فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore ساختهی مارتین اسکورسیزی
الن برستین با نام آلیس گراهام در فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore یا آلیس دیگر اینجا زندگی نمی کند به کارگردانی مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese محصول سال ۱۹۷۴در نقش زنی سرخوشِ تازه بیوه شده ظاهر میشود. در ادامه با معرفی و نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند
آلیس در هشت سالگی رویای خواننده شدن در سر داشته است. حال بیست و هفت سال بعد از آن شوهر عبوسش که رابطهی خوبی با او و تک فرزند پسرش ندارد، در تصادف رانندگی به ناگهان کشته میشود. آلیس خانه و وسایلش را به حراج میگذارد، از دوست و همسایهاش جدا میشود، بار سفر میبندد و راهی جادههای خشک و آفتاب زده برای رسیدن به زادگاهش یعنی مانتری کالیفرینا میشود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Shutter Island اثر مارتین اسکورسیزی
او در فینیکس توقف میکند و اتاقی را به همراه پسرش در متلی جادهای اجاره میکند. آلیس باید برای بدست آوردن هزینهی زندگی خود و پسر یازده ساله اش، لاجرم به خوانندگی در کافه و رستورانها روی بیاورد و ادامهی ماجرا …
در نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore باید به این نکته اشاره کرد که این اثر سومین فیلم مارتین اسکورسیزی، کارگردان خوش ذوق آمریکایی است. کسی که بی شک یکی از تاثیرگذارترین کارگردانهای معاصر است و بر فیلمسازی افراد زیادی تاثیرات جدی گذاشته است. او با سابقهی فیلم سازی پنجاه سالهاش میگوید: «عاشق فیلم است، نقطه تمام.»
از نکات حائز اهمیت در نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore دربارهی بازیگران، بازی “جودی فاستر” دوازده ساله در نقش دوست دختر تام “آلفرد لوتر” پسر آلیس است.
دختری که نقش نوجوانی عجیب و غریب و سرکش را ایفا میکند. “آلن برستین” بازیگر نقش آلیس که چند روز دیگر در ۷ نوامبر ۸۵ سالگیاش را جشن میگیرد با بازی درخشاناش موفق به گرفتن جایزهی اسکار، گلدن گلوب و بفتا برای بهترین بازیگر زن برای این فیلم شد.
بیشتر بخوانید: فیلم Taxi Driver ساخته مارتین اسکورسیزی
بیشتر بخوانید: فیلم Hugo هوگو کاری از مارتین اسکورسیزی
فیلم روایت زنی در زندگی اخم آلود مشترکش است. آلیس با دوستش مشغول پرو لباس تازه دوختهاش است، تلفن به صدا در میآید و کسی آن سوی خط خبر کشته شدن همسرش را میدهد.
آلیس گریه میکند اما انگار در درونش حتی کورسوی امیدی برای رهایی جرقه میزند. او به راستی احساس آزادی میکند و به دنبال دست یابی به آرزوی دیرینهاش یعنی خوانندگی رهسپار جادهها میشود، آرزویی که به واسطهی ازدواج و بچه داری زود هنگامش رنگ کهنگی و فراموشی گرفته است.
در نقد فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore باید گفت آلیس میخواهد به زادگاهش برود با این باور که آن جا هنوز رنگی از رویا برایش دارد و در آن جا گذران زندگی آسانتر است. این باور دیرینه که اغلب انسانها فکر میکنند در شهری که متولّد و دوران کودکی شان گذشته است همه چیز جور دیگری است،
در انسانها وجود دارد. اما او با گذشت زمان و پیش آمدن اتفاقات ریز و درشت میفهمد آن چیزی که در پیاش بوده، عشق است.
عاشقانههایی که هر چند غبار زمان رویش نشسته اما وقتی پیش میآید باز هم رنگ و بوی نویی دارد. خواستهی او از زندگی این است که او دوست بدارد و دوست داشته شود. آلیس در شهر توسکان عشق را مییابد و همان جا ماندگار میشود چرا که عشق حرفی بیهوده نیست، خود فرداست، خود همیشه است.
بیشتر بخوانید: فیلم Silence اثر مارتین اسکورسیزی