فیلم امیر به کارگردانی نیما اقلیما؛ یک روح سرگردان و جوابهایی کلیشهای

امیر اولین ساختهی نیما اقلیما در حوزهی فیلم بلند داستانی است. این فیلم یک فیلم شخصیت محور است. و همان طور که میتوان از اسم فیلم حدس زد همه چیز حول محور شخصیت امیر با بازی میلاد کیمرام شکل میگیرد. میلاد کیمرام در نقش امیر، نقش مردی حدوداٌ چهل ساله را بازی میکند که بسیار کم حرف میزند و به سوالات دیگران با جملهی “سرت تو کار خودت باشه” پاسخ میدهد. و راه را به روی شناخت خودش میبندد. او در تمام طول فیلم درگیر حل مسائل و مشکلات دیگران است و با تمام وجود به حل آن ها میپردازد. در ادامه با معرفی و تحلیل فیلم امیر با نت نوشت همراه باشید.
فیلم امیر ، یک روح سرگردان و جواب هایی کلیشه ای
فیلم امیر که آغاز میشود طبیعتاٌ ما چیزی از “امیر” نمیدانیم، فیلم که به پایان میرسد هم تقریبا چیزی از او نمیدانیم. هیچ چیزی نسبت به شخصیت اصلی در این فیلمِ شخصیت محور نه در شخصیت و نه در دیدگاه مخاطب نسبت به او تغییری نمیکند. او یک سوپرمن زمینی است که حلال مسائل و مشکلات همه است. سوپرمن است چون آدم های دور و بر او تنها به واسطهی او از پس مشکلاتشان بر میآیند. اما این مسائل، ساده، کم عمق و بسیار سطحی هستند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم امیر کاری از نیما اقلیما ، روایت متقارن از شخصی نامتقارن و فرم گریز
کنشها و گرههای داستانی و شخصیت پردازیها سطحی و غیر منطقی به نظر میرسند و این مهم نباید در تحلیل فیلم امیر از قلم بیفتد. ما نمیتوانیم به خوبی آن ها را درک کنیم. روابط علی و معلولی بین این اتفاق ها وجود ندارد. به عنوان مثال زوج فیلم “غزل” با بازی “بهدخت ولیان” و “علی” با بازی “مصطفی قدیری”، با هم نمیتوانند حرف بزنند و هر وقت با هم حرف میزنند فحش میدهند و حرفهای شان به جایی نمیرسد.
“علی” با وجود اینکه میداند باید با “غزل” در یک تماس تلفنی حرف بزند تا بتواند فرزندش را ببیند و با وجود توصیه های “امیر”، باز هم از پس یک تماس تلفنی ساده بر نمیآید و “امیر” وارد میشود و با “غزل” حرف میزند و “علی” فرزندش را میبیند. و این فقط مختص این زوج نیست. همهی آدم های دور و بر “امیر” شخصیترین مسائل شان را به جای اینکه با گفتگو و پیدا کردن راه حلی، حل کنند تنها به واسطهی حرف زدن با “امیر” و سپردن مسائل شان به او از پس مشکلات بر میآیند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم عرق سرد کاری از سهیل بیرقی، زنانی که پیش تر از مردان دویده اند

در فیلم شخصیتمحور لایههای شخصیت است که باعث ایجاد پیوند احساسی و احساس نزدیکی مخاطب با روایت فیلم میشود. و از جهتی دیگر باعث ایجاد درونمایه و عمیق شدن فیلم میشود. و باید کشمکشهای بیرونی و درونی وجود داشته باشد و ما در گذر زمان با زوایا و انگیزههای مختلف شخصیت آشنا شویم. اما شخصیت “امیر” با سکوت آزار دهنده خود و سکوت دیگران در مورد او این راه را کاملا بسته است. دیگران تنها از او در راه حل مسائل خود بهرهکشی میکنند. و در این راه ما هیچ چیز جز سکوتی از او که نشاندهنده ی چیزی نیست هیچ نمیبینیم. تنها بخشهایی که توانسته است کمی به احساسات و اتفاقات زندگی او نوری بتاباند سکانسی است که با خواهر خود “ریما” با بازی “سحر دولتشاهی” در حال گفت و گوست. و اگر تمام فیلم با همین ساختار پیش میرفت ما شاید میتوانستیم مانند تکمیل یک پازل قطعه قطعه به تکمیل شخصیت “امیر” بپردازیم. و به شناختی از او برسیم.
البته نیما اقلیما کارگردان فیلم امیر سعی کرده است که با نماهایی از شهر تهران و هوای دود آلودش و رنگ های خاکستری تنهایی شخصیت را نشان دهد. و یک ما به ازای بیرونی برای حال و هوای شخصیت به تصویر بکشد. اما چون شخصیت به خوبی ساخته و پرداخته نشده است. و ما از احساسات و درونیات او چیز زیادی نمیدانیم. این نماهایی که می بایست در تکمیل حال و هوای درونی او میبود کمک چندانی نمیکند.
شخصیتهای فرعی نیز میبایست به شناخت بیشتر شخصیت اصلی بینجامد. اما در این فیلم شخصیتهای فرعی کارکردی ندارند و به پیشبرد داستان و یا شناساندن شخصیت اصلی کمکی نمیکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم چهارراه استانبول به کارگردانی مصطفی کیایی
شخصیت “جبرئیل”، سرایدار ساختمان، با بازی “هادی کاظمی” تنها جز پراندن چند تیکهی نه چندان بامزه و ارائهی تیپ سرایدار فضول کارکردی در فیلم ندارد. و یا شخصیت زن آرایشگر که او را همیشه در آسانسور میبینیم. از طریق نگاه ها و یا گریهاش و یا برخورد همیشگیاش در آسانسور با “امیر” باید حدس بزنیم که آیا عاشق “امیر” است؟ آیا زمانی عاشق او بوده است؟ این ها به حدسیات تماشاگر واگذار شده است. و راه این شناخت هر چند کوچک و نه چندان کارکردی را هم میبندد.
