فیلم ام M ساختهی فریتز لانگ؛ پیشتر از زمانهی خویش

فیلم ام M با (با نام اصلی Eine Stadt sucht einen Mörder – شهری بدنبال یک قاتل میگردد) (۱۹۳۱) ساختهی فریتز لانگ Fritz Lang و با هنرمندی پیتر لور، اوتو ورنیک، الن ویدمن روایت جستجوی قاتل دختربچه هاست. از دیگر فیلمهای مهم فریتز لانگ، فیلم متروپولیس و فیلم تعقیب بزرگ میباشند. در این متن به صورت مفصل به بررسی، تحلیل و نقد فیلم ام خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.
فیلم ام M
در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۳۱ فیلم ام به صورت نسخهی ۱۱۷ دقیقهای توسط اداره سانسور فیلم برلین تصویب شد و برای نخستین بار در تاریخ ۱۱ می۱۹۳۱ اکران شد. فیلم مجددا در یک نسخه کوتاه شدهی ۹۸ دقیقهای با عنوان ام، قاتلتان به شما مینگرد در مارس ۱۹۶۰ اکران شد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Metropolis ساختهی فریتز لانگ؛ سیاست دور و نزدیک
نگاتیو اصلی به صورت نسخهی ۹۶ دقیقهای در آرشیو فیلم فدرال نگهداری شده بود. هنگامی که امکانات فراهم شد، با استفاده از پرینهای همان زمان از سینما تک سوئیس و موزه فیلم هلند، سکانسهای مفقود شده، اضافه شدند و فیلم به شکل کنونی خود یعنی نسخه ۱۱۰ دقیقهای در آمد.
فیلم ام در سال ۲۰۰۰ توسط موزه فیلم هلند و با همکاری آرشیو فیلم فدرال و سینماتک سوئیس، کیریچ مدیا و ZDF/ARTE و با سرمایه گذاری بنیاد موندریان ترمیم شد.
فیلم ام و مسئله سایهها
گرچه تاریخ ساخت فیلم ام (۱۹۳۱) به پیش از تولد فیلم نوآر (۱۹۴۰) بازمیگردد اما میتوان فیلم را در دستهی فیلم نوآر جای داد. چرا که به لحاظ مفهوم و فرم، نشانگان چنین سینمایی را داراست.

یکی از فلسفههای فیلم نوآر بیان زشتیها و پلشتیهای انسان و سایهی سیاهی است که شهرها و انسانها را در برگرفته است. در فیلم ام نیز، همان طور که از داستان اصلی آن برمی آید که درباره یک قاتل است و همچنین با وجود گروههای زیرزمینی غیرقانونی در شهر، به خوبی چنین مفاهیم سیاهی را نشان میدهد.
از دیگر ویژگیهای سینمای نوآر، نشانگان اکسپرسیونیستی آن است. از مهم ترین و اولیه ترین فیلمهای این سبک، فیلم مطب دکتر کالیگاری به کارگردانی رابرت وین (۱۹۲۰) میباشد که در سال ساخته شد.
وجود سایههای کشیدهی سیاه، هراس حاکم بر شهر و انسان ها، زاویههایی با پرسپکتیوهای سه نقطهای که عظمت بناها را به مانند سبک گوتیک نشان میدهد و در عین حال هراسناک نیز هست، از نشانگان سبک اکسپرسیونیسم میباشد.
بیشتر بخوانید: فیلم Nosferatu نوسفراتو اثر فردریش ویلهلم مورنائو؛ اولین فیلم ترسناک تاریخ سینما

همچنین انسانهایی با قیافههایی دفرمه نیز از دیگر المانهای چنین سبکی است که سینمای نوآر در بسیاری از فیلم هایش از آنها وام گرفته. توجه به این نکته ضروری است که چنین سبکی بسیار در خدمت داستانهای فیلمهای نوآر میباشند که درباره رنگ باختن موهبتهای انسانی است.
اگر تصاویر فیلم ام را در ذهنمان مرور کنیم، به خوبی شاهد سبک اکسپرسیونیستی آن خواهیم بود. زاویه دوربین از بناها و به ویژه انسان ها، پرسپکتیوی سه نقطهای ارائه میدهد. همچنین ما شاهد سایههای افتاده بر دیوار و زمین شخصیتها هستیم.
به یاد بیاوریم که اولین حضور قاتل را ما به صورت سایهاش بر اعلان مژدگانی قتلاش میبینیم که ترکیب فوق العادهی بصری و مفهومی است. علاوه بر آنکه ما در ابتدای امر چهرهی او را نمیبینیم و کشف چهرهاش در مخاطب علاوه بر ترس، شوق یافتنش را نیز به وجود میآورد.

همچنین یادآور سایهی سنگین و هراسناک او بر شهر و مردمانش مبنی بر قتل دختربچهها میباشد. همچنین این سایهی قاتل را در فیلم ام میتوان با توجه به نظریهی سایههای یونگ نیز مطرح کرد.
کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوییسی که از شاگردان فروید بوده و پس از مدتی راه علمی خویش را از استادش جدا کرده است، مبحثی را به نام سایهها بیان میدارد. طبق این نظریه، هر انسانی دارای سایهای است.
بدین معنا که ویژگیهای بد و منفی هر شخصی در قالب سایهی او نقش میبندد و اگر رفتار کسی به نظرمان بد میآید و از آن آزار میبینیم، در اصل خودمان دارای چنین خصیصهی ناپسندی هستیم و آن را به دیگری نسبت میدهیم.
بیشتر بخوانید: فیلم کازابلانکا Casablanca ساختهی مارتین کورتیز؛ رمانتیکترین فیلم سینمای جهان!

اما برای پیش روی به سوی سلامت روان، ما باید سایهی خود را بشناسیم و با آن آشتی کنیم. راه شناخت این سایه، شناخت خویشتن است. بنابر تعریف بالا از نظریه سایه ها، این سایه، بیانگر وجهه منفی و پلشت انسانی است که از وجهه قاتل او میباشد. وجههای که هرکس میتواند آن را داشته باشد.
چنانکه در سکانسهای آخر فیلم ام و آنجا که خانوادههای قربانیان در زیرزمینی جمع شده اند تا خودشان قاتل را محاکمه کنند، هر یک به اجرای قتل او حکم میکنند و در پی اجرای آنمی باشند.
این سکانس به خوبی مرز بین قاتل و خانوادههای قربانی را از بین میبرد و یادآور میشود که شرایط، میتواند از هر کدام از انسانها قاتلی دهشتناک بسازد.

فیلم ام و مسئله اسکیزوفرنی
همچنین فیلم ام تصویری متفاوت از قاتل را در فیلم نشان میدهد. قاتل نه هیبت دهشتناکی دارد و نه چهرهای ترسناک! اتفاقا چهرهی او بسیار کودکانه و معصوم مینماید.
به ویژه در آخر فیلم که در مقابل خانوادهی قربانیان میخواهد از خویش با توجه به بیماریاش دفاع کند، بسیار ترحم برانگیز میشود و در مقابل چهرههای افروخته از خشم دیگران قرار میگیرد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] روزی روزگاری در هالیوود ساختهی کوئنتین تارانتینو؛ روایت هالیوودی از یک قتل
در همین سکانس است که فریتز لانگ در فیلم ام، مسئلهی بیماری روانی قاتل را مطرح میکند. او دچار یکی از سخت ترین و مهم ترین بیماریهای روانی، یعنی اسکیزوفرنی است.
علایم این بیماری را به خوبی میتوان در مونولوگی که هانس برای دفاع از خویش میگوید، ردیابی کرد. نشانگانی همچون توهم شنیدن صدای امری دیگری، احساس توهمی گاه به گاه وجود شخص دیگری در کنار خویش، از خود بی خود شدن در هنگام ارتکاب قتل و… مواردی از علایم این بیماری روانیست.

فیلم ام و مسئله روشن دلی
اما مطرح کردن چنین بیماری تنها کار مدرن و جدید Fritz Lang در سینما نبود. بلکه او چهرهی دیگری از نابینا به مثابهی یک معلول ارائه میدهد. نه پلیس و نه آن گروه زیرزمینی غیرقانونی نتوانستند چندان به قاتل نزدیک شوند و تنها بادکنک فروش نابینا بود که با شنیدن دوبارهی سوت هانس متوجه هویت آدم کش او شد و پسری را برای گیرانداختن او روانهی وی کرد.
در اصل Fritz Lang در فیلم ام با چنین شخصیت پردازی بیان میدارد که معلولیت، محدودیت نیست و یک نابینا با توجه به احساس شنیداری قوی که بر خلاف بیناییاش برای توجه به پیرامونش، تقویت شده میتواند قاتل را به دام بیندازد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Persona ساختهی اینگمار برگمان؛ دو چهرهی یک زن

فیلم ام و مسئله انتقاد اجتماعی
باید بدانیم که یکی دیگر از ماهیتهای فیلم نوآر، انتقادی بودن آنهاست. فریتز لانگ نیز با ساختن فیلم ام انتقادش را نسبت به سیستم پلیس و درمانی آلمان نیز میکند. او سیستم پلیس را نظامی ناکارآمد و در پی یافتن مسائل بی اهمیت نشان میدهد که حواشی قتل را بیشتر از خود قتل جدی میگیرند و جستجوهای بیهودهای در پی یافتن قاتل میکنند.
همچنین در سکانس محاکمه زیرزمینی نیز، مردم اعتراض میکنند که اگر او را تحویل قانون دهیم طبق بندی او را به تیمارستان میبرند و پس از چندی او را مرخص خواهند کرد یا اینکه قاتل از آنجا فرار خواهد کرد.
او با توجه به چنین دیالوگهایی و همچنین بیان پیشینه بستری بودن هانس، سیستم درمان روانی آلمان را نیز زیر سوال میبرد و بی اعتمادی مردم نسبت به قانون جاری را نشانه میرود.
مونولوگ آخر مادر قربانی که میگوید ما باید حواسمان به بچه هایمان باشد نیز مهر تاییدی بر گفتهی بالاست. چرا که گویی در چنین جامعهی سیاه و تباهی، از دست قانون نیز کاری بر نمیآید و همان قدر گرفته و کدر است و این خود مردم هستند که باید خویش را نجات دهند و از خود در مقابل این تاریکی محافظت کنند.

فیلم ام و مسئله شهر
یکی دیگر از مسائلی که در فیلم نوآر بیشتر دیده میشود، مسئله شهر است. به نوعی میتوان گفت که فیلم نوآر، فیلمی شهریست و شهر با تمام ساختمانها و مکانها و هویتش، به مثابه یکی از شخصیتهای فیلم نوآر رفتار میکند.
گویی شهر بستری است برای ایجاد چنین تباهیها و سیاهی هایی. بیشتر اتفاقات این فیلمها نیز در فضای شهری مانند خیابانها و کافهها و… است. در فیلم ام نیز شهر اهمیت ویژهای دارد.
گویی سایه قاتل بر شهر چون سایهی تباهی بر سر این شهر سنگینی میکند و زندگی مردم را مختل کرده است. همچنین با ورود به فضای شهری، لانگ گویی به زیر پوست شهر میرود و از سیاهیهای شهر مثل وجود روسپی ها، مردان بی هویت و غیرقانونی که کارت شناسایی ندارند، گروههای غیرقانونی زیرزمینی و مواردی از این دست،
پرده از سیاهیهای زیرین این شهر غبارگرفته برمی دارد. این امر در ادامه همان نگاه انتقادی و کمی مایوسانه ی فیلم نوآر نیز قرار میگیرد.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] رستگاری در شاوشنگ ساختهی فرانک دارابونت

فیلم ام و مسئله فرم
اما فرم فیلم ام نیز بسیار جالب توجه است. نخست آنکه روایت فیلم، ساختاری پلکانی و مرحلهای دارد. در ابتدا ما بچههایی را مشاهده میکنیم که مشغول بازی هستند، پس این تاکید اولیه نشان میدهد که سوژه اصلی داستان، بچهها و دخترها هستند.
حتا بازی ده بیست سه پونزده آنها که نتیجهاش حذف یکایک آنها به ترتیب است، مستعاری است از قتل و کشته شدن یک به یک آنها. سپس با گذر زنی و اعتراضش به بازی آنها، دوربین مسیر او را پی میگیرد تا به خانهی همسایهاش برسد و سبد را به او بدهد. ما اندکی بعد متوجه میشویم که او، مادر یکی از قربانیان است که پلیس را برای یافتن قاتل مصمم تر میکند.

از همینجاست که یکی دیگر از فرمهای بدیع فیلم ام خود را نشان میدهد و آن چیزی نیست جز تدوین موازی. در حالیکه مادر در حال رخت شستن و آماده کردن غذا و چیدن سفره است، ما دختر را میبینیم که از مدرسه خارج شده و گیر قاتل میافتد.
نمونه دیگرش بحث سران گروه پلیس و سران گروه زیرزمینی برای پیدا کردن قاتل است که به صورت موازی از یک گروه به گروه دیگری کات میخورد. چنین تدوینهای موازی بسیار در طول فیلم وجود دارد و به تکنیک تدوینی فیلم ام بدل گشته است.
و اما فرم پلکانی فیلم ام که پیشتر گفته شد ادامه مییابد تا به قتل دختر و خبرش در روزنامهها و سپس ورود پلیس به ماجرا و به دام افتادن هانس همین طور تا به انتها میرسد و در نهایت دوباره به مادر مقتول میرسد.

فیلم ام و مسئله صدا
یکی دیگر از ویژگیهای فیلم ام، بی موسیقی بودنش است. فیلم به هیچ وجه موسیقی متن و تیتراژ ندارد. مخاطب تنها صداهای طبیعی شهر مانند حرکت اتوموبیل و سوت پلیس و هیاهوی مردم و مواردی از این دست را میشنود. به بیانی دیگر، مخاطب تنها صدای خسته و نخراشیده شهر را میشنود و این نیز تاکیدی بر تباهی و سنگینی سایه غم بر شهر نیز هست.
تنها نوای موجود در فیلم، سوت زدن قاتل است که آهنگی به فیلم میافزاید و همین سوت زدن است که موجب دستگیریاش میشود. میتوان این امر را نیز در ادامه نگاه مایوسانه و سیاه فیلم نوآر نیز برشمرد.
گویی که شادی در چنین فضایی، کوچکترین جایی ندارد. توجه به این نکته نیز جالب توجه است که فیلم ام، نخستین فیلم صدا دار فریتز لانگ میباشد.

فیلم ام و مسئلهی فمینیسم
شاید عجیب باشد که بتوان گفت میتوان نگاه فمنیستی لانگ را در فیلم ام شناسایی کرد. اما با توجه به مفهوم و نشانگان موجود در فیلم، میتوان به تاکید نقش زن اشاره داشت.
زنان فیلم ام در نقشهای کلیشهای و سنتی خویش قرار دارند. آنها یا زن خانه دار هستند که میشورند و میروبند و میپزند و بچه داری میکنند و یا زنانی روسپی که در خیابانها و بارها و کافهها به دنبال مشتری برای خویش میباشند.
دقیقا هر دو مورد در نقش خدمت رسانی به مرد و نقش جنسی قرار میگیرند. حال آنکه مردان فیلم ام نیز در کلیشههای جنسیتی مردانه خویش قرار دارند. آنها در شمایل پلیس، گنگستر، قاتل، مجری قانون قرار میگیرند. رفتارهایشان نیز طبق همان کلیشههای مردانه است. آنها ظاهر و رفتاری خشن دارند، مدام سیگار میکشند و مشروب میخورند، از کوره در میروند و عصبی اند و به جان هم میافتند.
فیلم ام به طور ضمنی بیان میدارد که این دو گروه در نهایت منجر به تولید قاتلی به نام هانس میشوند که عاقبت، گریبان گیر خودشان نیز میشود. گویی قاتل در اینجا نمادیست از آن جامعه مردسالاری. که نه تنها گریبانگیر دختر بچهها میشود که بلکه یک جامعه را بهم میریزد.
توجه به این نکته ضروریست که او تنها دختر بچهها را میکشد و کاری به زنان و یا پسر بچهها و مردان ندارد. گویی این مردسالاری از بچگی در وجود دختران نقش میبندد و شکل میگیرد.
قتل در فیلم ام، نمادی از قربانی شدن دختران از همان کودکی در جامعه مردسالاریست. همچنین دیالوگ پایانی مادر مقتول که ما باید حواسمان به بچه هایمان باشد، اهمیت نقش مادر در تربیت و پرورش فرزند و به ویژه دخترش را یادآور میشود.
گویی این قانون نیست که میتواند از حقوق زن دفاع کند، بلکه خود زنان هستند که با آموزشهای برابری خواهانه از همان کودکی به دخترانشان میتوانند آنها را از نقش قربانی خارج کنند تا دیگر قربانی جامعهی مردسالار نباشند.
در انتها باید گفت که فیلم ام نسبت به زمانهی خویش پیش رو بوده است و مطالبی را در فیلم مطرح کرده که امروزه روز نیز حائز اهمیت هستند و هنوز هم قابل بررسی میباشند و از اهمیتشان کاسته نشده است.