تیاتر جهان

مروری بر نمایشنامه های راهزنان و ویلهلم تل اثر شیللر ، تلاقی نورهای خیره ی پلیدی و پاکدلی که در شبی تاریک چشم را می زند

راهزنان و ویلهلم تل اثر شیللر

شیللر درام راهزنان (Rauber)  را در هجده سالگی و در اثر الهام شوبارت(Schubart)  می نویسد که خلاصه ای از آن ذکر می شود. یکی از اعیان زمان یعنی گراف ماکسیمیلیان دو پسر دارد بنام کارل و فرانتس، اولی در لایپزیگ سرگرم تحصیل و دومی نزد پدر است. کارل دانش آموز و نیکوسیرت و فرانتس زشتخوی و پست فطرت است.

۰

شیللر درام راهزنان را در هجده سالگی و در اثر الهام شوبارت (Schubart)  می نویسد. در ادامه با نت نوشت همراه باشید تا مروری بر دو نمایشنامه راهزنان و ویلهلم تل از آثار ماندگار شیللر داشته باشیم.

نمایشنامه راهزنان

یکی از اعیان زمان یعنی گراف ماکسیمیلیان دو پسر دارد بنام کارل و فرانتس، اولی در لایپزیگ سرگرم تحصیل و دومی نزد پدر است. کارل دانش آموز و نیکو سیرت و فرانتس زشت خوی و پست فطرت است.

کارل با وجود نیکی و دانشجویی خوی شوریده دارد و بی آرام است و از وضع زمان خود ناخشنود و می خواهد مدام پیشرفت کند و ضمناً دلش در پیش دلدارش آمالیا است و سرانجام نامه ای به پدر می نویسد تا دست از تحصیل بشوید و به سوی پدر و دلبر برود. در این بین فرانتس برادر ناخلف او به طمع دست انداختن به میراث پدر، کارل را که وجودش تماماً پاکی است، به دسایسی در نظر پدر پست و تبهکار جلوه می دهد و پدر زودباور برخلاف میل خود نامه ای خشمگین به کارل می فرستد و او را مردود می شمارد.

بیشتر بخوانید: فردریش شیلر ، نویسنده ی ایده آلیست و آزادی خواه

فرانتس بعد از تسلط به مال قصد می کند پدر را از گرسنگی بکشد و دست تجاوز به سوی معشوق برادر دراز کند. کارل پاکدل و زودرنج در برابر این گونه فجایع جامعه ی بشری که همواره خیر آن را می خواست اعتدال خود را از دست می دهد و جوانانی دیگر که مانند او از زندگی ناخشنودند از فرصت استفاده می کنند و او را وادار می کنند برای انتقام از این جهان ناهنجار گروهی را بعنوان راهزنان بدور خود گرد آورد و او این کار خطیر جانیانه را می پذیرد و فریاد بر می آورد که:

چقدر میخوام اقیانوس را زهرآلود کنم که آدمیان از هر چشمه ای جرعه ی مرگ بنوشند… ای راهزنان و مردم کشان! انسانها انسانیت را از من دور کردند… روان من تشنه ی انتقام است. من برای آزادی نفس می کشم… بیائید، بیائید … وداع با عواطف انسانی…؟

آنگاه یکسره به راهزنی می پردازد ولی در واقع منظورش رفع ستم و فساد است. تبهکاران را مورد تعقیب قرار می دهد و امرا را تنبیه می کند، کشیشان خرافه پرست را نابود می سازد و خلاصه اینکه راهزن خیرخواهی است که نمی خواهد این دنیای حقش را بزور شمشیر و آتش سرو سامان بخشد. در این راه با فشار عواطف و فکر عاصی دامن خود را به خون آدمیزاد آلوده می سازد تا اینکه سرانجام وجدان او در باطنش بیدار می گردد و او را بی اختیار به طرف پدر می کشاند. پدر تا فرزند راهکار خود را یکباره به جا می آورد در دم جان می سپارد. آمالیا که حتا با وجود شایعه ی کشته شدن کارل نسبت به او وفادار مانده، می کوشد خود را به معشوق برساند ولی راهزنان مانع می شوند. فرانتس انتحار می کند. سرانجام فطرت پاک کارل را وا می دارد که از کرده های خود پشیمان گردد، پس به پای خود به دادگاه می رود و به گناهان خود اعتراف می کند و آماده ی کیفر می گردد. زیرا عقیده پیدا می کند که جهان را با تولید بیم و وحشت زیبا ساختن و قانون را با قانون شکنی حفظ نمودن، خطاست. «راهزنان» اولین درام شاعر جوان بارها به معرض نمایش نهاده شد و تأثیر زیادی مخصوصاً در محافل جوانان عصبی بلندپرواز نمود و انتقادات متعدد که یکی از منتقدین خود شیللر بود بر علیه آن بوجود آمد. ولی آنچه از این درام در افکار باقی ماند یکی آن بود که جوانان قرن هجدهم اروپا که آن را از لحاظ حیات فکری دوره ی انتباه فلسفی نامند ناراضی و عصبی و بلندپرواز بار می آمدند، دوم آنکه شور جوانی و روح انتقاد در زندگانی وقتی سودمند است که سراسر تابع احساسات و هیجان نگردند و برای ساختن ابرو چشم را کور نکنند و برای حفظ قانون به قانون شکنی توسل نجویند و به نام آزادی افسار گسیختگی را ترویج ندهند. (رضازاده شفق، ۳-۵: ۱۳۴۱)

بیشتر بخوانید: مکتب رمانتیسم , بررسی مؤلفه ها , بیماری رنه : بیماری قرن

راهزنان اثر شیللر

نمایشنامه ویلهلم تل

درام ویلهلم تل یکی دیگر از شاهکارهای معروف شیللر است که در آن نکات مهم تاریخ را با زندگی ساده و بی آلایش روستائیان درآمیخته و یک موضوع سیاسی را بدون اینکه در شخصیت و حیات حقیقی دخالت کنندگان آن تغییری دهد، به انجام می رساند. در اینجا به خلاصه ای از آن می پردازیم. سوئیس در چنگ ستمکاری دشمنان بیگانه اسیر است. وطن پرستان می خواهند خود را از اسارت خلاص کنند و در سایه ی عزم و ارده ی خود وطن را از چنگال بیگانگان رهائی بخشند. ولی متاسفانه تل مرد انقلاب و شورش نیست. روح او با سکون خو گرفته است و عقیده دارد تا مار را نیازارند کسی را نمی گزد. یعنی اگر اهالی صلح جو و ساکت باشند بالاخره دشمن دست از ستمکاری خواهد کشید. ولی خوشبختانه ستمکاری حاکم، روح مسالمت آمیز و صلح خواه ویرا نیز دامنگیر می شود و او را مجبور می سازد که فرزند خود را هدف تیر قرار دهد. این ستمکاری بکلی روح ویلهلم تل را تغییر می دهد و او را به سوی جنایت متوجه می سازد و در نتیجه سوئیس را از اسارت اجنبی می رهاند. (فلسفی، ۱۸۹) داستان ویلهلم تل در نمائی دقیق تر بر می گردد به دوران حاکمیت سه والی هابسبورگ به نام های گسلر، لاندن برگ و ولفن شیسن. خودیاری مردم از آنجا آغاز شد که والی وولفن شیسن در تلاش حتک حرمت زن بوام گارتن(از مردم سوئیس)است. او در دفاع از ناموس خود، والی را می کشد. در ایالتی دیگر گسلر دستور داد که گاوهای ملشتال را با زور بگیرند و در مقابل، ملشتال با فرستاده ی والی درگیر و او را زخمی می کند. حاکم نیز جهت انتقام از او چشمان پدرش را کور می کند. در صحنه ای دیگر از نمایشنامه راهزنان و ویلهلم مردم وادار می شوند که به کلاهی که سمبل قدرت پادشاه بود، تعظیم کنند. وقتی ویلهلم تل از این امر سر باز زد، والی دستور داد که او باید یک سیب را از روی سر پسرش شلیک کند. والی در پی آن بود که بدین وسیله تل قاتل پسرش شود. گسلر با زبان تهدید در صدد تحقیر ملت سوئیس بود. در پرده چهارم در این رابطه چنین می گوید:

در مقابل این ملت هنوز حاکم باگذشتی هستم. زبان ها هنوز آزادند و همه چیز هنوز مهار نشده است[…]من این یکدندگی را در هم می شکنم و روح بی پروای آزادی خواهی را از بین می برم. ( شیللر ۱۹۸۱:۱۰۱۰-۱۰۱۱ )

بیشتر بخوانید: نیم نگاهی به تاثیر مکتب فرمالیسم روسی در بررسی ادبیات با نگرشی زبان شناسانه

می بینیم که والیان هابسبورگ در ظلم روزافزون خود در مقابل یک ملت بی دفاع اصرار می ورزند و ملت سوئیس جز خودیاری و دفاع از آزادی و استقلال خود امکان دیگری ندارد. در مقابل این سخنان گسلر، شیللر سخنان اشتوافاخر را قرار می دهد که در مقابل بی رحمی والیان این گونه فریاد بر می آورد :

نه، قدرت حاکم ظالم هم حدی دارد. اگر مظلوم هیچ جا نتواند احقاق حق کند و ظلم غیر قابل تحمل باشد، با شهامت و با اطمینان خاطر دست به آسمان می برد و حق جاویدش را به پایین می آورد. (شیللر ۱۹۸۱:۹۵۹ )

با چنین شرایطی زمینه برای از میان برداشتن گسلر آماده می شود و خودیاری ویلهلم تل و مردم ایالت سوئیس توجیه حقوقی پیدا می کند. (استارمی ۴۲۰- ۴۲۱ :۱۳۸۶ )

ویلهلم تل اثر شیللر

ویلهلم تل اثر شیللر

مفهوم خودیاری در اثر «ویلهلم تل» از دیدگاه شیللر:

در نمایشنامه ویلهلم تل اثر شیللر، به دلیل وضع اجتماعی متفاوت، ما با نوع دیگری از خودیاری رو به رو هستیم. در این نمایشنامه قهرمان داستان از حقوق طبیعی انسانی و فردی دفاع می کند و در مقابل استبداد والیان هابسبورگ ایستادگی می کند. از آن جائی که استبداد والیان خارجی حاکم بر مناطق سوئیس(حدود ۱۳۰۰میلادی) فراگیر بود، مسأله ی خودیاری در مقابل ظلم حاکم روح ملی پیدا می کند و نمایندگان ایالت های سوئیس، اوری و اونتروالدن مخفیانه در گردهمائی روتلی تصمیماتی را برای قیام علیه گسلر والی مستبد می گیرند. در اینجا نمایندگان مردم خواستار قیام خونین و هرج و مرج نمی شوند و بر آن اند که با والیان با گذشت، معقولانه و با درایت سیاسی برخورد کنند. بر این اساس آن ها درصدد وحدت با قشر نجبا بر می آیند که با همبستگی ملی و با آرامش وتأمل والیان را وادار به رعایت حقوق مردم نمایند. بدین ترتیب شیللر در حقیقت ایده آل های سیاسی خود را معرفی می کند و غیر مستقیم درصدد تفهیم این مطلب است که رشد فکری شهروندان شرط اصلی و آغازین در بروز اصلاحات و مبارزه با استبداد است. تحول و تغییر اساسی زمانی مفهوم درست می یابد که مردم با اعتدال برخورد کنند و با پرهیز از خشونت در صدد اصلاح وضع موجود باشند. در نمایشنامه ویلهلم تل، شیللر نشان می دهد که مبارزه با استبداد باید تا حد ممکن بدون خونریزی، خشونت و انتقام جوئی صورت گیرد. در این زمینه آمده است :

ما در صدد شکار والیان و نوکران آنان و درهم شکستن قصرهای آن ها هستیم، البته در صورت ممکن بدون خونریزی (شیللر ۱۹۸۱:۹۶۲)

بیشتر بخوانید: نمایشنامه گوریل پشمالو نوشته‌ی یوجین اونیل، فاجعه ای به نام انسان

شیللر این جملات را در واقع به خاطر انتقاد به خشونت های بعد از انقلاب فرانسه می نویسد و رشد فکری و آزادی درونی مردم را بر انقلاب ترجیح می دهد؛ اما در مقابل این ایده آل شیللر، خودیاری ویلهلم تل قرار می گیرد که در صدد کشتن گسلر بود. درست به همین دلیل او در مجمع روتلی شرکت نداشت، زیرا خودیاری فردی او با اهداف مطرح شده مطابقت نداشت. بررسی نمایشنامه نشان می دهد که شیللر در مورد خودیاری قدری محتاط تر از گوته است. او حساسیت بیشتری نسبت به گوته به حق بودن خودیاری قائل است و آن را به شرطی می پذیرد که هیچ راه قانونی و حقوقی برای احقاق حق وجود نداشته باشد. شیللر فقط با چنین شرایطی به طور استثنائی خودیاری را تأیید می کند. در این مورد ایفلند می نویسد:

پیام اصلی تمام نمایشنامه[ویلهلم تل] در ضروری بودن و حق بودن خودیاری آن هم در یک حالت خاص و استثنائی خلاصه می شود. ( شیللر ۱۹۸۱: ۹۶۲)

این بینش شیللر در مورد خودیاری در اثرش چنین مطرح می شود :

وقتی که فردی هیچ جا نتواند احقاق حق کند و ظلم و استبداد تحمل ناپذیر باشد.  (شیللر ۱۹۹۶: ۸۰۸)

زمینه های شرایط مذکور برای خودیاری را شیللر در صحنه زدن سیب از روی سر پسر تل و در صحنه  Monolog  با مهارت تمام ترسیم می کند و با این توصیف خودیاری ویلهلم تل و مردم سوئیس در مقابل استبداد والیان هابسبورگ امری مشروع و به حق شمرده می شود.

بیشتر بخوانید: تحلیل نمایشنامه در انتظار گودو نوشته ساموئل بکت Waiting for Godot، انجماد زمان و روح

منابع:

استارمی، ابراهیم. (۱۳۸۶). « دیدگاه گوته، شیللر و کلایست در مورد خودیاری در نمایشنامه های گتس فن برلیشینگتن، ویلهلم تل و نبرد هرمان». پژوهشنامه ی علوم انسانی. ۵۳: ۳۸-۴۹٫

رضا زاده شفق. (۱۳۴۱). « شیللر و آثار و افکار او». مجله ی دانشکده ادبیات. ۴:۲-۱۳٫

فلسفی، نصراله. (۱۳۴۱). «شیللر». نشریه ی آینده. ۱۴: ۱۸۸-۱۹۰٫

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدترین‌های این هفته در نت‌نوشت

برو بالا