سینمای جهان

فیلم The Mercy ساخته‌ی جیمز مارش؛ بخروش، بخروش بر علیه مرگ، روشنائی

The Mercy، فیلمی بر اساس یک داستان واقعی از سرگذشت یک شهروند عادی به نام دونالد کراوست است که خانواده و زندگی خود را در راه رسیدن به رؤیایی که در بادی امر چندان هم دور از دسترس به نظر نمی‌رسد، ترک و یک سفر دریائی مخاطره آمیز را برای به دست آوردن شهرت و ثروت آغاز می‌کند. در ادامه با نقد و بررسی فیلم The Mercy ساخته James Marsh با نت نوشت همراه باشید.

فیلم The Mercy ساخته‌ی جیمز مارش

دونالد با بازی کالین فرث Colin Firth که طراح دستگاه‌های مختلف راهنما در سفرهای دریائی است با ورود به نیمه‌ی دوم زندگیش به یأسی فلسفی دچار می‌شود. او در میابد در روزهای بیشماری که از زندگیش گذشته هرگز نتوانسته کاری درخور توجه انجام دهد و اختراعاتش تنها باعث پیشرفت در زندگی دیگران بوده است؛

در حالیکه با شنیدن صحبت‌های چستر، دریانوردی که توانسته است سفر مخاطره آمیز خود را به دور دنیا و تنها با یک بار توقف با موفقیت پشت سر بگذارد، ترغیب می‌شود در چالش بزرگ وی (شرکت در مسابقه‌ی دریانوردی سفر به دور دنیا بدون توقف) و مبارزه با رغیبان و طبیعت سرکش اقیانوس شرکت و از این طریق هم ناکامی‌های درونیش را جبران کند و هم از بر آن به اعتبار و شهرت دست یابد.

 

دونالد در این راه همه‌ی داشته‌ها و نداشته هایش را در گرو می‌گذارد تا بتواند نظر افکار عمومی و اسپانسرها را جلب و هزینه‌ها و قایق مجهز سفر ماجراجویانه‌اش را که با دیوانگی و شورمندی‌های تب آلود و دور از عقل همراه است فراهم کند.

سفر دریائی دان از نیمه‌ی دوم فیلم The Mercy آغاز می‌شود و تقریباً هیچ فرصتی برای طرح مسائل و گره افکنی‌ها باقی نمی‌گذارد.

دونالد که در ابتدا از طریق رسانه‌ها و افکار عمومی به شکل یک قهرمان معرفی شده است در جریان مواجه شدنش با قایقی نیمه کاره و طبیعت سرکشی به نام اقیانوس به قهرمان منفعلی تبدیل می‌شود که از ابتدا با وجود تمام مشکلات نه تنها علاقه‌ای به موفقیت در مسابقه ندارد، بلکه به نظر می‌رسد علاقه‌ای به نجات جان خویش نیز ندارد و از همان ابتدای ورودش به قایق قافله را باخته و در ادامه نیز با مبارزه‌ی شجاعانه‌ای از طرف وی مواجه نمی‌شویم که حتا برای لحظه‌ای بتوانیم با او همذات پنداری کرده و در احساسات و عملکردهایش شریک شویم.

بیشتر بخوانید: فیلم The Theory Of Everything تئوری همه چیز ؛ زندگینامه استیون هاوکینگ

پوستر فیلم The Mercy ساخته‌ی جیمز مارش
پوستر فیلم The Mercy ساخته‌ی جیمز مارش

بکارگیری چنین شخصیتی با این نوع شخصیت پردازی که از حیطه‌ی یک تیپ فراتر نمی‌رود، از همان ابتدا فیلمنامه را دچار مشکل می‌کند. قهرمان منفعلی که قصد ندارد در مقابل هیچ یک از موقعیت‌ها و گره افکنی‌های ضعیف فیلم مبارزه کند، عملاً نقشی راکد و ضربه زننده ایفا می‌کند و ثانیه‌های کش دار عذاب آوری از ادامه‌ی فیلم می‌سازد.

در گره افکنی‌های فیلم  The Mercy نیز که قرار است کشمکشی از طرف طبیعت ایجاد کند ما با وقایع صعب و طوفان هائی عجیب و خارق العاده مواجه نمی‌شویم؛ پس عملاً در یافتن ریشه‌های پس کشیدن و ناامیدی‌های وی در می‌مانیم.

خرده گره افکنی‌های ضعیفی هم اگر اتفاق می‌افتد بواسطه‌ی شخصیت ضعیف دونالد بزرگ می‌شود که با کوچکترین مسئله‌ای دنیا را پایان یافته تلقی می‌کند. حتی برای یک بار هم که شده نبوغ و خلاقیت و رؤیاپردازی‌های دونالد که منجر به خلق اختراعات صنعتی‌اش شده، جائی برای حل مشکلاتش با استفاده از ذهنی خلاق در سکانسی از فیلم باز نمی‌کند.

در فیلم مشابهی با این مضمون با عنوان All Is Lost، نگاه کنید به خلاقیت هوشمندانه‌ی رابرت ردفورد در تبدیل کردن آب شور دریا به آب شیرین با استفاده از نور خورشید و پلاستیک.

بیشتر بخوانید: فیلم Burning سوختن ساخته‌ی لی چانگ دونگ با داستانی از هاروکی موراکامی

فیلم The Mercy که قرار است ناامیدی درونی دونالد را هدف قرار دهد و تبدیل به یکی از درونمایه‌های اصلی پیرنگ داستان شود، از ابتدا با نشانه گرفتن مستقیم آن، عوامل سقوط فیلمنامه را مهیا می‌کند.
فیلم The Mercy که قرار است ناامیدی درونی دونالد را هدف قرار دهد و تبدیل به یکی از درونمایه‌های اصلی پیرنگ داستان شود، از ابتدا با نشانه گرفتن مستقیم آن، عوامل سقوط فیلمنامه را مهیا می‌کند.

فیلم The Mercy که قرار است ناامیدی درونی دونالد را هدف قرار دهد و تبدیل به یکی از درونمایه‌های اصلی پیرنگ داستان شود، از ابتدا با نشانه گرفتن مستقیم آن، عوامل سقوط فیلمنامه را مهیا می‌کند. چرا که برای رسیدن به مفهومی این چنینی، از ابتدا باید عامل متضاد آن یعنی امید را نشانه گرفت تا از بر آن و پرداخت صحیح به آن و نه به شکلی کاذب به مفهوم غائی و مورد نظر رسید.

در فیلم All Is Lost، شاهد گره افکنی‌ها و گره گشائی‌های مثبت و طراحی‌های دقیق و هوشمندانه‌ای هستیم که با بازی منعطف، مسکوت و امیدوارانه‌ی رابرت ردفورد همراه می‌شود و مخاطب را در روند سرنوشت مخاطره آمیز قهرمان داستان همراه و دلواپس می‌کند.

نوع بکارگیری دوربین با تکان‌های شدید و سرگردان در مواجه با طوفان‌ها و خلاقیت و هوشمندی قهرمان بی نام و نشان فیلم در مواجهه با موانع که هیچ اطلاعات دقیقی از زندگی گذشته‌اش جز چند جمله در نریشن‌های ابتدائی فیلم در دست نیست اما با این حال بواسطه‌ی رویاروئی شجاعانه‌اش با مخاطراتی که در جریان مبارزاتش برای نجات جان خود و خطوط باریک زندگیش که مدام در حال قطع شدن است شاهد هستیم به شخصیت محکم و منسجمی دست پیدا می‌کنیم که تبدیل به شخصیتی باورپذیر و قابل قبول می‌شود.

بیشتر بخوانید: فیلم ابدیت و یک روز Eternity and a Day اثر تئودور آنجلوپولوس/ آرگادینی

هنرنمایی Colin Firth و Rachel Weisz در فیلم The Mercy
هنرنمایی Colin Firth و Rachel Weisz در فیلم The Mercy

شخصیت رابرت ردفورد بعد از دست و پنجه نرم کردن با مصائبی طاقت فرسا در نهایت نا امید و تسلیم می‌شود و بعد از اینکه یکی بعد از دیگری شانس‌های نجاتش را به تلخی از دست می‌دهد، تن به نا امیدی می‌دهد و در اعماق آب گم می‌شود.

در اینجا باز هم با بازی دیالکتیک ناامیدی و امید مواجهیم و شعار معروف در نا امیدی بسی امید است. قایق افروخته‌ی ردفورد، این آخرین امید سوخته تبدیل به ستاره‌ای نورانی در اعماق آسمان تاریک اقیانوس بی رحم می‌شود؛

آخرین برگ برنده و در انتها دست هائی که برای رهائی به سوی قهرمان بی نام فیلم دراز می‌شود و به عنصر سمبلیک و آشنای رهائی مبدل می‌شوند. این سیر تحول شخصیتی که شخصیت را از پرسوناژی ایستا به پرسوناژی پویا تبدیل می‌کند و نا امیدی را از بر امیدواری پر رنگ می‌کند و به نتیجه می‌رساند، در فیلم The Mercy غایب است.

با نگاهی تک بعدی نسبت به لوکیشن و موقعیت‌های بصری دونالد از منظر زیبائی شناسی مواجه هستیم. فیلم  The Mercy سعی دارد به شکلی تحمیلی و نه عملی و تنها با اتکا بر دیالوگ، از دریا و مخاطراتش هیولائی نامرئی بسازد و از زیبائی‌های زندگی دریائی همان طور که در نماهای زیر آب و نماهای کرینی که در فیلم‌های All Is Lost  و Life Of Pi شاهد هستیم، غافل می‌ماند.

نماهائی که به زیبائی می‌توانست هستی کیهانی و کائنات را به تصویر بکشد و حلقه‌ی واسطه‌ای شود برای اولین نقطه عطف تکان دهنده‌ی فیلم که از طریق امواج مغناطیسی و دیالوگ‌های موجود فرازمینی، اتمسفر راکد و روتین فیلم را در هاله‌ای از شوکی هراس آمیز فرو می‌برد.

فیلم  The Mercy که تنها با دیالوگ سعی دارد حال و روز دونالد را از طریق نوشتن خاطرات روزانه و اخباری که از طریق رسانه‌ها منتشر می‌شود به تصویر بکشد، از رسالت واقعی خود به عنوان تصویر و ایجاد موقعیت و عمل به مثابه‌ی مدیوم قدرتمندی چون سینما باز می‌ماند.

بیشتر بخوانید: فیلم Broken Embraces آغوش‌های گسسته کاری از پدرو آلمودوار

با نگاهی تک بعدی نسبت به لوکیشن و موقعیت‌های بصری دونالد از منظر زیبائی شناسی مواجه هستیم. فیلم  The Mercy سعی دارد به شکلی تحمیلی و نه عملی و تنها با اتکا بر دیالوگ، از دریا و مخاطراتش هیولائی نامرئی بسازد و از زیبائی‌های زندگی دریائی همان طور که در نماهای زیر آب و نماهای کرینی که در فیلم‌های All Is Lost  و Life Of Pi شاهد هستیم، غافل می‌ماند.
با نگاهی تک بعدی نسبت به لوکیشن و موقعیت‌های بصری دونالد از منظر زیبائی شناسی مواجه هستیم. فیلم  The Mercy سعی دارد به شکلی تحمیلی و نه عملی و تنها با اتکا بر دیالوگ، از دریا و مخاطراتش هیولائی نامرئی بسازد و از زیبائی‌های زندگی دریائی همان طور که در نماهای زیر آب و نماهای کرینی که در فیلم‌های All Is Lost  و Life Of Pi شاهد هستیم، غافل می‌ماند.

در سکانس‌های پایانی دونالد با شنیدن خبر خارج شدن آخرین رقیبش از صحنه‌ی رقابت، به بهانه‌ی تنهائی در اقیانوسی بی انتها در حالیکه که مدت هاست درمانده شده و تنها امید به خانواده‌اش او را زنده نگه داشته است، از ادامه‌ی کار دست می‌کشد و این را به کرات در قسمت‌های مختلف فیلم تکرار می‌کند.

در مقابل نگاه کنید به صحنه‌ای از فیلم All Is Lost ، زمانی که ردفورد به ناچار مجبور می‌شود قایق صدمه دیده‌اش را ترک کند. قایق بادی خود را به آب می‌اندازد و قایق مجهز دوست داشتنی‌اش را برای همیشه ترک می‌کند.

بعد از غرق شدن واپسین تکه‌های قایق، دوربین با نمائی کرین و لو انگل قایق بادی کوچک را می‌گیرد که آرام آرام با پرواز دوربین در بی کرانگی اقیانوس آبی تبدیل به نقطه‌ای کور می‌شود.

سکانسی که تنهائی و عظمت بی نهایتی را به فیلم تزریق می‌کند و از اقیانوس و وسعت بی اندازه اش، هراسی نفس گیر می‌سازد. هراسی که اگر قرار بود ردفورد همچون دونالد لحظه به لحظه به آن فکر کند، همچون دونالد دچار توهماتی عمیق می‌شد و عنان ماجرا را از دست می‌داد.

بیشتر بخوانید: فیلم Perfect Strangers ؛ غریبان همیشه تنها

رمز موفقیت قهرمان بی نام و نشان فیلم The Mercy همه چیز از دست رفته که جیمز مارش سعی دارد آن را آگاهانه یا نا آگاهانه در دیالوگ انتهائی فیلمش از زبان دونالد در خاطراتش برجسته کند: همه چیز تموم شده، زندگیِ در حال و عامل شکست دونالد زندگی در رؤیائی بی تدبیر و بدون داشتن برنامه و هدفی مشخص و تن دادن به حماقت افکار عمومی و رسانه هاست.
رمز موفقیت قهرمان بی نام و نشان فیلم The Mercy همه چیز از دست رفته که جیمز مارش سعی دارد آن را آگاهانه یا نا آگاهانه در دیالوگ انتهائی فیلمش از زبان دونالد در خاطراتش برجسته کند: همه چیز تموم شده، زندگیِ در حال و عامل شکست دونالد زندگی در رؤیائی بی تدبیر و بدون داشتن برنامه و هدفی مشخص و تن دادن به حماقت افکار عمومی و رسانه هاست.

رمز موفقیت قهرمان بی نام و نشان فیلم The Mercy همه چیز از دست رفته که جیمز مارش سعی دارد آن را آگاهانه یا نا آگاهانه در دیالوگ انتهائی فیلمش از زبان دونالد در خاطراتش برجسته کند: همه چیز تموم شده، زندگیِ در حال و عامل شکست دونالد زندگی در رؤیائی بی تدبیر و بدون داشتن برنامه و هدفی مشخص و تن دادن به حماقت افکار عمومی و رسانه هاست.

رسانه‌هائی که فیلم از ابتدا نسبت به آن موضع می‌گیرد و به یکی از درونمایه‌های اصلی فیلم تبدیل می‌شود و کلیر (ریچل وایس) در دیالوگ‌های پایانی‌اش رسالت و تأثیر معکوس آن را در زندگی حقیقی اشخاص افشا می‌کند.

در نخستین گره افکنی جدی فیلم (ارتباط فرازمینی‌ها با دونالد) آنها از موضوعی با دونالد صحبت می‌کنند که در جهان و اتمسفر فیلم از ابتدا تا انتها تعریف نشده است. مسئله‌ای به نام گناه که رنگ و بوئی ماورائی به فیلم می‌بخشد در حالی که جای خالی یک ارتباط معنوی قوی با خالقی که قرار است مفاهیمی مثل گناه و بخشش را ارزش گذاری کند و از بر آن به مفهومی چون ایمان برسد به شدت به چشم می‌خورد و رسیدن به بطن این مفاهیم را الکن می‌سازد.

ایمانی که با امید مترادف می‌شود و اگر قرار بود دونالد به مفاهیمی مثل گناه که فریب و پنهان کاری را نشانه می‌رود پایبند شود می‌بایست قبل از آن به ایمانی که امید از بطن آن زاده می‌شود پایبند شود و این فرضیات در ادامه با فینال پایانی مبنی بر مرگ خودخواسته‌ی دونالد در تضاد قرار می‌گیرد.

در فیلم The Mercy با فرمی قابل قبول در قاب بندی‌ها و نورپردازی هائی مناسب مواجهیم که با رنگ‌های زنده، به خلوصی ناب از طبیعت نزدیک می‌شود. فرمی که با بکارگیری عوامل فنی و تکنیکی همگی دست به دست هم می‌دهند که از ابتدا تا انتها تسلیم شدن شخصیت اصلی فیلم را نپذیریم و همچنان تصور کنیم با داستانی مواجهیم که قرار است هر لحظه با غافلگیری مواجه شویم یا دونالد در لحظه‌ای کلیدی بالاخره خود و توانائی هایش را کشف کند و حوادث را جور دیگری رقم بزند که به پیروزی و موفقیت بیانجامد.

بیشتر بخوانید: فیلم The Glass Castle ساخته‌ی دستین دنیل کرتون، رؤیاهای سوخته، جائی در میان آسمان

هنرنمایی Rachel Weisz در فیلم The Mercy
هنرنمایی Rachel Weisz در فیلم The Mercy

استفاده از فضاهای باز و خلوص رنگ پردازی‌های شفاف فیلم  The Mercy به ایجاد این اتمسفر و حس پردازی نامرئی مثبت در فیلم دامن می‌زند. وودی آلن در تعریف ماهیت سوژه یابی و بکارگیری محتوای قوی برای خلق یک فیلمنامه می‌گوید:

هنگامی که چیزی شایسته‌ی نقل کردن دارید، تکنیک یا کمبود پول اهمیت چندانی ندارد. من مایلم با شخصیت ها، شرایط جالب توجه و روابط شورانگیز مواجه شوم نه با ارائه‌ی مهارت‌ها و توانمندی‌های تکنیکی… موضوعی که بنظر می‌رسد در فیلم The Mercy نیز رخنه کرده است؛

فرمی که بر محتوا سوار شده است و اگر چه با پیرنگ یک خطی تکان دهنده‌ای مواجهیم که قرار است زندگی تلخ یک بازنده را به تصویر بکشد اما فیلمساز در نفوذ کردن به بطن تراژدی و شخصیت پردازی شخصیت اصلی که قرار است از بر گره افکنی‌های موقعیت محور قوام یابد، در می‌ماند و ناموفق است. بازی مأیوس، درونی و مردد کالین فرث پتانسیل‌های ناشناخته‌ی این بازیگر را در عرصه‌های مختلف آشکار و از نکات مثبت فیلم قلمداد می‌شود.

بیشتر بخوانید: فیلم Fight Club باشگاه مشت زنی اثر دیوید فینچر، زیر زمینی برای فوران جسم

تارا استادآقا

تلاش می کنم جمله ای پیدا کنم که از گستره ی زمان و مکان بگذرد. می یابمش اما محو به نظر می رسد‌‌.‌.. کلمه ها روی دست هایم، میان بخار روزی ابری پرواز می کنند. من، دیگری است.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. فیلم به شدت خسته کننده ای اما قک نکته کوچک داره میتونست اون نکته کوچیک توی دقایق اول فیلم هم بگه
    اصلا این فیلم ادم مایوس میکنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا