فیلم Persona ساختهی اینگمار برگمان؛ دو چهرهی یک زن

فیلم Persona ساختهی اینگمار برگمان Ingmar Bergman فیلمساز سوئدی و با هنرمندی بی بی اندرسون Bibi Andersson و لیو اولمان Liv Ullmann روایتگر پرستاری به نام آلماست که میباید از بازیگر سرشناس تئاتر که الیزابت نام دارد و چندی است دچار مشکل شده، مراقبت کند. در ادامه با تحلیل و بررسی فیلم Persona پرسونا با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Persona ساختهی اینگمار برگمان
فیلم Persona یکی از مهم ترین ساختههای اینگمار برگمان Ingmar Bergman و در عین حال یکی از سخت ترین هایش به لحاظ مفهوم میباشد. فیلم روایتگر یک روانکاوی است و بهتر آن است که از منظر روانکاوی تحلیل و بررسی شود. در این نوشته نیز سعی بر آن شده که نگاهی روانکاوانه به فیلم Persona داشته باشیم.
بیشتر بخوانید: مروری بر سبک و آثار اینگمار برگمن ؛ دقت کن، کندتر باش؛ عجله نکن.”

پرسونا در لغت به معنای شخصیت میباشد. در یونان قدیم نیز بازیگران تئاتر نقابی بر چهرهی خود میگذاشتند که تداعی کنندهی نقشهای مختلف بود و persona نام داشت. اما در علم روانکاوی و بر اساس نظریهی روانشاس سوییسی گوستاو کارل یونگ که از شاگردان فروید نیز بوده است و سپس راه علمیاش را از این پدر روانکاوی جدا نموده، به معنای نقاب میباشد.
نقابی که انسان برای پنهان کردن چهرهی واقعی خویش آن را بر صورت میگذرد تا در جامعه مورد پذیرش بیشتری باشد و یا به عبارتی دیگر، خود ایده آلش را به مخاطبان نشان دهد. میتوان اظهار کرد که مفهوم دوم بیشتر مد نظر فیلم Persona میباشد و آنچنان که هویداست، فیلم توضیحی سینمایی است بر این مفهوم روانکاوانه که در ادامهی نوشته، بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
فیلم Persona با نماهایی از اشیا و تصاویر گوناگون آغاز میشود. سپس پسربچهای را قاب میگیرد که مانند جسدی روی تخت بیمارستانی خوابیده است و پس از آن بر میخیزد و به تصویر فلو و نامفهوم زنی خیره میشود و آنگاه داستان فیلم شروع میشود. این نکته را نیز باید گفت که فیلم دقیقا پس از پایان داستان، با همین سکانس آغازین که پسر بچهای را خیره به تصویر فلو زن نشان میدهد، تمام میشود.
بنابراین میتوان گفت که فیلم Persona فرمی دایرهای وار را داراست. همان طور که میدانیم در اسطوره، دایره نماد زن و زنانگی است. حرکت زن در اساطیر دوار است. چرا که زن به دلیل توانایی باروریاش هیچ گاه نمیمیرد و به بیانی دیگر جاویدان است. بنابراین در مسیری دایرهای شکل تحول مییابد. درست مانند تحولی که آلما (بی بی اندرسون Bibi Andersson) در فیلم Persona مییابد. از آنجایی که در فیلم ما با دو شخصیت زن رو به رو هستیم، این فرم دایرهای شکل به داستان و محتوای اثر نیز نزدیک تر و هماهنگ تر میباشد.
دو شخصیت اصلی زن در فیلم Persona وجود دارند. یکی پرستار و دیگری بازیگر است. اما در واقعیت، این دو شخصیت، نمایانگر یک شخصیت واحد میباشند. یکی خودآگاه و دیگری ناخودآگاه هستند. الیزابت (لیو اولمان Liv Ullmann ) نقش یک بازیگر تئاتر را ایفا میکند. و آلما نقش پرستار و کسی که قرار است او را در بهبودیاش کمک کند ظاهر میشود. با توجه به مفهوم روانکاوانه پرسونا، الیزابت که بازیگر است، معنای پرسونا و نقاب و خودآگاه را داراست. کار بازیگر نقش آفرینی و گرفتن نقابهای گوناگون بر خویش میباشد. همچنین بازیگر آگاهانه نقش خویش را بازی میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم نور زمستانی Winter Light اثر اینگمار برگمان؛ خدای بزرگ کاش شادمانیم مرا ترک نکند…

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم کازابلانکا Casablanca ساختهی مارتین کورتیز؛ رمانتیکترین فیلم سینمای جهان!
بنابراین چنین حرفهای نماد بسیار درستی از پرسونا میباشد. اما شخصیت دیگری که در فیلم Persona وجود دارد، آلماست. او که نماد ناخودآگاه میباشد، در جامهی پرستار ظاهر میشود تا پرسونا و نقاب و نقش را از الیزابت کنار بزند و او را با خود واقعیاش رو به رو کند و به سلامت روان نزدیکش کند. در علم روانکاوی هرچقدر خودآگاه و ناخودآگاه آدمی به یکدیگر نزدیکتر باشند، در نتیجه انسان نیز دارای سلامت روانی بیشتری خواهد بود.
و کل داستان و روایت و مفهوم فیلم Persona همین نزدیکی خودآگاهی و ناخودآگاهی به یکدیگر و جدال آنها برای این نزدیکی میباشد. در اصل مخاطب در طول مدت تماشای فیلم، مشاهده گر یک تراپی و روانکاوی میباشد که بر اصل تداعی آزاد قرار دارد. تداعی آزاد یکی از سه روش درمانگری روانی است. دو روش دیگر لغزش زبانی و تعبیر رویا میباشند. لغزش زبانی چندان در فیلم Persona دیده نمیشود اما فیلم دارای یک سکانس مهم میباشد که چندین بار هم نیز تکرار میشود و میتوان آن سکانس را تعبیر رویا در نظر گرفت که در ادامه به آن بیشتر خواهیم پرداخت.
همان طور که گفتیم تداعی آزاد در فیلم Persona از دیگر روشهای درمانی خود را بیشتر نشان میدهد. در سرتاسر فیلم مخاطب، آلما (ناخودآگاه) را میبیند که در حال صحبت کردن با الیزابت (خودآگاه) میباشد. او مدام از خاطراتش، اشتباهاتش و کارهایی که انجام داده سخن میگوید و به نوعی خودش را تخلیه میکند و در ضمن اعتراف هم نیز میکند.
اینها در حالیست که الیزابت قادر به سخن گفتن نیست و فقط میشنود. که البته این انتخاب سخن نگفتن، همان طور که در فیلم هم بیان میشود، انتخابی آگاهانه و پرسونا گونه است. اوج این تداعی آزاد در فیلم Persona را در انتهای فیلم میبینیم، در جایی الیزابت از زبان آلما اعتراف بر گذشته و زندگی و آنچه که هست میکند. این نما که دارای اهمیت ویژهای است، سه بار تکرار میشود و هر بار از نمای متفاوتی روایت میشود. بار نخست از زاویه دید آلماست، بار دوم از زاویه دید الیزابت و بار سوم از همانی زاویه دید هر دو میباشد. که خود سندی بر یکی بودن شخصیت هر دو زن میباشد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Cabinet of Dr. Caligari ساختهی رابرت وینه؛ شکوه سینما در به تصویر کشیدن خطر

بیشتر بخوانید: فیلم مرد سوم The Third Man ساختهی کارول رید؛ از دوستی تا انتخاب
فیلم Persona همچنین دارای ترفندهای بصری بسیاری است که همانی شخصیتها و خودآگاه و ناخودآگاه را نشان میدهد. یکی از این ترفندها تفاوت رنگ لباسهای این دو کاراکتر میباشد. الیزابت بیشتر رنگهای تیره میپوشد و حال آنکه آلما بیشتر لباس هایش رنگهای روشن تری را دارند. این در حالیست که رفته رفته این رنگها در پایان فیلم یکدست تر میشوند و به سیاهی میگرایند.
از دیگر ترفندهای این همانی در فیلم Persona ملاقات همسر الیزابت با این دو میباشد. او آلما را در آغوش میگیرد به گونهای که انگار او همان الیزابت میباشد. چون در واقع هم آلما و الیزابت یک تن هستند. و اما بارزترین نشان این همانی در همان سکانس پیشتر گفته شدهای است که سه بار تکرار میشود.
در تکرار سوم ما نمایی را مشاهده میکنیم که تصویر یک سر واحد را نشان میدهد درحالی که نیمی از چهره آلما و نیمی دیگر الیزابت میباشد. حتا لباس هایشان در این نما یکسان است. شباهت دو بازیگر نیز بر این یکی بودن شخصیتها افزوده است. در طول مدت فیلم Persona نیز ما شاهد هم نشینی نیم رخهای این دو نفر نیز میباشیم.
یکی از زیباترین این قاب بندی ها، نمایی است که نیم رخ آلما، نیمی از تمام رخ الیزابت را میپوشاند، در حالی که هر دو عمل یکسان سیگار کشیدن را انجام میدهند و لباسی مشابه به تن دارند. این همانی را در نمای مشهور فیلم Persona نیز میبینیم که به پوستر غالب این فیلم هم نیز بدل شده است.
و آن رویای آلماست. در حالیکه الیزابت او را در آغوش گرفته و موی پیشانی آلما را کنار میزند و این شباهت خود را بیشتر نشان میدهد. عملی که در انتها نیز آلما در برابر آیینه انجام میدهد. موارد گفته شده، همگی گواه این مدعا هستند که الیزابت و آلما یک تن را تشکیل میدهند.
همچنین فیلم Persona را میتوان شامل دو نیمه دانست. نیمهی اول شناخت ناخودآگاه یعنی آلما و نیمهی دوم شناخت خودآگاه یعنی الیزابت در گذر از این ناخودآگاه میباشد. در نیمهی اول دوربین به آلما نزدیک تر است و داستان نیز بیشتر از زاویهی دید او بیان میشود. همچنین در همین نیمه است که او از گذشتهاش میگوید. اما نیمه دوم که پس از کلک الیزابت مبنی بر نامهای که به بیمارستان درباره آلما مینویسد و تلافی آلما نسبت به این امر آغاز میشود.
در نیمه دوم فیلم Persona دوربین به الیزابت نزدیکتر میباشد و داستان عموما از زاویه دید او روایت میشود. همچنین گذشتهی او را در این نیمه است که آگاه میشویم. در اصل در نیمه اول مخاطب یک روند آشنایی را مشاهده میکند و در نیمه دوم فیلم Persona با حقایق و جدال خودآگاه و ناخودآگاه رو به رو میشود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم ابدیت و یک روز Eternity and a Day اثر تئودور آنجلوپولوس/ آرگادینی

در جواب این سوال باید گفت که آری! چرا که نشانگانی گواه این مدعا هستند. در ابتدای فیلم فاصلههای الیزابت و آلما از یکدیگر زیاد میباشد و هر چه به انتهای فیلم نزدیک میشویم، این فاصله در حد یکی شدنشان از بین میرود کم و کم تر میشود. در حدی که در سکانس سه تکراره، نه تنها لباس هایشان یکیست بلکه چهره هایشان نیز یکی میشود. حتا در سکانس پایانی، نمای چند ثانیهای وجود دارد که الیزابت (پرسونا) گویی کشته شده و آلما که دیگر از این نقاب رهایی یافته است،
به مسیر خویش ادامه میدهد. این ترفند فاصله در فیلم Persona همان فاصلهی خودآگاه و ناخودآگاه است که پیشتر در بالاتر گفتم. در پایان خودآگاه و ناخودآگاه به یکدیگر نزدیک میشوند و سلامت بیمار را منجر میشوند.
و اما در ادامه اگر بخواهیم نگاهی فمنیستی به فیلم Persona داشته باشیم، باید اذعان کنیم که الیزابت این نقاب خودآگاهانه را برای رهایی از کلیشههای جنسیتی بر رخ خویش زده است. همان طور که در سکانس سه تکراره اقرار میشود، الیزابت چندان وظیفهی همسری خویش را به جای نیاورده و همچنین پسربچهی حاصل این پیوند زناشویی را چندان دوست ندارد.
او در عین حال از دو نقش کلیشهای زنانه یعنی نقش همسری و نقش مادری میگریزد و نقاب بیماری را برای رهایی از این دو نقش برمیگزیند. فیلم Persona به طور ضمنی بیان میدارد که زنی که از نقشهای کلیشهای خود بگریزد، یک بیمار روانی است که باید درمان شود و فرار از چنین کلیشه هایی، تنها بازی در نقش دروغین میباشد.
بیشتر بخوانید: فیلم Metropolis ساختهی فریتز لانگ؛ سیاست دور و نزدیک
بیشتر بخوانید: فیلم سرگیجه Vertigo کاری از آلفرد هیچکاک؛ ارتفاع زنانه
تحلیل شما رو قبول داشتیم .خیلی خوب به بررسی تغییرات و تحولات شخصیتها پرداخته بودید . تقریبا بهترین چیزی بود که تا به حال خونده بودم.
موافقم بسیار جالب و خواندنی بود , بین تحلیل های دیگران , این بررسی قابل درک تر بود. ممنونم از تحلیل گر
بهترین تحلیلی بود که در سایت های فارسی زبان خوندم
تشکر .
تشکر بابت این نقد درست و کامل.
ممنون جالب بود.
اطلاعاتی که دادید بسیار جالب بود و به متن روح داده بود! با اشتیاق تا آخر متن را خواندم و لذت بردم.
بررسی مفید و زیبایی بود. مرسی
سلام و خسته نباشید بابت تحلیل فیلم ممنونم بهترین تحلیلی بود که در مورد فیلم خوندم
ممنون از تحلیل زیباتون واقعا رفع ابهام کردین