فیلم آشفتگی ساختهی فریدون جیرانی؛ یک نوآر مشرقی

فیلم آشفتگی (با نام صحیحتر: آشفتهگی) به نویسندگی و کارگردانی و تهیه کنندگی فریدون جیرانی و هنرنمایی بهرام رادان، مهناز افشار و مهران احمدی، داستان برادری است که مدت کوتاهی عاشقانهای جنایی را به جای برادر دوقلویش تجربه میکند. در ادامه با نقد فیلم آشفتگی «آشفتهگی» با نت نوشت همراه باشید.
فیلم آشفتگی: یک نوآر مشرقی
در نقد آشفتگی باید گفت که جدیدترین ساختهی فریدون جیرانی، یک نوآر تمام عیار ایرانی است. همان سبکی که جیرانی عاشقانه دوستش دارد و رگههایی از این فرم را میتوان در بیشتر آثارش ردیابی کرد. نوآر سبکی در سینمای کلاسیک امریکاست که در زیرمجموعهی بی مویها قرار میگیرد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] تحلیل فیلم خفگی ساختهی فریدون جیرانی
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] نقد سریال نهنگ آبی ؛ دنیای مجازی، لذتها و رابطهها
نوآر، سینمایی کم خرج و کم طرف دار تر نسبت به فیلمهای استودیویی و عظیم آن دوران محسوب میشود که البته با رگههایی از انتقاد به وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعهی آن وقتها همراه میشود.
این سبک مورد توجه ویژهی فرانسویها قرار میگیرد و به دلیل سیاه و سفید بودن فیلمها و البته بیشتر به دلیل فضای تیره و تار و تلخی حاکم بر فیلمها، آن را نوآر که در زبان فرانسه به معنی سیاه و مشکی است نام گذاری میکنند. این سبک سینمایی، المانها و ویژگیهای خاصی را دارد. عموما در این فیلمها ما با سه کاراکتر اصلی رو به رو میشویم.
مردی خوب و ساده و خانواده دار که معمولا در نقش کارآگاه قرار میگیرد و در روندی با زنی اغواگر و زیبا رو به رو میشود و دلباختهی او میگردد و در نهایت زندگیاش را از دست میدهد.
نقطه ضعف این مرد خوب، زن، عشق و پول است. در مقابل این دو شخصیت، زنِ مرد خوب قرار دارد که در شمایل همسری وفادار و زنی ساده و معصوم و به دور از جنبههای جنسی قرار میگیرد.
از دیگر المانهای سینمای نوآر، شبهای بارانی و طوفانی است که به تیرگی و التهاب فضای فیلم میافزاید. عشق و جنایت حاصل از آن نیز از وجوه مشترک بیشتر فیلمهای نوآر میباشد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم مسخره باز کاری از همایون غنی زاده؛ چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟

همان طور که پیداست، در نقد فیلم آشفتگی میتوان تمام این ویژگیها و مشخصههای سینمای نوآر را مشاهده کرد. فیلم با این جملهی باربد (بهرام رادان) آغاز میشود: مرد خوب، بد میشود. همین جمله بیانگر یکی از مهم ترین اتفاقهای سینمای نوآر و البته فیلم آشفتگی است. ما با مرد خوبی به نام باربد رو به رو میشویم که بد میشود.
در این فیلم شخصیت زن اغواگر را دریا مشرقی (مهناز افشار) بر عهده دارد. این ویژگیهای جنسی و اغواگرانه به ویژه در نوع پوشش و آرایشاش به چشم میخورد.
دستکشها و پاشنه بلندهای مخمل قرمز، رژ لب قرمز و حالت چشمها و بدن، علاوه بر آنکه بر جنبههای اغواگرانهاش میافزاید، کدهایی مبنی بر جنایت کار بودن وی و دستان آغشته به خونش (در اینجا دستکش قرمز) را در خود دارد. شخصیت زن معصوم و سادهی آشفتگی را نیز ترانه، همسر باربد ایفا میکند.
همچنین در فیلم بارها شاهد شبهای طوفانی و بارانی و ملتهب نیز هستیم. حتا در طراحی صحنه و لباس ما شاهد پوشش و چیدمان مربوط به آن دوره امریکا میباشیم.
همان طور که در ابتدای نقد فیلم آشفتگی نوشتم، ما با یک نوآر ایرانی رو به رو هستیم. درست است که اشاره مستقیمی به موقعیت مکانی و زمانی نمیشود اما نام ایرانی شخصیت ها، معماری ایرانی پهلوی دومی که در فیلم دیده میشود و نمونههایی از این دست، رگههایی از ایرانی بودن را به فیلم میافزاید.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم سمفونی نهم از محمدرضا هنرمند؛ کاماروی مرگ

همچنین بازیهای سرد و سنگی و بت بازیگران آشفتگی به شدت یادآور بازیهای فیلمهای روبر برسون میباشد. ما در فیلمهای روبر برسون، که از کارگردانان مهم موج نوی فرانسه است، هیچ گونه حسی را در صورت و بدن بازیگران نمیبینیم.
توجه به این نکته ضروری است که بنیان گذاران موج نوی سینمای فرانسه، از طرف داران سینمای امریکا بودند. بنابراین تلفیق نوآر امریکایی فرانسوی پسند و بازیهای سنگی موج نوی فرانسه، ترکیب درستی است.
در نقد فیلم آشفتگی باید گفت که عموما فیلمهای جیرانی، به درامهایی روانشناختی تبدیل میشوند. در فیلم ما با دوقلوهایی به نامهای باربد و بردیا رو به رو میشویم. دوقلوهایی با جنبههای شخصیتی کاملا متفاوت. باربد دارای شخصیتی مثبت و بردیا دارای شخصیتی منفی است.
در اینجا به صورت نمادین ما با دوجنبهی شخصیتی یک انسان واحد مواجه هستیم. گویی باربد به دلیل مشکلات و ناکامیهایی که در زندگی دارد، با رفتن به پیش دوقلویش پس از مدتها، از وجوه مثبت شخصیتی خویش فاصله میگیرد و در نهایت به مرد بد داستان مبدل میشود و آیندهی تاریک خویش را رقم میزند.
این دوشخصیتی بودن باربد بارها با انعکاس نمایش چهرهی وی در آینههای متعدد نیز بیان میشود. چرا که در زبان سینمایی، یکی از نشانههای آینه، بیان چندوجهی بودن شخصیت میباشد.
نکتهای که در نقد فیلم آشفتگی باید بدان توجه داشت، ردیابی سرمنشاء تمام این تیرگیهاست. در فیلم، مشکلات اقتصادی که یکی از مشکلات امروز جامعهی ماست، دلیل این سیاهی شمرده میشود.
دریا و ارژنگ (مهران احمدی) به دلیل مشکلات اقتصادی سر راه بردیا قرار میگیرند، باربد به دلیل مشکلات اقتصادیاش نمیتواند کتاب خویش را به چاپ برساند که این خود نشانهی فقر فرهنگی جامعهی امروز ماست. بنابراین وی به برادرش بردیا مراجعه میکند. بردیا نیز به دلیل وضع مالی بسیار خوبش، غرق در فساد و تباهی است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم معکوس کاری از پولاد کیمیایی؛ ادای دین به پدر و مادر

نکتهای که در نقد فیلم آشفتگی باید بدان اشاره داشت، ردیابی دوست داشتههای فریدون جیرانی و اشتراکهای سینمایی در فیلم هایش میباشد. ما در بیشتر فیلمهای او، ابژههایی همچون چراغ گردسوز، تلفنهای مشکی قدیمی، صفحههای گرامافون و مواردی از این دست را به وفور میبینیم.
علاقهی یکی از شخصیتها به موسیقیای خاص، یکی دیگر از این دوست داشته هاست که در فیلم هایش طنین انداز میشوند. همچنین علاقهی وی به معماری پهلوی دوم نیز در فیلم هایش آشکار است که اتفاقا به فرم و مفهوم فیلم هایش کمک میکند.
معماری پهلوی دوم یک معماری تلفیقی ایرانی-غربی است که در عین بهره گیری از معماری مدرن غربی، ریشههای معماری شرقی را نیز در خود نگاه داشته است و معماری هویت مندی محسوب میشود. درست مانند نوآرهای مشرقی که جیرانی میسازد.
همچنین فامیل یکی از شخصیتهای فیلمهای او و عموما شخصیتهای زن، مشرقی است که به امضای وی بدل گشته است و نشان از آن دارد که این آدمها ایرانی و مشرقی اند، گرچه دارای ظاهری غربی هستند.
گویی انسانهایی هستند گرفتار بین شرق و غرب و همین میتواند یکی از دلایل آشفتگیهای روانی اشان باشد. و اما وجه مشترک و قدرتمند فیلمهای جیرانی، زنان جانی است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم غلامرضا تختی ؛ خاطرات بک خبرنگار از زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی
بیشتر بخوانید: نقد فیلم دلم میخواد ساختهی بهمن فرمان آرا؛ نسل سوخته

مشرقی ها، از همان فیلم قرمز هیچ ابایی در کشتن مردان و یا حتا زنان ندارند و برای احقاق حق خویش و یا انتقام گیری، با جرأت تمام چاقو و اسلحه میکشند. در سینمایی که سعی بر تقدس نمایی زن دارد، نمایش چنین چهره سنگی و سرد از زن، اتفاق ویژهای است. در آشفتگی دریا نیز برای رسیدن به جاه طلبیاش ابایی از اسلحه کشی بر مردان زندگیاش ندارد.
در نقد فیلم آشفتگی اشاره به این نکته ضروری است که فریدون جیرانی هنوز هم کارگردان جسوری است و از تجربه کردن اتفاقاتی که در سینمای ایران غیرمتعارف محسوب میشوند، در فیلم هایش ابایی ندارد.
در خفهگی تمامی فیلماش را سیاه و سفید فیلمبرداری میکند و در فیلم جدیدش آشفتگی، مسعود سلامی دوربینش را در تمامی پلانها کج نگه داشته و هیچ پن و تیلت و حرکتی نمیدهد تا فضای آشفتهی فیلم را بیشتر به مخاطب انتقال دهد.
این کج بودن تصاویر، اشارهای است به اینکه هیچ چیز در جای درست خویش قرار ندارد. باربد به اشتباه در جای بردیا قرار گرفته و دریا اشتباهی جای زن بردیا را اشغال کرده است و مخاطب با فضایی مواجه میشود که همه چیزش کج و نادرست و اشتباهی است.
سینمای رئالیستی و مردم پسند و تکراری این روزها، نیازمند اتفاقهای جسورانهای از این دست میباشد تا کمی لذت سینمای داستانی و نه مستندگرایی رایج را به مخاطب بچشناد. این کاری است که فریدون جیرانی با توجه به دانش سینمایی که دارد، بیش از همیشه در فیلمهای اخیرش انجام میدهد و قابل ستایش است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم ناگهان درخت کاری از صفی یزدانیان؛ همه عمر پنهان شدم

این مطلب با حمایت اپلیکیشن اعزام کارشناس به محل آچارباز تهیه و تولید شده است.
با نصب اپ، ۲۰۰۰۰ تومان اعتبار اولیه، هدیه بگیرید!
آچارباز، کارشناسهای حرفهای را در زمان دلخواه شما به مکان مورد نظرتان اعزام میکند.
نرم افزار آچارباز، برای ۲ سیستم عامل اندروید و iOS منتشر شده و میتوانید با نصب آن، بزرگترین تعمیرگاه تخصصی تجهیزات الکترونیکی را در جیبتان داشته باشید.
دانلود از طریق:
بیخوده
البته آشفتگی درست است و آشفته گی غلط است . ضمناً فیلم نوآرها الزاماً بی مووی نبوده اند. مثل شاهین مالت ، نشانی از شر ، کلاه ، محله چینی ها ، پستچی همیشه دوبار زنگ میزند و…