دارید انجام می دهید آگاهی پیدا کنید و اهمیت آن را برای خودتان مشخص کنید هم تمرکز حواس خواهید داشت و هم نمی ترسید. هر روز صبح با این جمله شروع کنید:
بهترین کاری که امروز می توانم برای خودم انجام بدهم چیست؟
وقتی چنین سوالی را صبح اول وقت به محض بیدار شدن از خواب از خودتان بپرسید، ناخودآگاه تمام کارهایی که انجام می دهید برای تان معنا پیدا می کند.
چرا باید روی کارم تمرکز کنم؟
معمولا این سوال را کسی از خودش نمی پرسد. ولی با شروع هر روز و حتی در طی روز حتما این پرسش را از خودتان بپرسید. حتی وقتی خسته می شوید یا کاری به درستی پیش نمی رود از خودتان بپرسید چه چیزی را باید با دقت چک کنم؟ کدام کار مهم تر است تا آن را سریع تر انجام بدهم؟ از کجا باید شروع کنم و به کجا برسم؟
وقتی لابلای کارهای روزانه این پرسشها را از خود بپرسید به سرعت جواب آن را پیدا می کنید، و با معنای بیشتری روی کارتان متمرکز می شوید.
چرا ذهنم متمرکز نمیشود؟ چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟
اگر گاهی تمرکزتان به هم می خورد، از خودتان بپرسید چرا ذهنم به هم ریخت؟ چه چیزی سد راه تمرکز حواسم شده است؟ از چی می ترسم؟ چرا نمی توانم تمرکز کنم ؟
اگر بتوانید چیزی را که از آن حتی به طور ناخودآگاه می ترسید پیدا کنید. مشکل تقریبا حل است. تنها کاری که باید بکنید با تمام دل و جرات به دل مشکل بزنید. سعی کنید چند لحظه روی آن متمرکز شوید. تمام احساسی را که هنگام مواجهه با ترس تان دارید لمس کنید. قرار نیست فرار کنیم باید ترس را بشناسیم و به دل و جرات تبدیلش کنیم.
با تمرکز به چه هدفی میرسم؟
سعی کنید ذهن تان حتی لحظات کوتاهی متمرکز باشد یا حتی شاید فقط ابتدای کار یا فقط انتهای کار ذهن تان متمرکز باشد. اشکالی ندارد. شاید فقط یک طرح اولیه بکشید یا ابتدای جلسه فقط یک لبخند بزنید، ولی همین زمان کم تمرکز هم شروع خوبی است. تمرکز هدف اصلی شما نیست، بلکه روش درست رسیدن به هدف تان است.
مثلا به خودتان بگویید چون این وسیله را دارم برای آرامش یا سلامت مردم درست می کنم باید کاملا روی کارم متمرکز شوم. با این ایده برای خودتان هدفی تعریف کرده اید که مسلما توجه شما را به کاری متمرکز می کند که در حال انجامش هستید و در نتیجه روی کار تمرکز بیشتری می کنید.
اگر الان هیچ کاری نمیکردم چه احساسی داشتم؟
وقتی خسته می شوید یا وسط کار تمرکزتان به هم می خورد از خودتان بپرسید اگر الان متوقف می شدم و هیچ کاری نمی کردم چه احساسی داشتم؟ دلتان می خواست هیچ کاری انجام ندهید؟ هیچ تاثیری بر محیط اطرافتان نگذارید؟ این کاری که دارم انجام می دهم چه تاثیری در زندگی عزیزانم دارد؟ اصلا فکر کنید اگر الان بیکار بوده اید چه فکر می کردید؟
با کنجکاوی هر چه تمام جزییات و تاثیر خودتان و هر گونه شک و شبهه ای را که دارید با دقت بررسی کنید. باید برای آنها جواب داشته باشید و به اطمینان برسید.
نه به کل زندگی، یا کاری که انجام می دهید بلکه حتی به جزییات آن مثل جواب دادن ایمیل، یا یک تلفن معنا و مفهوم بدهید. وقتی به زندگیتان و هر کاری انجام می دهید معنا بدهید از لحظه به لحظه آن لذت خواهید برد.
در هر مکانی برای هر کاری با توجه، تمرکز، کنجکاوی، و دوست داشتن پیش بروید. حتی اگر حوصله خواندن تمام مقاله را به همان دلیل شلوغی ذهن و عدم تمرکز ندارید عنوانها را جایی یادداشت کنید و با پاسخ دادن به آنها بعد از مدتی متوجه می شوید تمرکز حواس دارید و کلافه نیستید و زندگی برایتان معنا پیدا کرده است.
منبع:
zenhabits.net
ممنون مفید بود