فیلم Barton Fink بارتن فینک اثر برادران کوئن
فیلم Barton Fink بارتن فینک چهارمین اثر سینمائی برادران کوئن Coen brothers، فضائی سوررئالیستی، پیچیده و عجیب دارد که نسبت به سایر فیلمهای این دو نابغه چه فیلمهای پیشین و چه فیلم هائی که بعد از آن ساخته شد، متفاوت تر است. فیلمی چند بعدی که از زوایای مختلف قابل بررسی و درک است و از بعضی جوانب یک اثر اتوبیوگرافی به شمار میرود. در ادامه با تحلیل فیلم Barton Fink با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Ballad of Buster Scruggs اثر برادران کوئن ؛ رکوئیم
فیلم Barton Fink
داستان فیلم Barton Fink از این قرار است که بارتن فینک، نویسندهی موفق آمریکایی که به تازگی نمایشنامهی موفقی را در برادوی روی صحنه داشته و با اقبال عمومی روبرو شده، قرارداد مناسبی با استودیوی کپیتول در هالیوود امضا میکند و موظف میشود یک فیلمنامهی کشتی گیری بنویسد. با ورود بارتن به هتل ارل اتفاقات عجیبی رقم میخورد و او با معضل رکود خلاقیت مواجه میشود و در نوشتن فیلمنامهاش به مشکل برمی خورد.
در این بین چارلی، تنها دوستی که در هتل دارد و در اتاق کناری وی زندگی میکند منبع الهام او میشود و حوادث عجیبی را رقم میزند. شخصیت اصلی فیلم Barton Fink ، به لحاظ نوع پرداخت فیزیکی و شخصیت پردازی، بسیار شبیه به جوئل کوئن تصویر شده با موهائی مشکی و وز و عینکی گرد و نوع راه رفتن و ویژگیهای شخصیتی جوئل و همینطور توصیفی که خود آنها از این اثر میکنند.
یعنی با مشکلی، مشابه مشکل بارتن در روند خلق فیلمنامهی گذرگاه میلر مواجه شده اند؛ مشکلی به نام رکود خلاقیت. آنها فیلمنامه را رها میکنند و سراغ نوشتن فیلمنامهی دیگری میروند که نتیجهاش بارتن فینک است. فیلم Barton Fink به لحاظ مضمونی و ژانری بسیاری از ویژگیهای ژانر نوآر، جنائی و کمدی سیاه را داراست.
همان طور که میدانیم این دو برادر نابغه تقریباً در تمام ژانرهای سینمائی دست به تجربه زده اند و با نتایج درخشانی روبرو شده اند. آنها استاد تغییر در قواعد ژانرهای سینمائی هستند و توانائی آن را دارند که قواعد ژانرها را با جهان بینی و ساختار منحصر بفرد خود تبدیل به جهان کوئنی کنند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Fargo کاری از برادران کوئن
من نویسندهام هیولاها! من خلق میکنم. من برای زندگی خلق میکنم.
در تحلیل فیلم Barton Fink باید گفت بسیاری از مؤلفههای ژانر نوآر بارز است. فیلم در فضای یک شهر اتفاق میافتد. شهری که تنها یک شهر به معنای خاص کلمه نیست و برای خود، شخصیت و حیات زنده، حضوری ملموس و خاصیتی شوم دارد که تهدیدی است برای سرکوب افرادی که در آن ساکن هستند. اتفاقات مهم فیلم Barton Fink در هتلی به اسم هتل ارل میگذرد.
مکانی که به مثابهی دنیای بیرونی آن، هالیوود و لس آنجلس تصویر میشود. با دالانهای بلند و نامحدود، نورپردازی پرکنتراست و کاغذ دیواریهای کهنه و تیره که در پس آن دنیای پلید بیرونی مثل زخمی کهنه سر باز میکند.
هتل ارل مثل هیولای زندهای است که نفس میکشد و کاغذهای دیواری که ور میآیند با مایع لزجی که از آنها تراوش میکند، حقایق باور نکردنی، تزویر، شکافها و فسادها را میپوشانند و مدام پوست میاندازند و آنها را آشکار میکنند. مثل چرک گوش چارلی که گوئی چرکهای درونش را بیرون میریزد و درونش را آشکار میکند.
تنها نشانهی حضور ساکنان این هتل محتوم، کفشهای مسافرانی است که پشت در هر اتاقی جا خوش کرده و صدای نالههای شهوانی و گاه سروصداهائی که از اتاقها بلند میشود.
نشانههای زیاد دیگری در فیلم کدگذاری شده است که هتل ارل را به دوزخ تشبیه میکند. گرمای بی اندازهای که برخی اوقات با ورود چارلی شدت میگیرد و استفاده از المان شمارهی ۶ که نمادی از شیطان است. اتاقی که بارتن در آن اقامت دارد در بالاترین نقطهی هتل، طبقهی ششم قرار دارد و به نوعی نماد سر و محل تفکر است. تفکری که در چنین شرایطی عقیم میماند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Nocturnal Animals حیوانات شبگرد اثر تام فورد
آنچه در پرداخت شخصیتی دو شخصیت بارتن فینک به لحاظ شخصیت اصلی و چارلی یا مد مونت به لحاظ ضد قهرمانی که در فیلمهای نوآر مطرح میشود، جالب توجه است، تشابه حساب شدهی این دو شخصیت جذاب است.
چارلی نویسندهای روشن فکر است که درد و رنج بشری دارد و میخواهد داستانها و نمایشنامه هایش دربارهی مردم عادی مثل چارلی باشد. طبقهی کارگری که درگیر نیازها و موضوعات عادی روزمره اند و شریف هستند. با گذر از اینکه بارتن هیچ وقت از نزدیک زندگی واقعی این قشر را زندگی و درک نکرده است و فقط یک سری ایده آلها و دنیای ذهنی از این طبقه را تصویر میکند، معتقد است:
– نویسندگی از یک درد بزرگ درونی میاد. شاید دردی باشه که از دانستن ناشی میشه که آدم باید همیشه به فکر انسانهای هم نوعش باشه که بتونه درد و رنجش رو کاهش بده. شاید هم یک درد شخصیه. هر چی که باشه نمیشه بدون اون یه کار خوب بیرون داد.
چارلی یا مونت دیوانه هم در انتهای کار و حین صحبتش با بارتن به همین نتیجه میرسد:
– وقتی همه چیز در دفتر مرکزی بهم میریزه مثل اقامت کردن در جهنمه. من به اونا کمک میکنم که از این درد راحت بشن. فقط کاش یکی هم به من کمک میکرد…
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Panic Room اثر دیوید فینچر؛ اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
چارلی هم مثل بارتن از یک درد درونی رنج میبرد و برای اینکه از شر این درد خلاص شود به آدم هائی که آنها هم از درد و رنج درونی رنج میبرند که ناشی از پلیدی و سیاهی است، کمک میکند که خلاص شوند.
در سکانس درخشان دیگری که چارلی قصد دارد به بارتن کشتی گرفتن را یاد دهد و در انتهای کار، بارتن را زمین میزند؛ دوباره به این تشابهات و تفاوت هائی که بینشان وجود دارد، اشارهی مستقیمی میکند:
– به نظرم کار درستی نکردم. من از نظر جسمی از تو قوی ترم. عوضش تو از نظر فکری از من قوی تری…
چارلی در ابتدای ورودش به اتاق بارتن و آشناییش با وی، خود را کارگزار بیمه معرفی میکند؛ کسی که آرامش خیال میفروشد. که (البته به زعم خودش، هیچ منافاتی با کار اصلیش که آدم کشی است ندارد. در آن شغل و شخصیتی هم که دارد؛ در واقع آدمها را راحت میکند.) در این بخش هم چارلی به بارتن پیشنهاد میکند میتواند اگر نویسندگی جواب نداد، این کار را امتحان کند.
و رفته رفته در ادامهی داستان این تشابهها شدت میگیرد تا جایی که حتی کفش هایشان هم در سکانسی با هم عوض میشود و بارتن که از خوابی نصفه نیمه بیدار میشود، در میابد که کفشهای کسی دیگری را به پا دارد و دقایقی بعد، چارلی با کفشهای بارتن وارد میشود.
کفش و پا از مؤلفههای سینمای کوئن هاست که نمادی است از سرنوشت و تقدیر. این پاها هستند که آدمها را به سوی سرنوشتشان میبرند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Tree of Life درخت زندگی ساختهی ترنس مالیک
در این سکانس از فیلم Barton Fink هم گوئی با جابجایی کفشها و شاتهای مداومی که از کفش و پاها گرفته میشود این مفهوم بخوبی منتقل میشود؛ تقدیر آن دو است که دارد عوض میشود. از دیگر نمادهای پیچیدهی فیلم Barton Fink میتوان به حشرهی خونخواری که انگل وار زندگی میکند، یعنی پشه اشاره کرد.
پشه گوئی فقط در اتاق بارتن وجود دارد و چندین بار او را میگزد. آخرین باری که بارتن گزیده میشود، چند صحنه قبل از زمانی است که او میخواهد از اُدری معشوقهی نویسندهی معروف (بیل میهیو که ویلیام فاکنر را به یاد میآورد) تقاضای کمک کند تا بتواند به نوشتن ادامه دهد.
در این صحنه ما با نمای p.o.v پشه روبرو هستیم. پشه که نمادی از پلیدی و خونخواری دنیای بیرون است، بارتن را نیش میزند و گوئی دارد تمام آن سیاهیها و پلشتیها را به وی انتقال میدهد و او را هم یکی میکند مثل همان آدمهای دورو، جنایتکار و پلید بیرون و قتلی را که قرار است بارتن ناخواسته به آن آلوده شود، پیشگویی میکند. بارتن با نیش پشه از خواب میپرد و پشت میزش مینشیند تا شروع به نوشتن کند ولی با کفشهای چارلی روبرو میشود.
با کفشهای مونت دیوانه. همهی اینها گوئی خبر از جنایتی میدهند که در آینده قرار است اتفاق بیفتد. پیشگوئی هم یکی از مؤلفههای سینمای سوررئالیستی ست.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Before Sunset کاری از ریچارد استوارت لینکلیتر، زمانی برای دیدار دوباره
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Lives of Others زندگی دیگران کاری از فلوریان هنکل فون دونرسمارک
در صحنهی قتل هم باز این پشه است که خبر مرگ اُدری را به بارتن میدهد. بارتن و اُدری روی تخت خوابیده اند که پشه بارتن را از خواب بیدار میکند و این بار برای آخرین بار بارتن آن را روی بدن اُدری میکشد و از شرش خلاص میشود. این برای آخرین بار است که ما پشه را در فیلم Barton Fink میبینیم.
به زیبائی میتوانیم عناصر و شخصیتهای تغییر یافته در ژانر نوآر را در دنیای کوئنی مشاهده کنیم. کاغذ دیواریهای کهنه و چرک دیوارهای اتاق به جای فضاهای تیره، گودالها و چالههای آب خیابانهای نوآری، چرک و مایعی که از گوش چارلی و دیوارهای پشت کاغذ دیواریها بیرون میزند، به جای پلیدیهای دنیای بیرون در ژانر نوآر، کفشها به جای مفهوم تقدیر و سرنوشت در اتمسفر محتوائی نوآری (در واقع مدام از سر و کفش حرف به میان میآید. دو عضوی که در تصمیم گیریها و رقم خوردن سرنوشت، عواملی موثرند.)
حتا تم همیشگی فیلمهای نوآری طمع و قتل و جنایت بر سر پول که در این فیلم هم نوشتن فیلمنامهی کشتی گیری برای نظام پولساز هالیوود جایگزین آن شده و به قتل زن اغواگر فیلمهای نوآری، اُدری فیلم بارتن فینک میانجامد؛ همه و همه از یک بینش عمیق و اندیشه شده در ژانر نوآر کوئنی خبر میدهند. بعد از اینکه بارتن به ماهیت واقعی چارلی پی میبرد، ورق بر میگردد. رکود خلاقیت جایش را به فوران خلاقیت میدهد.
بستهای که چارلی وقت رفتن به نیویورک، پیش بارتن میگذارد و ادعا میکند لوازم شخصیش است؛ حالا تصویر مخوفی از وی به نمایش میگذارد که باعث میشود بارتن لایههای پیچیده و پنهان شخصیت چارلی را کشف کند و با یک جریان واقعی طرف شود.
او حالا کلید نوشتن فیلمنامهای را که به بن بست خورده بود، یافته است. در سکانس انتهائی، لحظهای که چارلی بعنوان شیطان و نگهبان این جهنم در دالان بلندی که به آتش کشیده شده، به شکل یک منجی و قهرمانی که میدانیم ضد قهرمان است، آتش را میشکافد و دو پلیس کودن ماجرا را راحت میکند؛
جان گودمن با بازی اندازه و استادانهی خود، یکی از بهترین شیطانها و قاتلهای زنجیرهای تاریخ سینما را رقم میزند. شخصیتی دوست داشتنی که ما حتا با او همدردی میکنیم و دردها و مشکلاتش را میپذیریم و مال خود میکنیم.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Final Portrait پرتره آخر اثری از استنلی توچی
فیلم Barton Fink اثر برادران کوئن هر دوی این شخصیتها چه چارلی و چه بارتن با بازی درخشان و باورپذیر جان تورتورو که برایش جایزهی نخل طلای کن را به ارمغان میآورد؛ رگه هائی از صداقت، معصومیت و پاکی کودکانه را با خود حمل میکنند.
چارلی هم به همان اندازهی بارتن صادق، پاک و کودک است اما چارلی حتا شاید یک قدم از بارتن هم جلوتر است. چون پلیدیها و پلشتیهای دنیای بیرون را با گوشت و استخوان خود چشیده، درک و زندگی کرده و حالا سعی دارد بارتن را قبل از اینکه دیر شود با آنها آشنا و آگاه کند. بارتن اما یک تفاوت و مشخصهی چشمگیر با شخصیتهای حاضر در ماجرا دارد و آن عنصر خلاقیت و آفریننده بودن وی است.
او شخصیتی پویا دارد و در جهانی که آدمهای معمولی یک زندگی روتین و ایستا دارند و محکوم به آنچه هستند که برایشان مقدر شده، او میتواند عامل تغییر در جهانی باشد که ایستاست و ترجیحاً ایده آل نیست. در سکانس پایانی چارلی عاجزانه میگوید:
– یه نگاهی به این آشغال دونی بنداز! تو فقط یه توریستی با یه ماشین تایپ. من اینجا زندگی کردم… اینو نمیفهمی؟
یا دوست بارتن، گارلند که میگوید: – آدم معمولی تا وقتی که تو برگردی اینجا میمونه.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Illusionist ساختهی نیل برگر ، نبرد اساطیری خیر و شر
بارتن کسی است که میتواند حرکت کند، تغییر کند و تغییر دهد. برادران کوئن در فیلم Barton Fink و سایر فیلم هایشان، یک شیوه، یک نگرش و جهان بینی را نسبت به نوع زندگی و گذران آن پیشنهاد میکنند.
در انتها بارتن، تنها چیزهایی را که با خود بر میدارد، فیلمنامهاش است که داستانی است دربارهی درگیری شخصی که با روحش میجنگد (به جای داستان سفارشی کشتی گیری استودیوی کپیتول) و بستهای که چارلی به او داده است و ماشین تایپ را هم جا میگذارد. شاید بارتن هم نسبت به نویسندگی یا شاید عاملی که باعث تغییر و تفاوت او با محیط اطراف میشود دچار شک شده است. بارتن میرود و نوشتهاش از طرف استودیوی کپیتول با الفاظ بد و برخورد بدوی جک لیپنیک رد میشود.
بارتن باز هم دورویی این جهان تاریک را به چشم میبیند و سر خورده و عاصی میشود. کسی که حتا بواسطهی عنوان شریف نویسنده بودن بارت، پایش را میبوسید، حالا او را آشغال با آن حس بارتن فینکی مضحک خطاب میکند.
درست مشابه موقعیت خود کوئنها در نظام راکد هالیوود که روزگاری آن طور که باید آنها را جدی نمیگرفتند اما برادران کوئن نشان دادند که نبوغ و خلاقیت برگ برندهی هر نظام فرسوده ایست که به بار مینشیند. این فیلم به کرات رگه هائی از ادبیات نهیلیستی را در خود بسط میدهد که نمایشنامهی کرگدن نوشتهی اوژن یونسکو و مسخ کافکا را به یاد میآورد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Big Fish ساخته تیم برتون ، در ستایش خیال پردازی و جدال بین حقیقت و خیال.
بسیار عالی . ای کاش یکم بیشتر درباره صحنه پایانی توضیح میدادید
نویسنده ای که حتی رو حتا بنویسد…
به نویسنده بودنش باید شک کرد…چه برسه به نقدش.
تارا اوستا اقا
بنظر میاد این داستان و حتی بازیگر خود فیلم از روی بوف کور صادق هدایت برداشت شده،حتی اتفاقات مانند داستان بوف کور