فیلم Arrival ساختهی دنی ویلنوو
فیلم Arrival محصول سال ۲۰۱۶ آمریکا، فیلمی گیرنده و پر ابهت از دنی ویلنوو Denis Villeneuve کارگردان کانادایی تبار است. ویلنوو پس از ساخت فیلم هایی قوی نظیر سیکاریو و زندانیان، این بار سراغ ژانر علمی تخیلی و موضوع داغ بیگانهها بر روی زمین رفته است. از منظری که ویلنوو به موضوع نگاه میکند سیر سوالات عمیقی را به سمت مخاطب نشانه میرود. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Arrival یا ورود با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Arrival ورود
[su_label type=”black”]ابتدای این متن را با تحلیل فیلم Arrival به قلم محمدتقی راسفیجانی آغاز میکنیم[/su_label]تحلیل فیلم Arrival ساختهی دنی ویلنوو
فیلم ورود یا Arrival داستان پروفسوری زبان شناس با شهرت جهانی با نقش آفرینی اِمی آدامز Amy Adams را روایت میکند. که مسئول ارتباط برقرار کردن با سفینه بیگانگان است که مدتها روی سطح زمین در نقاطی مختلف معلق مانده اند. گذشته پروفسور بِنکس به ما مکررا یادآور میشود که وی شخصیتی رنج کشیده و سرگردانی به دلیل رخدادهای گذشته دارد و مدام سوالاتی حل نشده در ذهن وی پراکنده اند.
“روزی که اونا از زمین رفتن. با وجود خبر داشتن از این سفر و اینکه به کجا میرسه، با آغوش باز قبولش میکنم و تک تک لحظات رو قدر میدونم”
اریک هایزرِر فیلمنامه نویسِ فیلم ورود، متریال اولیه نوشتن این فیلم را از رمان کوتاه داستان زندگیه تو Story of Your Life نوشتهی تِد چیانگ Ted Chiang وام گرفته است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. هایزِرر با تیز هوشی خود توانست کلیت داستان را نظیر پارامترهای زمانی و زبانی را در فیلم نامه نگاه دارد و عناصر فکری خودش و ویلنوو را نیز در فیلم بگنجاند.
[su_label type=”important”]بیشتر بخوانید:[/su_label] فیلم Blade Runner 2049 ساختهی دنی ویلنوو؛ جستجویی برای شکستن کالبد
فیلم Arrival به کارگردانی Denis Villeneuve را میتوان از آن دسته از فیلم هایی قرار داد که در پس ظاهر مارکت هالیوود، نیم نگاهی به معنا گرایی دارند. فیلم بیشتر دارای محیطی فضایی است و تخیلی بودنش بسیار عمیق و آرام است. سوالاتش را تحمیل نمیکند و فقط منتظر است این سوالات در ذهن مخاطبِ خود رشد کنند.
فیلم Arrival گه گاه نیز نگاهی به ماهیت انسان نیز دارد. سوالات فلسفی در باب وجود میپرسد، روابط بین انسانها را به نظاره مینشیند، روابط سیاسی بین کشورها را نقد میکند و از فقر فرهنگیِ برقراری کلام در دوران پسامدرن انتقاد میکند.
فیلم Arrival قدمها را فراتر میگذارد و از سوال فضاییها در زمین چه کار میکنند و هدفشان چیست. آگاهانه تغییر مسیر میدهد و این سوال را از خودمان میپرسد. اینجا چکار میکنیم؟ هدفمان از زیستن چیست؟
بیشتر بخوانید: فیلم Hacksaw Ridge اعتقادات بی سلاح
Arrival یا ورود پس از اکران در سال ۲۰۱۶ توانست نظر اکثر منتقدین و مخاطبان را جلب کند و توانست در فصل جوایز اسکار نامزد ۸ جایزه بشود که در نهایت برنده اسکار تدوین صدا در بخش فنی را به خانه برد. فیلم به جز در بخش محتوا در به تصاویر کشیدن لحظهها بی نظیر عمل میکند. فیلمبرداری یکدست و منسجمی را به نمایش میگذارد که ترکیب همه اینها با موسیقی متن تأثیر گذارش به تجربه بصری بیاد ماندنیای تبدیل میشود.
در آخر میتوان اشاره کرد فیلم ورود Arrival نگاهها را معطوف به اعماق وجود میکند و درخواست فهمیدن میکند. زبان را به عنوان مهمترین عامل رشد بشری ارج مینهد و از فراموشی زبان به عنوان یک عامل رستگاری گله مند است.
“زبان بنیاد تمدنه ، چسب است که مردم را در کنار هم نگه میدارد ، و اولین سلاحیست که در نبرد مورد استفاده قرار میگیرد …”
بیشتر بخوانید: فیلم American History X تاریخ مجهول آمریکا ، اثری از تونی کی
[su_label type=”black”]در ادامه با نقد فیلم Arrival به قلم تارا استادآقا همراه خواهیم بود[/su_label]نقد فیلم Arrival
زمان میگذرد آهسته، با گامهای کوچک و خاکستریاش…
Arrival فیلمی تراژیک و ماندگار در ژانر science fiction به کارگردانی Denis Villeneuve است که از قواعد معمول این نوع ژانر در نهایت سادگی و زیبائی و به شیوهای پنهانی آشنائیزدائی میکند.
فیلم که با احساسات عمیق انسانی با بازی درخشان ایمی آدامز Amy Adams در نقش پروفسور زبان شناسی (لوئیس بنکس) همراه است، موفق میشود دریچههای تازهای را بر ژانر مورد بحث بگشاید و همزمان لحظاتی شاعرانه را در بطن یک زندگی حقیقی و خاکستری که با اندوه همراه است، خلق کند. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم Arrival با نت نوشت همراه باشید.
اما فیلم Arrival قبل از آنکه فیلمی باشد دربارهی علم، ارتباط و کشف زبان موجوداتی فرازمینی، بستر فلسفی عمیقی را در خود میپروراند و آن مسئلهی انتخاب است و آری گفتن به پدید آوردن موجودی زنده که با عواطف ناب بشری، مهر مادری گره میخورد.
انتخاب سرنوشتی که لوئیس بنکس (با بازی Amy Adams) علیرغم سفر در ابعاد غریب و هیجان انگیز زمان و آگاهی از چالشهائی تلخ و تراژیک که با از دست دادن و فراق همراه است، باز هم به آن آری میگوید و فیلم ساز را به سمت ساخت شخصیتی دیونوسوسی سوق میدهد.
در نقد فیلم Arrival باید گفت که این در حالی است که از ابتدای فیلم با شخصیت درونگرا و تا حدودی افسردهی لوئیس مواجهیم که تنها ارتباطش با دنیای بیرون مادر و محیط کارش است و تماشاچی از ریشهها و دلایل این تنهائی مفرط و آزاردهنده آگاه نمیشود؛
کما اینکه با استفاده از فلاش بکها میتواند به دلایل آن دست یابد اما در پایان میفهمد که رودست خورده است و تصوراتش عقیم میماند. فیلم در به تصویر کشیدن موجودات فضائی به شکلی آشنائی زدائی شده و کاملاً برعکس ذهنیتی که از آنها در ذهن بشر و دیگر فیلمهای مشابه علمی تخیلی رایج است عمل میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم اتاق کاری از لنی آبراهامسون
در نقد فیلم Arrival با موجوداتی خشک و بی احساس که اغلب دارای نبوغ و هوشی فرازمینی هستند، مواجه نیستیم؛ بلکه میتوانیم رگههائی از احساساتگرائی و عاطفه را در مقابل رفتار واقعی و انسانی دکتر بنکس شاهد باشیم که باب یک دوستی و مراودهای دوست داشتنی را بین نوع بشر و موجودات فرازمینی میگشاید.
Denis Villeneuve با کمک طراحی صحنهی شاهکار فیلم توسط پاتریس ولمت و موسیقی درخشانش (یوهان یوهانسون) در تصویر و ساخت صحنههای وهم انگیز و ناشناختهی فیلم موفق عمل میکند.
فیلمساز همچون فیلم مشابه دیگری با عنوان نوع چهارم ساختهی اولاتونده اوسانسا بیگانگان و موجودات فرازمینی را در قالب موجوداتی بلند و سیاه که در فیلم نوع چهارم به شکل سایههائی کشیده نمایان میشوند و حضوری کوتاه دارند استفاده میکند و آنها را در قالب حیوانی چون هشت پا تلفیق میکند و از آن موجودی منحصربفرد میآفریند که در حین عجیب و ناشناخته بودن، واقعی و ملموس است.
در بررسی و نقد فیلم Arrival نباید از قلم انداخت که تماشاگر بدون هیچ اکت و عمل اضافی همچون جلوههای ویژهی گسترده که از اجزاء لاینفک فیلمهای science fiction است و در ساختار فیلمهای این نوع ژانر شایع است، با قرارگیری در اتمسفری مرموز، مملو از عنصر مه که خود از وضوح همه چیز میکاهد و حامل نوعی گمشدگی، راز و فقدان است به راحتی پا به درون فضای شخصیشان میگذارد و با آنها ارتباط برقرار میکند و جزئی از فضای زندگیشان میشود.
موجوداتی که الفبای عجیب و غریبشان را با جوهری سیاه رنگ همچون وسیلهی دفاعی اختاپوس در هنگام خطر، در فضائی هنرمندانه و منحصر به فرد که بی شباهت به خوشنویسی و نقاشیهای آب مرکب ژاپنی نیست به تیم تماس شلیک میکنند و هدیهای ارزشمند برای بشر زمینی آورده اند که میتواند او را از جهل بیرون آورد: زمان و ابعاد مخفی و موازیاش که از ساختار ثابت فیلمهای ژانر علمی تخیلی نیز قلمداد میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم The Post ساختهی استیون اسپیلبرگ؛ رسوایی بزرگ
ماهیت زمان به شکلی کاملاً متفاوت و فلسفی در فیلم ارائه میشود که با داستان تراژیک زندگی لوئیس و در فرم بکارگیری صحنههای فلاش بک که در انتها در نقطهی عطفی درخشان به فلاش فوروارد بدل میشود، بهم میآمیزد.
در تحلیل و نقد فیلم Arrival باید گفت در داستانهای علمی تخیلی، شهرها اغلب بی زمانند (گذشت زمان در آنها وجود ندارد) چرا که با رسیدن به کمال، دیگر نیازی به تحول و گذشت دورهی زمانی آن ندارند.
در ادامه تحلیل و نقد فیلم Arrival باید گفت سینمای science fiction برای جذابیت بیشتر و نمایش تخیلات فیلمنامه نویسان چارهای جز استفاده از جلوههای ویژه ندارد.
بکارگیری تصویرهائی همچون به پرواز در آمدن انسان، حرکت یک پدیده بیش از سرعتهای عادی، تغییر نسبتهای هندسی میان اشیاء از جمله اقداماتی است که اغلب در جلوههای ویژه و ساخت فضای فانتزی غیر واقعی کاربرد دارد.
همان طور که شاهد هستیم فیلم Arrival از هیچ کدام از این تمهیدات برای فضاسازی استفاده نمیکند و تنها تمهیدی که به کار میگیرد، نشان دادن موجودات فرازمینی، بزرگتر از حد معمول است.
فیلمساز با هوشمندی با نشان دادن واقعیت زندگی همان گونه که هست و ساخت فضائی فانتزی به دور از کلیشههای رایج ژانر موفق میشود فیلمی درخشان، باورپذیر و قابل قبول بیافریند.
بیشتر بخوانید: فیلم Inception اثر کریستوفر نولان؛ من به تمام رفتارهای تو فکر کردم…
ایدهی به کارگیری خصوصیات حیوانی در شخصیت پردازی هپتاپادها که برآمده از واقعیت زندگی زمینی است، فیلم را از فضای معمول فیلمهای ژانری دور و به واقعیت نزدیک تر میکند.
عاملی که دو عنصر متضاد شناخته و ناشناخته را در بطن خود میپروراند و به مفهومی هراکلیتوسی از معنای آفرینش در فلسفه میرسد. در فیلم به زیبائی هر چه تمام تر از عامل وحشت و دلهره نیز آشنائی زدائی میشود.
در نقد فیلم Arrival عامل وحشت به شکل موجودات عجیب و غریب و هراس انگیز که توانائی انجام کارهای محیرالعقول و ویران کننده دارند، نمود پیدا نمیکند حتا در اقدامی پیشروتر به شکل وحشت از ناشناختهها نیز متبادر نمیشود، بلکه به شکل جهل بشر زمینی در یادگیری زبان فرازمینیها نمود پیدا میکند.
هنگامی که هر الفبای دایرهای که همچون ماهیت زمان مدور است به سمت لوئیس و ایان شلیک میشود و در سکانسهای پایانی با بمباران حروف دایرهای ریز رنگ که اجتماع تاریک لکههای سیاه رنگ مجهولی را تشکیل میدهند، مواجه میشویم؛
گوئی واقعهای تهدیدگر و ویران کننده برای بشریت در حال وقوع است که دلهرهی اصلی از بر جهل و ندانستن آن زاده میشود و رفته رفته تشدید میشود و به عمق داستان نفوذ میکند. واقعهای که مقدمات جنگی جهانی را میآفریند.
مسئلهی بعدی باید در نقد فیلم Arrival به آن پرداخته شود و از پر رنگ ترین درونمایههای فیلم است، ماهیت زمان است. زمان در فیلم Arrival بعنوان عنصری ناشناخته معرفی میشود که در جهان زمینی ماهیتی خطی دارد، با فراموشی همراه است و نوعی جهل در باطن ایجاد میکند که با قرار گرفتن در ساختار غیر خطیاش (آن طور که فرازمینیها ارائه میدهند) سمبلی از دانائی و روشنی است.
اما سؤال اصلی شایداین باشد: آیا با گذر از بعد چهارم و دست یابی به آینده، بشر میتواند بر تمامی موانع غلبه کند و پیروز شود و راز معمای هستی را دریابد؟ پاسخ نهائی دکتر بنکس بر این سؤال که اگر میتونستی تمام زندگیت رو از اول تا آخر ببینی، چیزی رو تغییر میدادی؟ گواه روشنی بر این ماجراست…
لوئیس همان سرنوشتی را انتخاب میکند که با تمام تلخیها و زیبائی هایش برایش مقدر شده، چون میداند هر زندگی و سرنوشتی، بازیها و سراشیبیهای مختص خود را دارد و همین است که واقعیت یک پدیده و موجودیت آن را میسازد.
در انتهای نقد فیلم Arrival باید گفت زندگی در جاری بودن در زمان حال، نه در گذشته و نه در آینده، یک انسان حقیقی را میسازد که در جریان دست و پنجه نرم کردن با چالشها و ناملایمات در مواجهه با رنج و اندوه، همچون سنگ بی ارزشی در اعماق خاک که در نهایت در جریان پیچش ها، فشار و تضادهای عناصر جوی و طبیعی که هر لحظه در حال تغییر و تحول است، به جواهری شگرف تبدیل میشود، انسان فانی نیز در جریان همین واقعه به رشد و عمقی درونی میرسد و راز هستی را در مییابد.
جادوی غریبی که هر لحظهی آن در بی خبری محض از آینده نهفته است و داستانهای بی شماری همچون داستان لوئیس را رقم میزند، میآفریند و به اعماق چیستی هستی نفوذ میکند…