سینمای جهان

فیلم Metropolis ساخته‌ی فریتز لانگ؛ سیاست دور و نزدیک

فیلم Metropolis به کارگردانی فریتز لانگ Fritz Lang محصول ۱۹۲۷ سینمای آلمان و شاهکاری اکسپرسیونیسم از دوران طلایی بین دو جنگ جهانی در این کشور است. شاهکاری که در آن کارگردان با زیرکی مفاهیمی را در فیلم گنجانده است که بعد از ده‌ها سال همچنان کنجکاوی مخاطبان را به دنبال دارد. در ادامه این مطلب با بررسی و تحلیل فیلم Metropolis با نت نوشت همراه باشید.

فیلم Metropolis ساخته‌ی Fritz Lang

شاید برای مخاطب جالب باشد که متروپلیس از آن دسته فیلم‌هایی است که سانسور و تحریف را در طی زمان به خود دیده است. به طوری که تقریباً تا سال ۲۰۰۸ نسخه اصلی کارگردان در دسترس نبود و به طور اتفاقی در کلکسیون شخصی فردی در آرژانتین این نگاتیوهای خاک خورده پیدا شد.

تا علاقه‌مندان به سینما را کماکان همراه رازهای ناشناخته، داستان‌های فردی و شخصیت‌هایی که در در تاریخ گمشده بودند آشنا کند. فیلم Metropolis را می‌توان جز آخرین شاهکارهای سینمای اکسپرسونست آلمان دانست که شکوه و پروداکشن عظیمش هنوز هم چشم‌گیر است.

فیلمی سیاسی و درگیر با مفاهیم دینی در چنان ابعاد عظیمی یادآور زمینه سازی بین نفرتی است که بعدها بزرگترین تقابل نژادی را در اروپا به همراه داشت.

[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم ام M ساخته‌ی فریتز لانگ؛ پیش‌تر از زمانه‌ی خویش

فیلم Metropolis را می‌توان جز آخرین شاهکارهای سینمای اکسپرسونست آلمان دانست که شکوه و پروداکشن عظیمش هنوز هم چشم‌گیر است.
فیلم Metropolis را می‌توان جز آخرین شاهکارهای سینمای اکسپرسونست آلمان دانست که شکوه و پروداکشن عظیمش هنوز هم چشم‌گیر است.

فیلم Metropolis با شروعی که نمایانگر عصیان سرعت و صنعت است، در تاریخی در آینده آغاز می‌شود. نمایشی حیرت‌انگیز از شکوه آینده در پس دکورهای عظیمی که جز شاخصه‌های این سبک از فیلم سازی است.

دکور که بی‌شک یادآور طرح‌های جاه طلبانه آنتونیو سنت الیا معمار جوان و فقید ایتالیایی است که در اوجِ پُرخروش نظرهای فوتوریسمی‌اش در مورد نوع شکل گیری معماری شهرها و مفهوم سرعت شهره بود.

او در خلال جنگ جهانی اول کشته شد و تنها اسکیس‌هایی از وی باقی ماند و متروپولیس می‌تواند ادای دینی باشد به این معماری تأثیرگذار.

بیشتر بخوانید: فیلم Nosferatu نوسفراتو اثر فردریش ویلهلم مورنائو؛ اولین فیلم ترسناک تاریخ سینما

فیلم Metropolis با یک نما از متروپولیس سال ۲۰۲۶ آغاز می‌شود. جایی که در شهری پر زرق و برق، انسان‌هایی مفرح، سرخوش از دارایی و خوشی روزگار می‌گذرانند.
فیلم Metropolis با یک نما از متروپولیس سال ۲۰۲۶ آغاز می‌شود. جایی که در شهری پر زرق و برق، انسان‌هایی مفرح، سرخوش از دارایی و خوشی روزگار می‌گذرانند.

بر خلاف مسیحیت، ادیان اسلام و یهودیت تار و پودشان در حکومت سیاسی گره خورده است. از این رو Fritz Lang تصاویری خلق می‌کند که شاید نمایششان در طول تاریخ سینما در این ابعاد وسیع سابقه زیادی نداشته باشد.

ارجاعات فراوان به کتاب عهد قدیم و جدید تا انقلاب سوسیالیستی و مرزهای گاها فراماسونری، تحفه‌ای است که به گواه تاریخ مورد پسند هیتلر نیز واقع شد و ننگ نازی بودن را برای مدت‌ها بر پیشانی لانگ افزود. البته که او بعدا پیشنهاد هیتلر برای اداره قسمت سینمای آلمان را نپذیرفت.

فیلم Metropolis با یک نما از متروپولیس سال ۲۰۲۶ آغاز می‌شود. جایی که در شهری پر زرق و برق، انسان‌هایی مفرح، سرخوش از دارایی و خوشی روزگار می‌گذرانند. برج‌هایی سر به فلک کشیده که در میانشان هواپیماها در حال گذرند و خیابان‌های چند طبقه که اوج پویای شهر است.

در طرفی دیگر شهر کارگران. کارگرانی که در شیفت‌های ناتمام ۱۰ ساعته مانند برده در حال کار با ماشین‌های غول پیکر برای تأمین نیازهای شهر هستند. و سکونتگاهشان در اعماق زمین است. جایی که کاملا از قشر قوی جدا هستند.

جو فردرسن معمار Alfred Abel و بنیانگذار متروپلیس شکوهی از قدرت دارد و در برج سر به فلک کشیده‌اش که در فیلم به عنوان برج بابل از آن یاد می‌شود حضور دارد و مدام در حال رصد شهر است.

پسرش فردر Gustav Fröhlich جوان سرخوشی، غرق در نعمت است. نعمتی که در میانش با نگاه زنی به نام ماریا  Brigitte Helm دچار تحول می‌شود. زنی از قشر کارگر که صف بچه‌های کارگر را به سطح زمین می‌آورد و اولین تماس اتفاق می‌افتد.

بیشتر بخوانید: فیلم The Cabinet of Dr. Caligari ساخته‌ی رابرت وینه؛ شکوه سینما در به تصویر کشیدن خطر

منجی که خودِ اربابان قدرت به دل مردم می‌فرستند تا سرنوشتشان را تغییر دهند. به نوعی دهن کجی به مدل‌های انقلاب‌های معاصر است.
منجی که خودِ اربابان قدرت به دل مردم می‌فرستند تا سرنوشتشان را تغییر دهند. به نوعی دهن کجی به مدل‌های انقلاب‌های معاصر است.

فردر مدهوش از زیبایی ماریا او را تا اعماق تعقیب می‌کند و با منظره‌ای از شهری آشنا می‌شود که تا بحال هیچ درکی از آن نداشته است. ابر ماشین‌هایی که کارگران بی وقفه در حال کار بر روی آن‌ها هستند.

فشار مضاعفی که در جلوی چشم فردر تعدادی کارگر را به کام مرگ می‌کشاند و او سراسیمه به برج پدرش می‌رود تا حادثه را برای او تعریف کند و در کمال ناباوری‌اش با واکنش سرد پدر رو به رو می‌شود.

واکنشی که او را دوباره به اعماق بر می‌گرداند تا ماریا را ملاقات کند. و فردر متوجه می‌شود که ماریا یک مبلغی است که در نهان موعضه می‌کند و کارگران را بشارت به منجی می‌دهد که خواهد آمد و رنج آنان را پایان خواهد داد. منجی که ماریا می‌گوید خود فردر است!

فیلم Metropolis بخش‌های مختلفی دارد. از جو فردرسن که در فرای امپراطوری‌اش، در پشت صحنه، هم‌دست فردی به نام روتانگ Rudolf Klein-Rogge است که به نام مخترع در فیلم معرفی می‌شود.

تا تحقیر قشر کارگر، آن هم با نادانی و رضایت. تنها با لبخندی که به نوعی زیر سوال بودن انقلاب آنارشیستی شوروی علیه بورژوازی و ظهور اندیشه‌های کومونیست است. تا مسببان بدبختی برای مردمی معتقد که یهودیان معرفی می‌شوند. یهودیانی که عملا اشاره مستقیمی به آنان نمی‌شود اما نشانه‌گذاری‌های ظریف فیلم نشان دهنده هدفی است که فیلمساز دنبال می‌کند.

از نشان دادن مولوخ، خدای یهودیان که در رویای فردر در قامت ماشینی عظیم ظاهر شده و قربانیانش، همان کارگرانی هستند که از آن ارتزاق می‌کند و همچنین ستاره‌های پنج پر متعدد خانه قدیمی مخترع که در قامت کیمیاگری، رباتی انسان نما خلق می‌کند تا با جعل ماریا واقعیت او را به اعماق بفرستد.

تا گمراه کند اندیشه‌ای را که آغاز شده است. همچنین ماریای جدید، این ماشین پرداخته شده به دست‌های پر نفوذ اربابان، فاحشه‌ای می‌شود که اذهان را می‌ربایند.

بیشتر بخوانید: فیلم مرد سوم The Third Man ساخته کارول رید؛ از دوستی تا انتخاب

هنرنمایی Rudolf Klein-Rogge در فیلم Metropolis
هنرنمایی Rudolf Klein-Rogge در فیلم متروپلیس Metropolis

بیشتر بخوانید: فیلم Laura ساخته‌ی اتو پریمینجر؛ حسادت مردانه و بلوغ زنانه

کاخ  پُرعظمت بابل را همانند آن زن اساطیری سست می‌کند و گناه‌های اصلی که مردم به خاطر او دچارش می‌شوند. گوساله‌ای ثامری می‌شود تا همچون عروسک خیمه شب‌بازی اذهان را جادو کند و این جادو همان هدف فراماسون‌های ابتدایی است که ادعای خدایی داشتند تلقی می‌شود و لانگ ریشه‌اش را با یهودیت پیوند می‌زند.

به عنوان فتنه‌ای که نه تنها بزرگترین تهدید علیه مسیحیت بله کل مردم است. مسیحیت مظلومی که با ماشین‌ها ترکیب شده و در انتظار منجی است.

منجی که خودِ اربابان قدرت به دل مردم می‌فرستند تا سرنوشتشان را تغییر دهند. به نوعی دهن کجی به مدل‌های انقلاب‌های معاصر است. که وی اشاره دارد نطفه تمام این انقلاب‌ها نه از دل مردم بلکه پی ریزی‌اش از دل اندیشه صاحبان قدرت است تا ابزاری باشد برای کنترل اذهان، تا بازی دهند این طبقه فریب خورده را. همانطور که در فیلم انقلاب شورشیان کارگر به گمراهی و تخریب زیر‌ساختهای متروپولیس منجر می‌شود.

جایی که نه تنها منفعتی نصیب آن‌ها نمی‌شود بلکه فرزندانشان نیز مغروق این افساری می‌شوند که دیگری بر گردنشان انداخته است. همان ماریای تقلبی که به صلیبش می‌کشند که آتش گیرد، آتشی که چهره رباتی او را فاش می‌کند. جایی که ماریای واقعی با جمله نهایی پتک اصلی را بر سر مخاطب می‌کوبد.

“میانجی میان سر و دست‌ها باید قلب باشد!”

بیشتر بخوانید: تحلیل چهارصد ضربه فیلمی از فرانسوا تروفو؛ تو هم آجر دیگری در دیوار هستی!

هنرنمایی Brigitte Helm در نمایی از Metropolis 1927
هنرنمایی Brigitte Helm در نمایی از Metropolis 1927

قلبی که فردر معرف می‌شود و در صحنه‌ای سنبلیک دست مستبد که پدرش است را با اکراه در دست سرکارگر می‌گذارد. در نتیجه طبقه کارگر دوباره گول می‌خورد. این بار نه با شمشیر بلکه با پنبه سرش را می‌برند. قلب همان صدای پرشور شنونده کارگر و ارتباطش با اربابان است.

اما چه نصیب آنان می‌شود. هیچ، جز پله‌ای جدید برای دل خوشی تا مدتی بعد دوباره منجی جدیدی له شدنشان زیر چرخ‌ها را برایشان توجیه کند.

فیلم Metropolis سرشار از نماد پردازی است. سکانس‌هایی با شکوه و دقیق که کاربردش را صرفا از یک فیلم سفارشی سازی شده (که در فیلم دیده می‌شود) به کارکردی هنری بدل می‌کند. شخصیت‌هایی که هر کدام نمادی از موضوعی هستند. بازی‌هایی بی اندازه اغراق شده از بازیگران همچون رقصی در پس گریم‎هایی رنگ پریده جان مضاعفی به صحنه‌ها می‌دهد.

در هر صورت باید اذهان داشت که این بلاک باکستر صده گذشته پا به پای سینما امروز می‌آید. حتی در محتوا پا را فراتر می‌گذارد و تکنیکش را در راستای هدفش به کار می‌گیرد.

نکته‌ای که جای هیچ کمبودی را باقی نمی‌گذارد. در نهایت فیلم Metropolis از آن فیلم‌هایی است که برگ تاریخ بدون آن ورق نمی‌خورد و سرنوشتش چنان با وقایع سال‌های بعد جهان گره خورده  است که خود مبانی نظری می‌تواند باشد.

بیشتر بخوانید: فیلم Persona ساخته‌ی اینگمار برگمان؛ دو چهره‌ی یک زن

محمدتقی راسفیجانی

محمدتقی راسفیجانی هستم دانشجوی دکتری معماری. علاقه مند به ادبیات داستانی، سینما، موسیقی و معماری

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ممنون
    مطالب بسیار مفیدی ارائه شده است. عکس صحنه های فیلم نیز برای درک بهتر فیلم، کارساز بودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا